سیاست انقلابی کرمانشاه
بسم الله الرحمن الرحیم عماریون احساس وظیفه کنند در صحنه حاضر‌شوند

عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی با بیان اینکه شأن نماز جمعه

 امر به معروف و نهی از منکر از مسئولان و اصحاب ثروت و قدرت

و کسانی است که به نام دین با مردم سخن می‌گویند، گفت:

تنبلی در اقتصاد داخلی و التماس در اقتصاد خارجی همواره

وجود داشته است چرا که این کار راحت‌تر و با مذاق تنبلی

سازکارتر است.

روایت استاد رحیم پور ازغدی از سمینار چپ ها در آمریکای لاتین

/ مذهب را در زیارت و عزاداری خلاصه کردیم

امر به معروف و نهی از منکر از مسئولان و اصحاب ثروت و قدرت و

کسانی است که به نام دین با مردم سخن می‌گویند، گفت: تنبلی

در اقتصاد داخلی و التماس در اقتصاد خارجی همواره وجود داشته

است چرا که این کار راحت‌تر و با مذاق تنبلی سازکارتر است.

 

حسن رحیم‌پورازغدی در سخنرانی پیش از خطبه نماز جمعه تهران اظهار

داشت: این توهم وجود دارد که داخل کشور امکانات اقتصادی اندک است

و به صفر رسیده است و از خارج باید به این اقتصاد کمک شود.

 

وی تصریح کرد:آقایان توجه نکردند که به حدی سرمایه‌های سرگردان،

دانشجویان متخصص، نیروهای کار و امکان سرمایه‌گذاری و پول در این

کشور وجود دارد که حتی یک سوم آنها اگر فعال شود می‌تواند همه

مشکلات اقتصادی کشور را حل کرده و ما در بعضی محصولات تبدیل به

بزرگترین صادر کنندگان شویم.

 

وی اظهار داشت: تنبلی در  اقتصاد داخلی و التماس در اقتصاد خارجی

همواره وجود داشته است چرا که  این  کار راحت‌تر و با مذاق تنبلی

سازکارتر است.

 

این کارشناس دینی تاکید کرد:‌اگر سیاست‌های تجارت و گمرک قوانین

مجلس و بازوی اجرایی دولت به نفع تولید‌کننده اصلاح شود و اجازه ندهیم

هر کس وارد تولید می‌شود ناامید و ورشکست شده و به زندان یا به ورطه

سوداگری و رباخواری بیفتد بدون هیچ وام بیگانه و در سخت‌ترین تحریم و

حتی اگر پول بلوکه شده ما را ندهند خواهید دید که این اقتصاد چقدر قوی

است و ما به دست خودمان با مدیریت غلط آن را زمین‌گیر کرده‌ایم.

 

عضو شورای عالی انقلاب فرهنگ اضافه کرد: روایت اسلامی بر این نکته

تاکید دارند که به جای التماس به دیگران به قدرت خودتان ایمان بیاورید و

اجازه بدهید بازار در جهت تولید سالم و به صورت اخلاقی و عدالت‌محور

فعال شود.

 

وی ادامه داد: امام وقتی حکم سلمان رشدی را صادر کردند فرمودند

عده‌ای به من می‌گویند واکنش شما تند بود و بهتر است توهین به

رسول الله را نادیده بگیرم تا اقتصاد ما بهتر شود و امام اینگونه پاسخ داده

بودند که اقتصاد شما هم بهتر نخواهد شد چرا که اگر الان کوتاه می‌آیند به

دلیل این است که از شما می‌ترسند.اما اگر کوتاه بیایید از شما نخواهند

ترسید و بر شما ترحم نخواهند کرد و جوری شما را زمین می‌زنند که عبرت

دیگران شود.

 

وی تصریح کرد:‌اگر با عقل چرتکه انگیز مادی هم نگاه کنید در تاریخ هر زمان

در ما ضعف دیدند بیشتر به ما فشار آورند رحیم‌پور ادامه داد: در تاریخ

نداشتیم که کسانی در ایران در برابر دشمنان کوتاه آمده باشند و حریف به

ما باج یا امتیاز داده باشد چه رسد به اینکه به ما در روند توسعه کمک کنند.

چنانکه مجله شارلی که بارها به پیامبر اکرم توهین کرده بود دوباره پس از

وقایع اخیر با تیراژ میلیونی و قیمت پایین کاریکاتورهای موهن را منتشر

کردند.

 

این استاد دانشگاه تاکید کرد: همین‌ها وقتی هزار هزار مسلمان را در

سوریه و عراق می‌کشند تروریست خوبند ولی وقتی چند تا اروپایی را

می‌کشند تروریست بد هستند و آخر‌الزمان می‌شود.

 

وی با بیان اینکه تشخیص درست همان تشخیص امام در قضیه سلمان

رشدی بود اضافه کرد: از طرفی علنی و غیر علنی به جریان‌های وحشی

تروریستی کمک می‌کنند و از طرفی وقتی بخشی از آن به سمت خودشان

کمانه می‌کند باز هم به اسم مبارزه با تروریسم جنایت می‌کنند.

 

عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی با تاکید بر اینکه این حرفها ایدئولوژیک و

غیر عقلانی نیست و کاملا منطبق با تجربه و عینی است گفت: هیلاری

کلینتون در کتاب خاطرات خود به اسم انتخاب‌های سخت را منتشر کرده

است و خواندن این کتاب شکل واضح نشان می‌دهد که حتی برای بهتر

شدن دنیای ما هم راهی جز اقتصاد مقاومتی وجود ندارد.

 

وی تاکید کرد:  این تخیل و توهم محض است که اگر ضعف نشان دهید به

شما رحم می‌کنند یا حتی برای پیشرفت به شما کمک می‌کنند. وی ادامه

داد: کلینتون در کتاب خود نوشته در ابتدای بهار عربی به همه کشورهای

عربی سفر کردم و گفتم  اگر اصلاحات نکنید رژیم‌های شما یکی یکی در

شن فرو می‌روند، ترس از ایران را منتقل کردم و گفتم ایدئولوژی ایران همه

جا را می‌گیرد.

 

وی افزود: کلینتون در کتاب خود گفته استراتژی ما در مقابل ایران هویج

است و فقط با زبان قلدری و تهدید نمی‌شود با ایران مواجه شد و تاکید

کرده است اگر دیپلماسی را شروع نمی‌کردیم نمی‌توانستیم تحریم‌ها را

تشدید کنیم.

 

وی ادامه داد: وی اعتراف می‌کند مذاکره با ایران و نوشتن نامه‌ها تاکتیک

بود چون نمی‌توانستیم بدون آن برای تحریم‌ها اجماع ایجاد کنیم. وی اظهار

داشت: کلینتون می‌گوید ایرانی‌ها هنوز هم درباره کودتای 28 مرداد

ناراحت هستند و نمی‌توانند درک کنند چرا ما این کار را کردیم؛ متاسفانه

رژیم شاه که متحد ما بود در یک انقلاب فروپاشید و ما برنامه داشتیم به

جای آن کسان دیگری سر کار بیایند که ایران همچنان در قالب اقتصاد

سرمایه‌داری و نفتی باقی بماند.

 

عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی گفت: کلینتون در کتاب خود می‌گوید

سال 1997 که رئیس جمهور عوض شد احساس کردیم به ما چراغ سبز

نشان می‌دهند اما تندروها و رهبری اجازه ندادند؛ اما دولت در افغانستان

با ما همکاری کرد ولی رئیس جمهور آمریکا با فاصله کمی لحن خود با

 ایران را تشدید کرد و ایران را محور شرارت نامید؛ کلینتون می‌گوید اینجا

 اولین جایی بود که احساس کردیم باید پیچ تحریم را سفت کنیم چون ایران

موضع ضعف قرار گرفته  است و می‌شود با فشار از آن امتیاز گرفت.

 

وی ادامه داد: کلینتون آورده است  در سال 2005 رئیس جمهور دیگر آمد که

 ادبیات تندی داشت و ما مجبور شدیم عقب‌نشینی کنیم اما در عین حال از

تهدید نظامی دفاع کردیم و سیاست چماق و هویج را ادامه دادیم تا از ما

اطاعت کنند؛ در سال 2009 ایران پیشرفت فوق‌العاده‌ای در منطقه کرده

بود حزب‌الله و حماس اسرائیل را شکست دادند و به بن‌بست کشاندند و

پادشاهان عرب با ترس نظاره‌گر وضعیت منطقه بودند.

 

رحیم‌پور ادامه داد:‌کلینتون نوشته است وقتی دیدید ایران قوی شد اوباما

به رهبر ایران نامه نوشت چرا؟چون دیدیم موضع ایران در خاورمیانه قوی

و موضع ما ضعیف شد و اگر از مذاکره حرف نمی‌زدیم نمی‌توانستیم

تحریم‌ها را تشدید کنیم. رحیم‌پور تصریح کرد: آمریکایی‌ها دلشان

می‌خواست رهبر ایران به این نامه جواب ندهد یا جواب تند غیر منطقی

بدهد اما رهبری جواب این نامه را به صورت منطقی و استدلالی دادند.

 

وی اضافه کرد: کلینتون نوشته است در سال 2009 ما بالاخره چراغ سبز

را نشان دادیم اما ناگهان وقایع 2009 رقم خورد و یک مرتبه نامه‌نگاری‌ها

قطع شد و احساس کردیم می‌توانیم تحریم‌ها را تشدید کنیم. وی افزود:

کلینتون ادامه داده است رابط‌های ما در ایران تماس گرفته‌اند که از ما

صریح دفاع نکنید چون کار ما خراب می‌شود اما ما مداخلات اورژانسی

انجام دادیم و ابزارهای کلیدی ارتباطی را در اختیار آنها قرار دادیم؛

تماشای شکست 88 برای ما دردناک بود و تندروها دوباره پیروز شدند و

من تاسف خوردم چرا اقدامات شدیدتری انجام ندادیم.

 

وی ادامه داد: کلینتون به صراحت گفته است بعد از 88 صادرات نفت ایران

را محدود کردیم و تحریم‌ها را افزایش دادیم و نتانیاهو گفت آنقدر این

تحریم را دوست دارم که انگار من آن را وضع کرده‌ام؛‌ کلینتون گفته است

سیاست ما این بود که بازار ایران در داخل به ما چشم داشته باشد که ما

چه می‌کنیم.

 

عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی ادامه داد: کلینتون با اشاره به دو

رویکرد متفاوت در زمینه اقتصاد در مذاکرات ریاست جمهوری اخیر گفته

است پای مناظرات همه شوکه شدند و اولین بار بود که به این صراحت در

مقابل سیاست‌های انقلابی صحبت شد؛وقتی این مذاکرات را دیدیم معلوم

شد باید تحریم‌ها را شدیدتر کنیم چون دارد تاثیر می‌گذارد.

 

وی تصریح کرد:‌به محض این که آمریکایی‌ها در کلام ما ضعفی را احساس

کردند فهمیدند این تحریم‌ها در ذهن بعضی مقامات اثر می‌کند و با شدت

دادن به تحریم‌ها می‌توانند امتیاز بگیرند. چنانکه می‌گویند ایرانی‌ها اقتصاد

تولیدی داخلی را نتوانستند فعال کنند و وابستگی انها به نفت حفظ شده

است؛ این‌ها می‌گویند دولت‌های ایران عرضه اصلاح تولید و نظام توزیع را

نداشتند و به نفت آویزان مانده‌اند و حالا که ضعیف شده‌اند و خودشان

می‌گویند دلیل آن تحریم بوده پس تحریم‌ها را تشدید می‌کنیم تا زمین

بخورند.

 

وی تاکید کرد: کلینتون می‌گوید ما از حرف‌های خود اینها فهمیدیم که باید

تحریم‌ها را بیشتر کنیم و این‌ها حال و عرضه فعال کردن اقتصاد داخلی را

ندارند و فکر می‌کنند با صحبت کردن می‌توانند چیزی را عوض کنند؛

کلینتون گفته است گزینه‌ها را باید تیزتر کنیم و اکنون که باد در حمایت از

ما وزیده ارزش دارد که تحریم‌های شدید و جدید را تصویب کنیم.

 

رحیم‌پور اظهار داشت : خود کلینتون به کشورهای کوچک مانند توکو و

امثال آن سفر می‌کرد و رای آنها را در شورای امنیت می‌گرفت چنانکه

خودش گفته آنها را صریحا تهدید کردم که اگر رای ندهند خودشان را تحریم

می‌کنیم و مسئولین آنها را از سر کار برمی‌داریم.

 

وی ادامه داد: خود کلینتون می‌گوید تنها چیزی که می‌تواند ایران را از فشار

رها کند فعال کردن اقتصاد داخلی است اما اینها عرضه این کار را ندارند و

عین عبارت کلینتون این است که آنها را نسبت گزینه نظامی هشدار دادیم

و شروع به تشدید لحن تحریم کردیم و گفتیم قطعنامه بی‌دندان

نمی‌خواهیم. اما ایران در رقص استادانه ماهر بود؛ کلینتون می‌گوید بعد از

اینکه خود آنها به موثر بودن تحریم‌ها اعتراف کردند دیپلماسی هم موثر و

هم لذت‌بخش خواهد بود.

 

وی در ادامه با بیان اینکه می‌دانم این صحبت‌ها کسانی را ناراحت می‌کند

گفت به ستاد نماز جمعه هم فشار آورده‌اند که این حرف‌ها گفته نشود

چرا که روایت‌های اقتصاد اسلامی سیاست‌های جاری کشور را زیر سوال

می‌برد. اما ا صلا وظیفه شرعی ماست که اینها را بگوییم که شما زیر

سوال بروید.

 

عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی  تصریح کرد: نماز جمعه‌ای که در آن

امر به معروف و نهی از منکر نشود نماز جمعه ولایی و اهل بیتی نیست

و نماز جمعه‌ای که مدام در آن می‌گویند روز روز است و شب شب است

به درد خودتان می‌خورد.

 

وی تصریح کرد: نماز جمعه‌ای که خدا به آن فرمان داده و پیامبر و اهل بیت

(علیهم السلام)مسیر آن را تعیین کرده‌اند بنا به روایات اهل بیت باید

مشکلات عینی جامعه را به صورت استدلالی طرح کرده و در آن نهی از

منکر کنند حتی اگر نسبت به خود نماز جمعه باشد.

 

وی ادامه داد: کسی می‌گفت در یکی از ستادهای نماز جمعه که بعضی

افراد در شهرهای کشور برای دیده  شدن در صف اول نماز جمعه در

تلویزیون دعوا می‌کنند خب این منکر است.

 

وی تصریح کرد: برای من مهم نیست که این جلسات ادامه یابد و یا ادامه

نیابد چرا که گفتن مطالب بی‌فایده اصلا ارزشی ندارد؛‌چیزی فایده دارد که

عده‌ای از دست شما عصبانی  شوند و اگر دیدید کسی ناراحت نمی‌شود

بدانید نهی از منکر نمی‌کنید و وراجی می‌کنید.

 

وی تصریح کرد:‌شان نماز جمعه امر به معروف و نهی از منکر از مسئولان

و اصحاب ثروت و قدرت و کسانی که به نام دین با مردم سخن می‌گویند.

وی تصریح کرد‌: روی ستاد نماز جمعه فشار  بسیار زیادی است که روایات

اقتصاد بازار و امثال آن خوانده نشود و حرف‌های ملوس در نماز جمعه

بزنید؛‌ممکن است بنده دیگر در نماز جمعه سخنرانی نکنم اما اگر به شما

گفتند نماز جمعه‌ای را برگزار کنید که درباره فتنه و فساد اقتصادی و

شیعه انگلیسی در آن حرفی زده نشود بدانید که آن نماز جمعه دیگر

نماز جمعه نیست.

 

وی با تاکید بر اینکه اجازه ندهید ولایت فقیه در مبارزه با جریانات سوء

داخلی و خارجی تنها بماند گفت: نباید راحت از کنار کسانی که با ادبیات

مذهبی به ولایت فقیه و امام حمله کردند عبور کنیم. وی تصریح کرد: به

من می‌گویند خواندن این روایات یعنی کلا بازار ما اسلامی نیست البته

معنی حرف من این نیست اما اگر کسی خلاف روایات عمل می‌کند

خودش را اصلاح کند. 

 

وی تصریح کرد: یک رئیس جمهور در دهه 70 به من گفت روایاتی که

می‌خوانید به درد حکومت کردن نمی‌خورد و به درد انقلاب کردن

می‌خورد و بهترین رژیم از نظر ما لیبرال‌دموکراسی با حذف مفاسد

اخلاقی آنهاست و می‌گفتند این روایات مردم را پررو می‌‌کند و بعد هم

عده‌ای مایوس می‌شوند. 

 

وی گفت:‌اما همین آیات و روایاتی که می‌گویند نخوانید کمونیست

لامذهب را هم به زانو در می‌آورد. رحیم‌پور اضافه کرد: چند هفته پیش

سمیناری در آمریکای لاتین بود که از کل جریانات چپ و ضد کاپیتالیست

دعوت کرده بودند و خدا ر ا شاهد می‌گیرم که همین روایات و آیات را بعد

از یک بحث استدلالی در طول دو ربع ساعت خواندم و رهبران کمونیست‌

های اروپا و آمریکای شمالی و جنوبی و آفریقا  چند بار بلند شدند و این

روایات را تشویق کردند. 

 

وی تصریح کرد: از اسلام نترسید ما خودمان ظاهرا از اسلام می‌ترسیم

اسلام مواظب شماست شما نمی‌خواهند مواظب اسلام باشید. 

 

عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی تصریح کرد: ما مذهب را در زیارت و

عزاداری خلاصه کردیم و خارج از آن مذهب در زندگی اجتماعی ما حضور

ندارد چنانکه اگر مذهب در زندگی اجتماعی ما حضور داشت این بازار

شیعه بود که این همه چک بلامحل در آن وجود دارد. 

 

وی ادامه دادند: به ما گفتند روایات را نخوانید که ما در مورد آن بحث داریم

و من گفتم بیایید در همین نماز جمعه بحث کنیم؛ کرسی آزاد‌اندیشی این

نیست که مسئولان حرف بزنند و بروند به جای بیلان‌کاری دادن مسئولان

در همین نماز جمعه از آنها حسابرسی کنید. 

 

رحیم‌پور تصریح کرد: اگر می‌خواهید نماز جمعه‌ها شلوغ و مورد هجوم

جوانان شهر باشد به احکام نماز جمعه در اسلام عمل کنید، صحبت کردن

درباره مسائل روز صحبت کردن درباره تقویم نیست، مسئله روز یعنی

مشکل جامعه یعنی میزان طلاق، یعنی رفتار با ارباب رجوع یعنی وضعیت

اعتیاد و امثال آنها. 

 

وی اظهار داشت: پروفسوری از کوبا درهمایشی که به آن اشاره کردم

شرکت کرده بود که به او چکوآرا دوم می‌گفتند و ظاهرا جانشین چکوآرا

در وزارت نیشکر کوبا بوده است. 

 

وی ادامه داد: از او پرسیدم آیا همه چریک‌های شما کمونیست و لامذهب

بودند که پاسخ داد ما ابتدا درباره ایدئولوژی صحبت نمی‌کردیم و می‌گفتیم

مبارزه با ظلم. وی افزود:برای این فرد آیات و روایات مربوط به بازار اسلامی

را خواندم و او دو دقیقه تمام به صورت ایستاده این صحبت را تشویق کرد

و از من پرسید آیا واقعا در دین شما این صحبت‌ها وجود دارد و اگر ما پیش

از این از این موارد معتقد بودیم قطعا رویکرد ما نسبت به دین و مبارزه

تغییر می‌کرد. 

 

وی با  اشاره به ادله شرعی سخنان رهبری درباره اقتصاد مقاومتی گفت:

امام موسی‌بن‌جعفر (ع) از کسی پرسیدند چرا کار نمی‌کنی که این فرد

گفت حال ندارم و ایشان فرمودند احفظ عزک. اقتصاد مقاومتی یعنی

همین یعنی تولید کن تا عزتت محفوظ بماند. جامعه‌ای که جوانانش از

عرق ریختن می‌ترسند ذلیل می‌شود. 

 

وی ادامه داد: حضرت رسول فرمودند اگر جامعه‌ای و مردمی آب و خاک

داشته باشند و گرسنه بمانند این جامعه ملعون است. 

 

وی با بیان اینکه اقتصاد مقاومتی یعنی کار و تولید کن و به عزتت برس

اضافه کرد: از معصومی پرسیدند عزت کجاست گفت صبح قبل از طلوع

آفتاب به سمت بازار و تولید حرکت کن و کرامتت را حفظ کن. 

 

رحیم‌پور در ادامه تصریح کرد: در این کشور باندهایی وجود دارند که به

صورت پروژه‌ای کار برمی‌دارند که چطور تولید‌کننده‌های داخلی را

ورشکست و راه را برای واردات هموار کنند و اینها در ادارات دولتی نفوذ

دارند و سرمایه‌دارهای خارجی هم به آن‌ها وصل هستند تا هر کس در

کشاورزی و صنعت و تولید علم فعال شد مسخره کنند و فشار بیاورند و

پرونده‌سازی کنند تا کار پیش نرود. 

 

وی ادامه داد:کسی از معصوم پرسید که می‌خواهم کار کنم ولی

شغل‌ها درشان من نیست و ایشان فرمودند اگر شده حمالی کنی کار

کن و از مردم بی‌نیاز شو. وی در پایان تاکید کرد: هر کسی فکر می‌کند

می‌شود اقتصاد داخلی را رها کرد و با حل کردن مشکلات با خارجی‌ها

می‌توان کشور را جلو برد بر اساس همه آنچه به آن اشاره کردم اشتباه

می‌کند. 

 




تاریخ: چهار شنبه 27 دی 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار




تاریخ: چهار شنبه 28 دی 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار
ذره‎بین فرهنگی؛
 
 
ضیافت خطرناک انگلیسی‎ها برای ایرانیانبفرمایید شام»
 
 
 
امتیاز این مسابقه تلویزیونی را شبکه دولتی ITV انگلستان به شبکه
 
فارسی ‌زبان «من و تو» واگذار کرده است و در این کانال ماهواره‎ای تولید
 
و پخش می‌شود.
 

به گزارش جام نیوز، «بفرمایید شام» مسابقه‌ای تلویزیونی است که امتیاز

آن را شبکه دولتی  ITV انگلستان به شبکه فارسی ‌زبان «من‎وتو»

(manoto) واگذار کرده است و در این کانال ماهواره‎ای تولید و پخش

می‌شود.

روند مسابقه از این قرار است که هر هفته ۴ شرکت‌کننده -که به ظاهر تا

به حال یکدیگر را ندیده‌اند- در خانه‌هایشان برای هم شام تهیه می‌کنند و

مخفیانه به هم امتیاز می‌دهند.

در شب آخر مسابقه، هر کسی که بیشترین امتیاز را کسب کرده باشد،

برنده مسابقه می‌شود.

شرکت‌کنندهٔ برنده در فصل نخست این برنامه در انگلستان ۱۰۰۰ پوند و در

فصل دوم در سوئد ۱۰۰۰۰ کرون دریافت می‌کند.

شبکه من‎وتو در سال‌های فعالیتش از هر حربه‌ای استفاده کرده تا سبک

زندگی ایرانیان را تغییر بدهد؛ از تولید و پخش «آکادمی گوگوش» گرفته تا

برنامه «بفرمائید شام» و...

این تلویزیون لندنی که در نقشه براندازی جمهوری اسلامی، در راستای

پیشبرد تهاجم فرهنگی ایفای نقش می‌کند، از برنامه بفرمائید شام به‌

مثابه سلاحی بهره می‌جوید تا با استفاده از آن، تجربه تلخ «آندلس»را این

بار در سرزمین مسلمانان پارسی محقق کند.

در این گزارش،بخش‌هایی از سناریوهای اجرا شده در برنامه بفرمائید شام

[یا بهتر است بگوئیم بفرمائید شراب!] بررسی شده است:

زیر سؤال بردن آموزه‌های دینی

یکی از سناریوهایی که تلویزیون من و تو اصرار بر تکرار آن دارد، زیر سؤال

بردن آموزه های دینی است. برنامه بفرمایید شام با طرح گاه و بیگاه این

سؤال که «آیا باید به "گناه" و "بی‌دینی" معتقد بود؟» اینگونه به مخاطبان

خود القا می‎کند که مقولاتی چون گناه و مذهب وجود ذاتی ندارند و

اساسا این اصطلاحات را منفعت‌جویان خلق کرده‌اند!

هر مذهبی داشته باشید، غیر از اسلام!

شبکه یادشده در برنامه بفرمائید شام با تبلیغ و ترویج آئین‌های مختلف

همزمان با تخریب دین اسلام، سعی می‌کند جامعه هدف خود را به

«تغییر دین» متقاعد کند.

انکار زندگی پس از مرگ

بفرمائید شام در قالب دیالوگ‌های شرکت کنندگانش، معاد و زندگی پس از

مرگ را انکار می‎کند. این برنامه همه چیز را با مرگ یک انسان تمام شده

قلمداد می‎کند و در واقع با القائات نهیلیستی، زندگی آدمی را «پوچ»

جلوه می‎دهد.

مقدسات اسلام موجب بدبختی آدمی است!

شبکه من و تو در این برنامه ضمن توهین به مقدسات اسلامی، آن‌ها را

مایه بدبختی بشر معرفی می‌کند!

تشکیک در عدالت پروردگار

در یکی از سکانس‎های برنامه بفرمایید شام، با طرح این پرسش که «اگر

آفریننده این دنیا بودید، چکار می‎کردید که الآن از خدا انتظار دارید؟

عدالت و حکمت خداوند متعال زیر سؤال برده می‌شود.

در ادامه سناریوی مزبور، شرکت کنندگان مثلا پاسخ می‎دهند: «سعی

می‎کردم زیردست‎هایم را کمتر اذیت کنم و خیلی بنده‎هایم را

آزمایش نمی‎کردم»[!]

ترویج همجنس‎بازی

شبکه من‌وتو که به‎صورت ویژه و هدفمند به‌دنبال ترویج عمل شنیع

همجنس‌بازی است، در یکی از قسمت‌های بفرمائید شام با معرفی مفصل

شهر "آمستردام" هلند به‌عنوان جاذبه‌ای توریستی برای همجنس‌بازان،

به تبلیغ این رفتار زشت پرداخت.

تبلیغ بی‎بندوباری و روابط نامشروع

بفرمائید شام با چینش مردان کنار زنان در یک ضیافت شام، می‌کوشد

روابط خارج از قاعده -خصوصا روابط ضربدری- را عادی جلوه دهد.

یکی از شرکت کنندگان این برنامه طبق سناریوی از پیش تعیین شده،

چنین استدلال می‎کند که: چون روابط جنسی وقت زیادی را از دختران

و پسران نمی‎گیرد، پس نباید از آن جلوگیری کرد!

هشدار جدی به مخاطبان ماهواره: اگر به سلامت روانی و اخلاقی

خود، همسر، فرزندان، خویشاوندان و دوستانتان اهمیت می‎دهید،

از تلویزیون لندنی «من‌وتو» بر حذر باشید.





تاریخ: سه شنبه 30 دی 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار
چهره سیاهی که قابل بزک کردن نیست؛
 

روشنفکران پهلوی باکره بودن را ننگ می‌دانستند!

رسانه های ضدانقلاب در پی بزک نمودن دوران پهلوی هستند، به نحوی که
 
 
برخی نسل اولی ها را –که شاهد آن روزها بودند- نیز دچار شک و توهم
 
نسبت به آن دوران کرده است.
 

گروه فرهنگی فرهنگ نیوز: یکی از تکنیک هایی که رسانه های ضدانقلاب

برای تحریف تاریخ از آن استفاده میکنند، استفاده از "فراموشی تاریخی"

ملت و تکرار و تاکید بر غیر واقعیت هاست، تا جایی که آن دروغ به شکل

یک باور عمومی در مردم شکل بگیرد.

توضیح آنکه هر ملتی دارای دو مشخصه "حافظه تاریخی" و "فراموشی

تاریخی" است که تقویت و تضعیف هرکدام از آنها در تکنیک های رسانه ای

نقش به سزایی دارد. به طور مثال ممکن است شما فردی را ببینید که از

وضعیت موجود بسیار گله مند است و شکایت می‌کند، بعد از 5سال همین

فرد را دوباره ببینید که می گوید خوش به حال آن روزها! آن زمان خیلی

بهتر بود! مشکلات وجود نداشت!! این نوع برخورد ناشی از یک فراموشی

تاریخی است.

حال رسانه های ضدانقلاب با سوء استفاده از کم کاری رسانه های انقلابی

در تقویت حافظه تاریخی ملت نسبت به زمان پهلوی، از این فرصت استفاده

کرده و در پی بزک نمودن آن دورانند به نحوی که برخی نسل اولی ها را –

که شاهد آن روزها بودند- نیز دچار شک و توهم نسبت به آن دوران کرده

است. این رسانه ها با تکرار مرتب دروغ ها نسبت به خوب بودن وضعیت

فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی زمان شاه یا توجیه نمودن اعمال

خلاف دستگاه طاغوتی در حال نمایش دورانی با شکوه و ایده آل از

دهه های 30تا 50 اند.

به طور نمونه درباره وضعیت فرهنگی کشور، این جملات بارها در

رسانه های مغرض شنیده شده که "اوضاع فرهنگی امروز از زمان شاه

بدتر شده است!"، "مردم در گذشته دیندارتر بودند!"، "ما انقلاب نکردیم

که بی حجابی و فساد اینگونه رشد کند!"، "در ایران یک انقلاب جنسی

شده و جوان ها همه فاسد شده اند"، "انقلاب نتوانست دین مردم را

درست کند و مردم دین گریز شده اند!" و...

حال برای روشن تر شدن این موضوع که اولا وضعیت فرهنگی در زمان

پهلوی چگونه بوده؟ و دوم این که آیا انقلاب و جمهوری اسلامی توانسته

در بهبود دینداری مردم نقش ایفا کند یا خیر؟ باید به گزاره های مستند آن

روزها استناد کنیم.فرهنگ نیوز پیشاپیش از بازنشر برخی تصاویر و عناوین

روزنامه ها و مجلات فاسد دوران طاغوت از مخاطبان گرامی عذرخواهی

می کند.)

بر اساس مطالب منتشر شده در روزنامه ها و نشریات دوران ستم‌شاهی:

* وضعیت تلویزیون و سینما: سینمای ایران در دوران پهلوی را می‌توان

یکی از فاسدترین سینماهای کشورهای منطقه و حتی جهان دانست.

فسادی که در پشت دوربین ها مخفی نمانده و در جلو دوربین نیز شاهد آن

بودیم. برای یادآوری این موضوع اشاره به وضعیت اغلب مجریان تلویزیون

که با لباس باز و محرک در جلو دوربین ظاهر می‌شدند کافیست چرا که

حتی دربرخی کشورها مانند آلمان نیز این نحوه پوشش مجریان در آن زمان

مرسوم نبود.

اما در فیلم ها! صحنه های عشقی جای خود را به صحنه های جنسی داده

بودند به نحوی که بسیاری از بازیگران به "ستاره های جنسی" معروف

بودند. نشان دادن بدن کاملا عریان دختران و رفتارهای جنسی مردان با آنها

به رایج ترین صحنه های فیلم تبدیل شده بود که بسیاری از کارگردان ها

برای فروش بیشتر با یکدیگر در تولید این صحنه های غیراخلاقی رقابت

می‌کردند.

 

برای درک بهتر این مطلب به چند تیتر روزنامه های سینمایی آن دوران

اکتفا می‌کنیم و از تکرار برخی دیگر از تیترها معذوریم (*برخی واژه ها

جایگزین شده اند). "شهربانی تهران: در هر روز 5تصادف از 100 تصادف

تهران به خاطر توجه رانندگان به عکس های جنسی سردر سینماست"،

"برهنگی سینمای ایران با آمریکا و اروپا رقابت میکند"، "با ستارگان جنسی

ایران آشنا شوید! این ها خود را بمب های روابط جنسی میدانند"، "پنج

دقیقه بوسه در فیلم.... دل هر عارف و عامی را خواهد برد"، "... و ... با

یکدیگر ازدواج خواهند کرد! .... قرار است از این به بعد علاوه بر تلویزیون و

کاباره، برای چند فیلم خوانندگی کند"و...

 

جوانان شهری در آن روزها استقبال زیادی از سینما و تلویزیون داشتند چرا

که اولا یک پدیده جدید بود و ثانیا تصاویر تحریک آمیز، آن جوانان مذهبی را

نیز به خطا می انداخت چه برسد دیگران را. دستمزد بالای این بازیگران و

همچنین فروش فیلم ها موید این مطلب است که سینمای پهلوی با ابزار

فساد خود توانسته بود جوانان زیادی را به خود جذب کرده و فروش گیشه

داشته باشد؛ که اگر این روند ادامه پیدا می‌کرد، امروز پورنوگرافی، آرزو و

افتخار بازیگران زن ایرانی بود.

* وضعیت مجلات و مطبوعات: در مطبوعات سیاسی و عمومی کمتر از

مباحث غیر اخلاقی سخن به میان می آمد، اما در عوض تخریب چهره‌ی

دین و مرتجع خواندن قوانین اسلام، تخریب و توهین به علما و نهادهای

دینی، ترویج غرب گرایی و روحیه‌ی خود کم بینی، توهین به انقلابیون و

مسلمان معترض به حکومت فاسد و تبلیغ سبک زندگی غربی به وفور دیده

میشد. نشریه "زن روز" و "اطلاعات هفتگی" نیز مسئولیت مستقیم ترویج

تفکر فمنیستی درباره زن را برعهده داشت و علاوه بر انتشار تصاویر

نامناسب؛ از نظر فکری جامعه را به سمت بی اخلاقی و دین ستیزی سوق

می داد.

اما دو دسته مطبوعه دیگر نیز در آن زمان به انتشار می‌رسید که مسایل

اخلاقی را به عیان زیرپا می گذاردند، یکی مجلات زرد که اغلب با انتشار

تصاویر نیمه برهنه بازیگران، ورزشکاران و غیره به فکر جذب مخاطب بودند،

دیگری مجلات پورن که تصاویر و داستان های جنسی را به طور کامل

منتشر می کردند.

مجلات زرد که مخاطبان زیادی نیز داشت علاوه بر انتشار تصاویر غیر

اخلاقی، تلاش داشت تا فساد جنسی را در خانواده ها به صورت نیمه

محسوس رواج دهد. به طور مثال صفحه "کی عاشق کیه؟" یکی از صفحات

محبوب برخی این مجلات بود که در آن روابط مثلثی و ضربدری ترویج میشد. 

برای نمونه به سراغ چند چهره مشهور ورزشی یا سینمایی یا خواننده

می‌رفتند و این سوال پرسیده میشد که عاشق چه کسی هستی؟ در

نتیجه آن میشد که مثلا فلان فوتبالیست عاشق یک خواننده زن است و آن

خواننده عاشق ارتباط با یک بازیگر مرد و آن بازیگر مرد، به اندام بهمان

رقاصه علاقه دارد و الی آخر...  یا در صفحه "عکس هایی که تجدید

نمی شوند" برخی از این مجلات تصاویر ارتباط های عاشقانه و جنسی

پشت یا جلو دوربین بازیگران را منتشر می‌کرد و با این استدلال که این دو

بازیگر ممکن است دیگر باهم بازی نکنند آنها را تجدید ناپذیر میخواندند.

البته در این میان مجلات مد را نیز نباید فراموش کرد که با ترویج مدهای

لباس غیر اخلاقی، عملا فضای پوشش  کشور را به دست گرفته بودند و

در هر ماه و فصل با ترویج یک نوع لباس که عمدتا بر جنبه های جنسی

بدن توجه داشت، فضای شهر و خیابان ها را نیز به یک فضای فاسد و

تحریک آمیز تبدیل کرده بودند.

 

مجلات مستهجن نیز نیازی به توضیح ندارد که انواع فساد و فحشا در آنها

به انحای مختلف ترویج می‌شد. در این زمینه تنها به گفتگوی مدیر یکی از

این مجلات با یک نشریه زرد اشاره میکنیم که در آن گفته می‌شود این

موسسه  4مجله را به صورت هفتگی چاپ می‌کند که همه دارای محتوای

جنسی است: "امروز ما در اغلب شهرهای کوچک و بزرگ ایران مشتری

داریم، در شهرهای کوچک و عقب مانده ممکن است برخی نخواهند مجله

مارا در جلو چشم ها بخرند، برای همین ما مشترکان زیادی در این شهرها

و روستاها داریم که مجلاتمان را به خانه هایشان می‌فرستیم"وی همچنین

در بخشی دیگر می گوید "آرزوی من و تلاش مجموعه من آن است که در

سال 60 دیگر هیچ دختر بالای ده سال باکره در تهران وجود نداشته باشد و

این ننگ عقب ماندگی از چهره ایران پاک شود".

* وضعیت شهری: وضعیت غیراخلاقی در شهرها به ویژه شهرهای بزرگ را

کمتر کسی می‌تواند فراموش کند. وجود صدها کاباره، کازینو، استخر

مختلط، مراکز فروش دختران و ... چیزهایی نیستند که فراموشی تاریخی

ملت آنها را در برگیرد اما برای یادآوری بد نیست به چند نمونه اشاره کنیم.

تبلیغ کاباره ها و دانسینگ ها درست مانند رستوران ها و خیاط خانه ها در

روزنامه به چاپ می‌رسید. حتی فراتر از آن برخی روزنامه های عمومی

اقدام به انتشار رپرتاژ از کاباره های خاص میکردند. به طور نمونه زمانی که

هایده کاباره خود را در تهران افتتاح کرد، رپرتاژ آن تیتر یک برخی روزنامه ها

شد، بعدها نیز گزارش هایی از رقابت کاباره او با کافه بی قرار که متعلق

به یکی از خواننده های مشهور بود (و در یک خیابان قرار داشتند) در

صفحات روزنامه ها منتشر می شد. کاباره های بسیار دیگری نیز به شهرت

رسیده بودند، که از میان آنها کاباره شکوفه نو، محلی بود که اغلب رجال

سیاسی به آن میرفتند و بسیاری خوانندگان مشهور در آن اجرای

موسیقی و رقص می کردند.

 

ماجرای وجود خانه های فساد که در آن برای ثروتمندان و درباریان

"دختر" فراهم می نمودند، از غم انگیزترین اتفاقات دوران منحوس پهلوی

است. کارکرد این خانه ها اینگونه بود که برخی زنان فاحشه که با

ثروتمندان و کاخ شاه یا دولتیان ارتباط داشتند،اقدام به جذب دختران 

زیبا و خوش اندام می‌کردند. آنها برای این کار با انتشار آگهی استخدام

 دختران در روزنامه ها و یا به کمک رابطین خود در شهرها و روستاها،

دختران مورد نظر را شناسایی  و در خانه هایی گروهی نگهداری 

 می کردند،سپس آنها را برای تن فروشی به خانه مردان هوس باز- که

 اغلب افراد سرشناس شهر بوده و مایل به حضور در کاباره نبودند-

می فرستادند یا برای آنها مکان خلوت را آماده می‌کردند.

 

محله شهر نو و افرادی چون "پری بلنده"، "ناهید اهوازی"، "مژگان" و

"جمشیدی" برخی از این خانه دارن مشهور بودند که تقریبا همه مردم آنها

را می شناختند و حتی در روزنامه اطلاعات –همان زمان- گزارش کاملی از

نحوه کار این خانه ها و این افراد منتشر شد که البته خبرنگار این روزنامه

به خاطر انتشار این مطلب از سوی دربار توبیخ شد. در روزهای ابتدای

انقلاب اسلامی، تنها در خانه های متعلق به پری بلنده بیش از 1200 دختر

نگون بخت دستگیر و به مجتمع پرورش اخلاقی فرستاده شدند، خود او نیز

به دستور قاضی تیرباران شد.

 

کاخ جوانان از دیگر مراکزی بود که مستقیما توسط فرح پهلوی راه اندازی

شده و در آن استخر مختلط، کافه، سینما، سالن بیلیارد و سالن مطالعه

ویژه جوانان وجود داشت. کاخ جوانان در مدت کوتاهی از تهران تا سنندج و

کرمان و رشت و تبریز و اصفهان و... شعب خود را افتتاح کرد و جمع زیادی

از جوانان را به عضویت در آورد. در بسیاری از این کاخ ها، علاوه بر ایجاد

فضای تفریحات و روابط غیراخلاقی،دوره های آموزشی مختلف برای ترویج

تفکر و سبک زندگی غربی و تحقیر تفکر دینی برگزار می شد.

 

وضعیت غیرقابل باور تفرج گاه ها، مراکز ورزشی، سواحل دریا، فروش و

تبلیغ مشروبات الکلی، رواج قمارخانه ها، تبلیغات آلوده به تصاویر غیر

اخلاقی، حضور زنان با پوشش نامناسب در خیابان ها و نبود نشانه های

دینی و اسلامی در شهر از دیگر معضلاتی بودند که شهرهای ایران را در

برگرفته بود.

* وضعیت حوزه های علمیه: حوزه های علمیه که باید مرکز حفاظت و

صیانت از دینداری مردم باشند، در این دوران حال و روز خوشی را سپری

نمی کنند. آیت الله امامی در خاطرات خود میگوید: من در دوران منحوس

پهلوی به اصرار خانواده وارد طلبگی شدم –البته بعدها خودم علاقه پیدا

کردم اما آن زمان دوست نداشتم- آن زمان هیچ کس به حوزه نمی آمد به

همین خاطر من در درس های خودم هیچ هم مباحثه ای و هم سنی

نداشتم، لاجرم با برخی طلبه های سطح بالاتر بحث میکردم.بسیاری از

حجره های مدرسه ماراهم به بازاری ها داده بودند و شده بود انبار اجناس

آنها، به همین خاطر حتی حجره مناسبی برای شب ماندن وجود نداشت".

یا آیت الله طباطبایی در خاطرات طلبگی خود میگویند: "هیچ وقت آن

سال ها را فراموش نمیکنم، شنبه تا چهارشنبه کلاس میرفتیم و درس

می خواندیم، پنج شنبه و جمعه میرفتیم کارگری و بنایی میکردیم تا خرج

هفته را دربیاوریم. بسیاری از شبها حتی پول خرید یک نان را نداشتیم.

یادم هست که برخی طلبه ها که وضع خانواده شان مناسب تر بود برای

استحمام به حمام عمومی میرفتند اما اغلب طلبه ها مجبور بودند در کنار

حیاط با یک تشت آب استحمام یا غسل کنند، چون هیچ امکانی برای

طلبه ها نمی گذاشتند".

 

از وضعیت سخت معیشت طلاب در آن زمان که بگذریم، دو مسئله اصلی

دیگر نیز حوزه ها را درگیر کرده بود. یکی توهین ها و تحدیدهای مکرر

حکومت و برخی مردم که اجازه فعالیت آزادنه را از طلاب گرفته بود، دیگری

مسئله بروز انحراف فکری در بسیاری از روحانیون و طلاب علوم علمیه

برخی خاطرات حضرت امام یا دردنامه ایشان در منشور روحانیت موید این

انحرافات است که اهل علم از آن باخبرند.

و دیگر: فرصت این نوشته اجازه نمیدهد تا درباره فساد اخلاقی شخص

شاه و دیگر درباریان، تهیه و توزیع سازماندهی شده موادمخدر توسط

برخی درباریان، تلاش ادارت دولتی و ساواک برای از بین بردن هیات ها و

مساجد، محیط غیراخلاقی و زننده دانشگاه ها، تعلیم دروس و مباحث

منحط غربی، سرگرم نمودن مردم به لغویات و غافل نمودن از مسایل

اصلی کشور، ترویج فرنگ زدگی و اسلام ستیزی، تلاش برای از بین بردن

زبان فارسی و غیره اشاره کنیم.

اما همین مقدار توجه نمودن به وضعیت اخلاقی و فرهنگی کشور در آن

دوران نشان می‌دهد که آنچه ضدانقلاب به دنبال تطهیر آن است، آلوده تر

از آنیست که با آب دریاها بتوان آن را پاک نمود چه رسد با تلاش چند

روزنامه و شبکه ماهواره ای. البته در این میان نباید کم کاری و شاید حیای

رسانه های انقلابی در افشای ماهیت رژیم شاهنشاهی را نادیده گرفت،

کم کاری و تعللی که موجب به طمع انداختن رسانه های معلوم الحال

برای تحریف تاریخ و بزک نمودن چهره حکومت منحوس پهلوی شده است.




تاریخ: دو شنبه 25 دی 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار
پیدا و پنهان حملات پاریس

رمزگشایی از حوادث پاریس/سهم اصلاح طلبان در شکستن قبح

توهین به پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)

آنجلیکا کورونی از اعضای هجونامه شارلی ابدو حضور این هفته نامه را در
 
جامعه فرانسه بسان هوایی تازه نامیده است.
 
 

حملات تروریستی پاریس را می توان از زوایای متعددی مورد بررسی قرار

داد،اینکه عاملان این حملات چه کسانی بودند و با چه ایده ای اینگونه عمل

نموده اند یا اظهاراتی که پیرامون نقش برخی سازمان های جاسوسی در

وقوع این حملات مطرح می شود و... . گذشته از موارد فوق، حمله به

نشریه فکاهی شارلی ابدو اگرچه با مرگ چند کاریکاتوریست این مجله زرد

همراه شد اما موجب تبلیغ جهانی آن گردید تا جایی که اکنون برخی

صاحب منصبان آن از انتشار میلیونی آن سخن رانده و برخی دیگر ادامه

حیات این مجله را نشانی از وجود هوایی تازه نامیده اند.

قاطبه جامعه فرانسه تا پیش از وقایع چند روز پیش هیچگاه نام این نشریه

بی محتوا را نشنیده بودند. اوج انتشار نشریه فوق به 60 هزار شماره

می رسد که نشان از قرار داشتن آن در سطح بسیار پایینی در میان

مخاطبین فرانسوی می باشد. اما اکنون جهانیان و حتی شماری از

مسلمانان و اصلاح طلبان داخلی تابلو من چارلی هستم را بر دست گرفته

و به همدردی با این نشریه سطحی می پردازند.

 

برادران کواشی متهمین اصلی حمله به شارلی ابدو هستند

فارغ از محکومیت اقدام تروریستی برادران کواشی در حمله به دفتر این

نشریه، ابراز همدردی با این مجله در حالی صورت می پذیرد که در شماره

جدید آن که بناست این بار در 3 میلیون تیراژ منتشر گردد همچنان به

ساحت مقدس رسول اکرم(ص) توهین می گردد که با سکوت معنی دار

اصلاح طلبان داخل و همفکرانشان در سطح جهان اسلام مواجه شده

است.

محتوای پوچ شارلی ابدو

برآوردی از شماره های پیشین این مجله حکایت از مشی بی محتوای آن و

سطحی نگری گردانندگانش است. مجله فوق که به گونه ای کاریکاتوری

منتشر می گردد جهت افزایش بازدید خود با نگرشی انتقاد آمیز و گاها

توهینی تلاش دارد مقدسات مردم جهان را زیر سوال ببرد.

شارلی ابدو با بهره گیری از جذابیت های جنسی ( تمامی شماره های این

مجله حاوی نکات جنسی و غیر اخلاقی می باشد ) و تحت عنوان اصل

حمایت از آزادی بیان و مطبوعات به مفتضحانه ترین شکل ممکن به بیان

نظرات خویش می پردازد. شماره های پیشین این مجله حاکی از تمسخر

مکرر حضرت عیسی مسیح، پیامبر گرامی اسلامی، پاپ رهبر کاتولیک های

جهان و رهبران دینی جهان اعم از مسلمانان، یهودیان، مسیحیان،

بودایی ها و... در غالب کاریکاتورهای مضحک می باشد. نگرش این هفته

نامه هرزه فرانسوی کاملا بر مبنای افکاری مذهب ستیزانه است.

 

دفتر مجله شارلی ابدو پیش از حمله

بدلیل محتوای کاملا غیر اخلاقی تمامی صفحات این نشریه از بیان حتی

نمونه ای در این زمینه معذوریم. پیشتر و در سال های دهه 60 میلادی

یک بار این مجله توسط دولت فرانسه توقیف گردید که با نام کنونی به

حیات خویش ادامه داد. در آن شماره دست اندرکاران مجموعه به تمسخر

شارل دوگل رئیس جمهور فقید فرانسه در زمان مرگش پرداخته بودند.

قبح شکنی سب النبی(صلی الله علیه وٱله وسلم)

زمانی که تری جونز کشیش افراطی آمریکایی بیان داشت که تصمیم به

آتش زدن قرآن کریم دارد، قاطبه جامعه جهانی حتی شخص اوباما ناگزیر

به انتقاد از وی پرداخته و خواستار عدم انجام آن شدند، تری جونز اما آن

کار را انجام داد ولی بدلیل انزجار مردم جهان از اقدامش، رویداد فوق به

حاشیه رانده شد.

در واقعه حمله به هفته نامه شارلی ابدو و کشته شدن شماری از

کاریکاتوریست های این مجموعه قضیه به گونه ای عکس پیش رفته و

حکام جهانی و رسانه های وابسته به بهانه دفاع از آنچه آزادی بیان

می پردازند، شعار من چارلی هستم را در سراسر جهان اشاعه کردند.

حمایت از شارلی ابدو و دست اندرکاران آماتور آن در حالی صورت

می پذیرد که این رسانه ها با حذف صورت مسئله به محکومیت اقدام فوق

و ترویج اندیشه های پوچ این نشریه پرداخته اند.

مع الاسف روزنامه ها و رسانه های اصلاح طلب نیز در یک همراهی با

فضای رسانه ای غالب پرداخته و دم از حمایت از آزادی مطبوعات زده اند.

به طور نمونه روزنامه مردم امروز در شماره امروز خود عکسی حاوی

مطلب من شارلی هستم را در تیتر یک خود قرار داده است.

 

قبح شکنی از توهین به رسول مکرم اسلام و تشدید ذهنیت منفی نسبت

به مسلمانان در جوامع اروپایی را می توان بزرگترین پیامد رخداد فوق

دانست که این امر ذهنیت ها را به سوی طراحی شده بودن حادثه فوق

جهت رسیدن به نتایج گفته شده سوق می دهد. بی شک مبارزه با

اسلام گرایی و اشاعه اظهارات اسلام ستیزانه در طول سال های پس از

فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی امری غیر قابل کتمان است که از سوی

رسانه های غربی و سازمان های جاسوسی پیگیری شده و شکل گیری

گروه هایی نظیر داعش و طالبان دست پرورده سیاست های دو دهه فوق

می باشد.

انتشار بی نظیر مجله فوق در شماره اخیرش که حاوی توهین به رسول

خداست و همچنین باز نشر این کاریکاتور در رسانه های پربازدیدی همچون

واشنگتن پست و گاردین در این راستا قابل ارزیابی است که دیگر توهین

به رسول مکرم اسلام جزو خطوط قرمز نبوده و می توان در غالب فضای

آزادی بیان به انتقاد و تمسخر شخصیتی پرداخت که برای یک میلیارد و

پانصد میلیون مسلمان جایگاه مقدس و والایی برخوردار است.

 

عبارت من چارلی هستم به گونه ای گسترده در سطح اروپا بیان شده

است


 

هوای تازه ناشی از شارلی ابدو

تحولات چند روزه پاریس فضای مساعدی را برای بازماندگان این مجله

بی محتوا فراهم ساخته تا با معروفیت ناشی از تبلیغات گسترده به بیان

بیش از پیش هجویاتشان بپردازند. آنجلیکا کورونی، روزنامه نگار شارلی

ابدو در مصاحبه ای که پس حمله به دفتر این نشریه صورت گرفته بر

ضرورت تداوم مشی این مجله تاکید کرده و حضور آن را در میان مطبوعات

بسان یک هوای تازه نامیده است.

وی با گستاخی هر چه تمامتر به مطبوعاتی که تصاویر سانسور شده از

شارپ ( سردبیر مقتول) در حالی که کاریکاتورهای موهن این مجله را در

دست داشته پرداخته و خواستار ترویج بدون سانسور این تصاویر در مجلات

فوق شده است.

کورونی در ادامه با ذهنی توهم گونه به نیاز جامعه به این نشریه هجوگونه

اشاره و گفته است: «ما راه خود را ادامه می دهیم. ما حتی یک سانتیمتر

هم از آنچه می خواهیم و از آنچه هستیم منحرف نخواهیم شد ، زیرا ما

معتقدیم که شارلی ابدو برای جامعه لازم است.  شارلی ابدو مثل هوای

تازه است و اگر ما تغییر کنیم، همانطور که قبلا گفتم مثل کشتن دوباره آنها

(مقتولان حادثه) خواهد بود.»

سپس می گوید« مهم نیست چه اتفاقی خواهد بود و چه خطری در انتظار

ما باشد، ما به راه خود ادامه خواهیم داد. من پنهان نمی کنم که این کاری

فوق العاده سخت خواهد بود، زیرا همکارانی که ما از دست دادیم ،

روزنامه نگاران غیر عادی و بی نظیری بودند. جایگزین کردن آنها خیلی

دشوار خواهد بود. پیدا کردن اشخاصی مثل آنها فوق العاده سخت خواهد

بود. اما افرادی با استعداد های مشابه دست بکار خواهند شد و « شارلی

ابدو» جدید ظاهر خواهد شد.»

ادعاهای این روزنامه نگار در حالی است که بی بی سی فارسی در تحلیل

این مجله ضمن خام توصیف کردن آن می نویسد « این مجله هرگز تیراژ

زیادی نداشته به طوری که از سال ۱۹۸۱ به مدت ده سال به دلیل نداشتن

منابع مالی منتشر نمی شد. »

آنجلیکا کورونی در این مصاحبه جمله ای را بر زبان می آورد که با

رمزگشایی از آن می توان به نتایجی دست یافت. وی می گوید: «شارلی

قبل از حمله یک جور بود و بعد از حمله طور دیگری خواهد بود. مثل آمریکا

که وضع آنجا قبل و بعد از 11 سپتامبر سال 2001 متفاوت است و در اینجا،

برای ما وضع قبل و بعد از 11 ژانویه خواهد بود.» این گفته نشان از موضع

تهاجمی پیش روی این نشریه و سایر مطبوعات غربی است همچنان که

حوادث 11 سپتامبر دستاویزی شد تا ایالات متحده با سو استفاده از موج

مبارزه با تروریسم به افغانستان و عراق حمله نماید.

 

افزایش احساسات ضد اسلامی در اروپا ( جنبش پگیدا آلمان)


وجه مشترک هر دو این حوادث ( حمله به شارلی ابدو و 11 سپتامبر ) را

می توان در نگرش شدید اسلام هراسی پس از این وقایع، ظن دست

داشتن سرویس های جاسوسی غربی و صهیونیستی در این حوادث و

پیامدهایی دانست که بر جوامع مسلمانان در اروپا و آمریکا تحمیل

می شود.درست پس از حمله به شارلی ابدو به مانند حوادث 11 سپتامبر

شاهد حملات مکرر افراطیون به مساجد و مسلمانان در اروپا هستیم که

واکنش نهادهای حقوق بشری را تا کنون بر نیانگیخته است.




تاریخ: دو شنبه 24 دی 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار
 
مگر منفعتی بالاتر از پیامبر(ص) داریم؟
 

نامه سرگشاده 50انجمن اسلامی به

ظریف و تقبیح سفر به فرانسه

 انجمن های اسلامی دانشجویان 50 دانشگاه‌ کشور در نامه به وزیر امور
 
خارجه اعلام کردند: شما شئون دیپلماسی انقلابی را رعایت نکردید. زمانی
 
 
که دشمن دون، صریحا به اعتقادات مسلمانان حمله می‌کند،
 
 
آیا رفتن به کشور توهین کننده توجیهی دارد؟ 


درس مذاکرت مولا علی (علیه السلام)

در جنگ صفین وتحمیل ابوموسی اشعری...  

محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه و فابیوس وزیر امور خارجه فرانسه

اگر قرار به این‌گونه برگزاری رفراندم باشد باید تمام وقت و توان

دستگاه‌های اجرایی کشور به برگزاری رفراندم هایی برای مواردی

که مردم رضایت ندارند مانند قیمت نان و گوجه صرف شود.

خبرنامه دانشجویان ایران: هتاکی اخیر نشریه فرانسوی برای دومین بار پیاپی

در هفته های اخیر و پس از حمله تروریستی به دفتر نشریه که با  حمایت

مستقیم اولاند و در تیراژی بسیار بالاتر از قبل در سه میلیون نسخه منتشر

شد، می رود تا واکنش های جدی مسلمانان در روزهای آتی را به دنبال

داشته باشد.

این اقدام از آنجایی «هماهنگ شده» است که به فاصله ساعتی بعد از

انتشار  این نشریه موهن، کامرون نخست وزیر بریتانیا  پشت تریبون آمد و

گفت: « این بخشی از زندگی در یک کشور آزاد است.»

دیوید کامرون معترضات به بی حرمتی به ساحت پیامبر(ص) را به افراط

متهم می کند و با آنکه داعش دست پرورده خود سرویسهای جاسوسی

غربی است، آنها را به مسلمانان نسبت می دهد و می گوید: شما

نمی توانید از یک فرقه متعصب که افراط گرایی اسلامی را دنبال می کند،

دلجویی کنید. روزنامه ها باید آزاد باشند تا هر آنچه را که می خواهند،

منتشر کنند.

 

ماری هارف سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در راستای این اقدام نشریه

شارلی ابدو از حمایت کامل آمریکا از حقوق این نشریه خبر داد. سخنگوی

وزارت خارجه آمریکا این اقدام شارلی ابدو را مطابق با دموکراسی توصیف

کرده است.

اگرچه سخنگوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران نیز این اقدام را

محکوم کرده است،اما متاسفانه موضعی که نشان از عزم دستگاه

دیپلماسی برای جلوگیری از این رخدادهای تلخ داشته باشد از سوی

وزارت خارجه بیان نشد.

این عبارات که ما این حرکتها را محکوم می کنیم، می تواند از لسان

سخنگوی چند کشور خنثی در معادلات بین الملل هم صادر شود، اما آیا

جمهوری اسلامی ایران باید نسبت به این اقدامات وحشیانه غرب به نام

آزادی بیان موضعی بی اثر اتخاذ کند.

در همین روزها و ساعتها مسئول مستقیم دستگاه دیپلماسی به بهانه

مذاکرات فرسایشی هسته ای که خیلی دوست دارند به نتیجه برسانند با

حامیان و مسببان اصلی انتشار کاریکاتور موهن به پیامبر(ص) جلسه

می گذ ارند، گل می گویندو البته توهین نثار ملت ایران می کنند و لبخند

می زنند.

اگرچه مذاکرات هسته ای در طول بیش از یک سال گذشته دقیقا هیچ

نتیجه ای که مایه اثر برای مردم باشد را نداشته است و علیرغم لبخندهای

ایران، توهین و بی حرمتی و تحقیر و خفیف کردن پاسپورت ایرانی و تشدید

تحریم ها – که سخنگوی دستگاه دیپلماسی به آنها اشاره کرده – نثار

کشور شده است باز ظریف و تیمش به نام «منافع ملی» پای میز مذاکره

نشستند.

منافعی که مطمئنا به خاطر عدم همخوانی با منافع اسراییل، از سوی

ایالات متحده مورد توافق قرار نخواهد گرفت و «بازی مذاکرات» صرفا

دستمایه تبلیغاتی است.

از سویی نیز، طرف غربی با گسترش دامنه اسلام هراسی و ایران

هراسی قلب آمال مسلمانان را هدف گرفته است و حقیقتا مذاکرات با

هتاکان به پیامبر(ص) نمی تواند منفعتی را برای جمهوری اسلامی رقم

بزند.

حال و پس از یک سال و اندی موانست دولت یازدهم با غرب و ایالات

متحده مشخص شه است که رویکرد مبنایی سیاست خارجی این دولت

با بنیانگذار این انقلاب فرسنگ ها فاصله دارد.

همزمانی مذاکرات و توهین نشریه فرانسوی به ساحت پیامبر مهربانی و

رحمت این بخش از پیام تاریخی حضرت امام درباره پذیرش قطعنامه را به

ذهن متبادر می کند: اگر ملت ایران از همه اصول و موازین اسلامی و

انقلابی خود عدول کند و خانه عزت و اعتبار پیامبر و ائمه معصومین

(علیهم السلام) را با دستهای خود ویران نماید، آن وقت ممکن است

جهانخواران او را به عنوان یک ملت ضعیف و فقیر و بی فرهنگ به رسمیت

بشناسند، ولی در همان حدی که آنها آقا باشند ما نوکر، آنها ابرقدرت

باشند ما ضعیف، آنها ولی و قیم باشند ما جیره خوار و حافظ منافع آنها.




تاریخ: دو شنبه 30 دی 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار

 
در پی هتاکی های اخیر به پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم)

با هتاکی به مقدسات چه کنیم؟راه های

 عملی مبارزه با هتاکی به معصومین(ع)

در مقابل هتاکی به پیامبر اکرم (ص)، معصومین و مقدسات، لازم است
 
ضمن اعلام برائت و اعتراض ظاهری، اقدامات عملی، جدی و تاثیر گذار
 
دیگری نیز انجام شود تا تاثیرات بلند مدت و بین المللی داشته باشد.
 
به گزارش گروه فرهنگی فرهنگ نیوز، هر از چندگاهی شاهد آنیم که خبر
 
توهین به مقدسات اسلامی در صدر خبرها قرار میگیرد و البته بسیاری از
 
آنها برای جلوگیری از کلیشه ای شدن و اصطلاحا –سر شدن مخاطب-
 
خبری نمی شوند. یک روز فیلم ضد قرآن، یک بار شلیک نظامیان به کتاب
 
خدا، یک روز آتش زدن مسجد، یک بار فیلم ضد نبی و این بارهم کاریکاتور
 
 
موهن به ساحت مقدس پیامبر اعظم صلوات الله علیه.
 
در این هنگامه مسلمانان جهان با اقداماتی همچون به راه انداختن
 
کمپین های حمایتی یا برگزاری تجمعات و راهپیمایی ها در شهرهای
 
مختلف و یا در فضای مجازی خشم و انزجار خود را از این توهین ها نشان
 
میدادند؛ اقداماتی که اگر چه بسیار شایسه و قابل تقدیر است اما به هیچ
 
 
عنوان کافی و بازدارنده نبوده و نیست و هیچکدام نتوانسته در سرعت و
 
شتاب روز افزون توهین به مقدسات الهی وقفه ای ایجاد کند؛ چرا که
 
توهین کنندگان نه تنها به خاطر عمل خود توبیخ یا متضرر نشده اند، بلکه
 
 
در این فضا شهرت بیشتری یافته و جایگاه بهتری پیدا می کنند.
 
به طور مثال اگر یک کارگردان بخواهد در این رقابت سنگین سینمایی در
 
غرب به شهرت برسد، باید سالها تلاش و هزینه کند شاید بتواند به آنچه
 
 
میخواهد دست یابد اما در عوض میتواند با ساخت یک اثر توهین آمیز
 
فیلمش را به صدر پرفروش های آمریکا نزدیک کند، بدون آنکه هزینه خاصی
 
 
برای کارش بپردازد. یا یک کشیش گمنام در یک کلیسای متروکه با حماقت
 
خود در توهین به مصحف مقدس، شهرت جهانی پیدا کند و تا مدت ها بر
 
صدر خبرها بنشیند؛ بعدهم آزادانه در خیابان ها قدم بزند و با رسانه ها
 
گفتگو کند.
 
 
احکام بسیار جدی در شرع مقدس اسلام
 
اما استراتژی اسلام در این هنگامه اقدام متقابل است یا به قول
 
نظامی ها "موشک به جای موشک" به این معنا که اگر فرد یا گروهی بر
 
ضد مقدسات و یا احکام اسلامی با روشی خلاف روش عقلا وارد میدان
 
شد، آبرو، اموال و جان او دیگر محترم نبوده و باید از طرف مسلمین در
 
معرض خطر قرار گیرد. البته باید تاکید کرد که این تنها مربوط به کسانی
 
است که به تمسخر و توهین مقدسات میپردازند، اما مخالفینی که با
 
استدلال و بحث علمی به دنبال حقیقت هستند، نه تنها محترم بوده بلکه
 
تحت حمایت حکومت اسلامی نیز قرار میگیرند.
 
با توجه به این استراتژی پاسخ استدلال علمی را با استدلال علمی و
 
پاسخ اقدام غیرعاقلانه را با روشی درخور و پشیمان کننده باید داد و به
 
گفته امام بزرگوارمان که فرمودند "اگر در برابر دین ما بایستید، دربرابر همه
 
دنیای شما خواهیم ایستاد".
 
با توجه به آنکه در احکام الهی، بر کسی که توهین کننده به انبیا و امامان
 
معصوم باشد (سب نبی کند)احکام خاصی مترتب میگردد که حکمی شدید
 
و بازدارنده است، اما به علت عدم امکان اجرای آن در زمان حاضر میبایست
 
 
مسلمانان جهان با انجام اقداماتی جایگزین، جدیت خود را در پاسخ به این
 
حماقت بزرگ نشان دهند،اقداماتی پشیمان کننده که فاعل آن را متضرر و
 
 مانع از تکرار عمل او شود.
 
راه حل هایی جایگزین انفعال
 
فشار به مجلس و دولت های متبوع خود برای کاهش روابط دیپلماتیک و به
 
 
تبع آن روابط اقتصادی با کشورهایی که از توهین کنندگان حمایت مالی یا
 
سیاسی میکنند یکی از اقدامات مفیدی است که میتواند حامیان این اقدام
 
را مجبور به عقب نشینی و تحمل ضرر کند. به طور مثال در کشور ما ایران
 
 
که شریک خودروسازی فرانسه محسوب میشود، تجمعات مردمی در
 
 
مقابل مجلس میتواند نمایندگان مردم را مجاب به تصویب کاهش روابط
 
اقتصادی با فرانسه کند.
 
مقابل به مثل از دیگر شیوه های موثر برخورد با این وقاحت غربی است.
 
از آنجا که پشتیبان اصلی تمامی این اقدامات شبکه خبیث صهیونیستی
 
 
است؛ طراحی کاریکاتور، موسیقی، کلیپ، فیلم، عکس و همچنین
 
کتاب های افشاگرانه نسبت به "هلوکاست"، "هرتسل" و جنایات رژیم
 
اسراییل یا کمپین "بایکوت محصولات صهیونیستی" میتواند نقش بسزایی
 
 
در متضرر کردن حامیان اصلی این حرکت ایفا کند.
 
میلیون ها مسلمانی که در این چند روز به راه پیمایی پرداختند اگر هرکدام
 
فقط یک دلار برای انتشار این تولیدات فرهنگی هزینه کنند، میتوان بیش از
 
 
10 میلیون نسخه از این محصولات را به دست جهانیان رساند. البته
 
روزنامه ها، سایت ها و خبرگزاری های جهان اسلام نیز می توانند با
 
انتشار بخشی از این محصولات به افزایش سرعت نشر آن کمک شایانی
 
 
داشته باشند.
 
از دیگر اقداماتی که میتوانند ملت ها و دولت های اسلامی پیگیری نمایند،
 
 
پیگیری های حقوقی در محاکم داخلی و بین المللی است که با توجه به
 
 
قوانین موجود و مشهودبودن بسیاری از جرایمع محکومیت این اقدامات در
 
اغلب دادگاه ها حتمی است اما میبایست پیگیری های بعدی برای اجرای
 
احکام نیز ادامه یابد. 
 
به طور کلی به نظر میرسد که میبایست با اقداماتی پشیمان کننده،
 
هزینه اینگونه توهین را تا حد ممکن بالا برد به نحوی که دیگر کسی جرات
 
 
به تکرار آن را نداشته باشد و این بالابردن هزینه از هر راه مشروعی که
 
ممکن باشد، باید در دستورکار امت مسلمان قرار گیرد.
 



تاریخ: دو شنبه 28 دی 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار
در اعتراض به هتاکی به ساخت پیامبر(ص)

آغاز به کار کمپین جهانی

"عشاق محمد" (صلی الله علیه و آله و سلم)

در واکنش به اهانت‌های اخیر رسانه‌های غربی به ساحت مقدس پیامبر
 
اعظم(ص) یک کمپین جهانی به نام
 
"عشاق محمد" (صلی الله علیه و آله و سلم) راه‌اندازی شده است.
 

به گزارش گروه فرهنگی فرهنگ نیوز ، در پی تکرار اهانت نشریه فرانسوی

شارلی ابدو به ساحت مقدس پیامبر اعظم (ص) و بی‌تفاوتی دنیای غرب

به خروج از حد و مرز آزادی بیان یک کمپین جهانی به نام

«عشاق محمد(ص)» راه‌اندازی شده است .متن اطلاعیه بانیان این کمپین

به این شرح است:

------------

والله یعصمک من الناس

آغاز به کار کمپین جهانی "عشاق محمد" (صلی الله علیه و آله و سلم)

#loversofmuhammad

#عشاق_محمد

#‏من_عاشق_محمدم‬

این روزها قلب امت اسلامی جریحه دار است. اهانت به ساحت مقدس

بهترین و متخلق ترین مخلوق عالم، دل هر انسان آزاده ای را خون کرده

است. آنانی که خود با حمله به کشورهای اسلامی و ریختن خون صدها

هزار تن زمینه ساز تروریسم شدند و از همین تروریسم برای مقابله با

محور مقاومت بهره جستند، امروز به بهانه کشته شدن چند فرد هتاک به

ساحت مقدس پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله، در کنار هم برای مقابله

با تروریسم اشک تمساح می ریزند! طنز تلخ این خیمه شب بازی جایی

است که قاتل کودکان غزه نیز در این میانه حامی انسانیت شده و در

نمایش مضحک تروریست های به اصطلاح مخالف تروریسم، شرکت

می کند.

کمپین جهانی "عشاق محمد" در این میانه حرکتی است برخاسته از متن

امت اسلامی در دفاع از ساحت قدسی پیامبر اعظم بعنوان سرآمد تمامی

پیامبران که تلاش دارد تا در مقابل این حرکت شیطانی بایستد.

----------

کاربران در شبکه های اجتماعی و وب سایت های خود با انتشار تصاویر زیر

به حمایت از این کمپین جهانی می پردازند:

 

---

 

---

 

 



تاریخ: یک شنبه 28 دی 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار
 
در پی هتاکی به پیامبر اکرم (صلی اله علیه وآله وسلم)

پوستر/ اسلام دین صلح و زندگی

در حالی که دین اسلام به عنوان کامل ترین و تنها دین تاکید کننده بر صلح
 
 
و آرامش واقعی، به تمامی جهانیان شناخته شده است گروه های
 
تکفیری و رسانه ای با از سرگیری پروژه اسلام هراسی و از سمت دیگر
 
 
هتاکی به پیامبر اکرم(ص)، سعی در خدشه وارد کردن به چهره ی اسلام
 
 
عزیز دارند.




تاریخ: شنبه 27 دی 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار


 زندگی نامه

وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوُا فی سَبیلِ اللهِ اَمْواتاً بَلْ اَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ(1)

سید مجتبی تهرانی معروف به نواب صفوی، در سال 1303 شمسی در

خانواده ای روحانی و اصیل در خانه  محقری در خانی آباد تهران قدم به

عرصه ی وجود گذاشت. وی با علاقه و عشقی وصف ناشدنی به روحانیت

و به قصد ادامه  راه آبا و اجداد خود، در اواخر سال 1320، پس از طی

تحصیلات ابتدایی و متوسطه، رهسپار حوزه علمیه نجف اشرف شد.

شهید از طرف مادر به سادات دُرچه اصفهان منتسب و از طرف پدر

میرلوحی است.

شهید عنوان نواب صفوی را از خاندان مادر به ارث برده است.پدر او مرحوم

سید جواد میرلوحی، دانشمندی روحانی بود كه در اثر فشار حكومت

رضاخان مجبور به ترك لباس روحانیت شد، اما از طریق تصدی وكالت

دادگستری همچنان به داد مظلومان می رسید.

مرحوم سید جواد در سال 1314 یا 15 در اثر مشاجره و درگیری لفظی با

(داور) وزیر عدلیه ی رضاخان، غیرت علویش به جوش آمد و یك سیلی نثار

وی كرد كه در اثر آن سه سال به زندان افتاد.

شهید پس از ورود به نجف اشرف، بدون كوچكترین درنگی به فراگیری

مقدمات پرداخت و روابط تنگاتنگی با علمای دلسوز و بیدار و مبارز از جمله

صاحب كتاب جهانی و كم نظیر الغدیر، آیت الله علامه امینی قدس سره

برقرار كرد.

آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب درباره ی شهید می فرمایند:(2)

باید گفت كه اولین جرقه های انگیزش انقلابی اسلامی به

وسیله ی نواب در من به وجود آمد و هیچ شكی ندارم كه اولین

آتش را در دل ما نواب روشن كرد.

 


اعدام انقلابی كسروی و اعلام موجودیت فداییان اسلام

بعد از شهریور 1320 و فراگیر شدن جنگ جهانی دوم، ایران نیز گرفتار

شرایط دشواری شد، از یك طرف مورد تجاوز متفقین قرار گرفت، و از طرف

دیگر سود جویانی قلم به مزد و اجیر، از آزادی سوء استفاده می كردند و از

طریق ترویج فرهنگ غربی به جان مسلمانان افتاده بودند و درصدد بودند تا

آنچه رضاخان از طریق زور  قلدری نتوانسته بود انجام دهد، از طریق قلم و

نگارش با مخدوش نمودن تاریخ اسلام انجام دهند.

«احمد كسروی» از جمله افرادی بود كه خط معارض و مهاجم علیه اسلام 

تشیع را دنبال می كرد. او نه تنها در كتاب «شیعی گری» به روحانیت،

مقدسات اسلامی، پیشوایان مذهب تشیع و امامان بحق و معصوم

(علیهم السلام) حمله می كرد، بلكه در كتاب های صوفی گری، بهاییگری،

مادی گری و حتی تاریخ مشروطیت، مقدسات دینی و روحانیت را مورد

حمله قرار داد.

نواب با كتاب های كسروی در نجف آشنا شد و موجی از احساسات

مذهبی و دینی وجودش را فرا گرفت.

كتاب ها را نزد علما برد و از آن ها نظر خواست. همه حكم به مهدور الدم

بودن نویسنده ی كتاب ها دادند.

سید در اواخر 1323، وارد تهران شد و بدون درنگ به خانه ی كسروی رفت

و او را از گفتن و نوشتن سخنان توهین آمیز به اسلام و ائمه ی شیعه

(علیهم السلام) و روحانیت برحذر داشت و وقتی مطمئن گردید كه وی

اصلاح پذیر نیست، آماده ی اجرای حكم الهی شد.

شهید نواب در هشتم اردیبهشت 1324، در سر چهارراه حشمت الدوله به

كسروی حمله كرد ولی توسط پلیس دستگیر و زندانی شد. بعد از آزادی از

زندان، موجودیت فداییان اسلام را طی یك اعلامیه ی رسمی با جمله ی

هوالعزیز و تیتر « دین و انتقام» اعلام كرد و اعدام كسروی را پیگیری نمود

نواب صفوی به تدریج با جاذبه ی خود، جوانانی چون شهید سید حسین
 
امامی را جذب نمود و امامی در 20 اسفند 1324، بر كسروی یورش برد و
 
او را زیر ضربات اسلحه ی سرد و گرم قرار داد و چون فرشته ی قهر جانش
 
را گرفت 
 
 
تیر خلاص فدائیان بر سینه هتاک به تشیع 
 
کسروی فردی که بدست فداییان اسلام اعدام انقلابی شد 
 
فداییان اسلام و مجریان حكم الهی دستگیر شدند و خبر اعدام انقلابی
 
كسروی در همه جا منتشر شد و مردم مسلمان را غرق در شادی و سرور
 
 
نمود.
 
بعد از سال 1327، كه جنبش ملی شدن صنعت نفت به اوج خود رسید و
 
فعالیت گروه های مخالف رژیم علنی شد و اقلیت موجود در مجلس مانع
 
تصویب قرار داد «گس گلشاییان» گردید، رژیم استبدادی شاه برای این كه
 
حتی اقلیت مخالفی نیز وارد مجلس نشود، توسط «هژیر» دست به تقلب
 
در انتخابات زد و به بهانه ی ترور شاه و دست داشتن آیت الله كاشانی در
 
این ترور، ایشان را بازداشت و به لبنان تبعید كرد.
 
 
فداییان اسلام «هژیر» را اعدام انقلابی كردند و با نامزد نمودن آیت الله
 
كاشانی و مصدق، گروه اقلیت دوباره به مجلس راه یافت.
 
با وجود این كه نواب میانه ی خوبی با ملی گراها نداشت، اما با توجه به
 
رهبریت آیت الله كاشانی و به منظور وحدت مبارزات اسلامی و ملی،
 
از همگامی و همراهی با آن ها دریغ نورزید.

اعدام انقلابی رزم آرارزم آرانخست وزیر رژیم پهلوی و دست نشانده ی

انگلستان، با ملی شدن صنعت نفت به شدت مخالفت می كرد و می گفت

كه ملت ایران توانایی و لیاقت اداره ی این صنعت عظیم را ندارد و به

عناوین مختلف در تصویب این قانون در مجلس شورای ملی كارشكنی

می كرد.

در روز 16 اسفند 1329 زمانی كه اتومبیل رزم آرا جلوی مسجد امام

(شاه سابق) توقف كرد و نخست وزیر جهت شركت در ختم آیت الله فیض

قصد ورود به صحن مسجد را داشت، خلیل طهماسبی بی درنگ از پشت

سر با شلیلك سه گلوله او را از پای درآورد و خود نیز توسط مأموران

دستگیر شد.

او در بازجویی می گوید:

من نمی گویم سمندر باش یا پروانه باش

چون به فكر سوختن افتاده ای مردانه باش

بلی من طهماسبی هستم و باكی از كشته شدن ندارم، برای این كه

خدای متعال می فرماید:

وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوُا فی سَبیلِ اللهِ اَمْواتاً بَلْ اَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ

پس شما این را مسلم بدانید كسی كه شخصیتی را تشخیص داد خائن به

دین و مملكت است ترس از كشته شدن ندارد. آن ها زنده اند.

ما معتقد به این حقایق هستیم.»  

شهید خلیل طهماسبی 

قتل رزم آرا در دل رژیم چنان وحشتی انداخت كه دولت بعدی(حسین علاء)

نتوانست با ملی شدن صنعت نفت مخالفتی نماید و مجبور به استعفا

گردید و مجلس، مصدق را به نخست وزیری انتخاب كرد.

آیت الله كاشانی در مصاحبه ای در رابطه با قتل رزم آرا چنین اظهار نظر

كرد:

 

«این عمل (هلاكت رزم آرا) به نفع ملت ایران بود و آن گلوله و ضربه

عالیترین و  مفیدترین ضربه ای بود كه به پیكر استعمار و دشمنان ملت

ایران وارد آمد»

و در مصاحبه ای دیگر اظهار می دارد:

«... نخست وزیر مقتول در زمان حیات خود از منافع شركت نفت جنوب و

سیاست استعماری انگلستان به شدت حمایت می كرد. چون عموم طبقات

مردم ایران با تصمیم قطعی و خلل ناپذیری برای كوتاه كردن دست طمع

سیاست استعماری نفت جنوب قیام كرده بودند، پافشاری رزم آرا برای

مقاوت در مقابل افكار عمومی ملت ایران و حمایت از شركت نفت باعث

خشم شدید و عمومی مردم ایران گردید و جوانی غیور، وطن پرست و

متدین از میان مردم ایران برخاست و نخست وزیر بیگانه پرست را به جزای

اعمال خود رسانید...(3)

در مرداد 1331، ماده ی واحدی به تصویب مجلس رسید كه چون خیانت

حاجی علی رزم آرا بر ملت ایران ثابت گردیده، هر گاه قاتل او استاد خلیل

طهماسبی باشد به موجب این قانون مورد عفو قرار می گیرد.

بدین ترتیب در 23 آبان همان سال، طهماسبی پس از دو سال و اندی از

زندان آزاد گردید.(4)

آیت الله كاشانی در پی آزادی شهید طهماسبی او را به عنوان «شمشیر

برّان اسلام» و «مجری اراده و افكار ملت ایران» مورد ستایش قرار داد.(5)

پایان كار فداییان اسلام فداییان اسلام از راه تشكیل جلسات تفسیر

قرآن و اسلام شناسی بر اساس مكتب تشیع، به فعالیت خود ادامه

می دادند و پرچم سبز و سفید خود را با كلمات زیبای «لا اله الا الله،

محمد رسول الله و علی ولی الله» آراسته بودند.

در آن موقع در دولت حسین علاء پیوستن ایران به پیمان بغداد مطرح بود

كه در حقیقت ایران یكی از اقمار منطقه ی انگلیس و  امریكا می شد.

فداییان اسلام در 25 آبان كه علاء برای شركت در ختم مرحوم سید

مصطفی كاشانی وارد مسجد امام (شاه سابق) شد توسط مظفر

ذوالقدر هدف قرار گرفت اما گلوله به او اصابت نكرد و جان سالم به در

برد.

در اول آذر 1334، نواب و خلیل طهماسبی و عبدالحسین واحدی و جمعی

دیگر از فداییان اسلام دستگیر شدند و در یك محاكمه ی فرمایشی نواب،

سید محمد واحدی و مظفر ذوالقدر محكوم به اعدام و همگی در حالی كه

اذان می گفتند، تیرباران شدند.     

 جمعیت فداییان اسلام و بخصوص رهبر آن، نواب صفوی و معاون او،

سید عبدالحسین واحدی در تقویت و روی كار آمدن جبهه ی ملی و تصویب

ملی شدن صنعت نفت ایران و انتخاب اعضای جبهه ی ملی به نمایندگی

مجلس بازگشت آیت الله كاشانی از تبعید، نقش اساسی داشتند و اگر

قیام مسلحانه ی آن ها نمی بود و رژیم پهلوی از این جمعیت حساب

نمی برد، هیچ یك از موارد یاد شده عملی نمی شد.

نامه ی شهید نواب صفوی به دكتر مصدق(6)شهید قبل از كودتای 28

مرداد 1332، در نامه ای به دكتر مصدق او را از سقوط دولت با خبر و به

وی جهت اجرای احكام الهی هشدار می دهد. 

«هو العزیز

آقای دكتر محمد مصدق نخست وزیر

پس از سلام،

شما و مملكت در سخت ترین سراشیب سقوط قرار گرفته اید. چنانچه

احساس كرده و معتقد شده باشید كه نجاتبخش شما  مملكت، اجرای

برنامه ی مقدس پیغمبر اكرم صلی الله علیه وآله می باشد و پس از تمام

جریانات گذشته آماده ی اجرای احكام مقدس اسلام باشید، قول می دهم

كه شما و مملكت را به یاری خدای توانا و به بركت اجرای احكام و تعالیم

عالیه ی اسلام از هر بدبختی و سقوط و فسادی حفظ نموده،  به منتهای

عزت و سعادت معنوی و اقتصادی برسانم.»

8 شوال المكرم ه.ق 1372

30 خرداد ماه ه.ق 1332

 شهید از زبان همسرش خانم «نیرالسادات احتشام رضوی» چنین می گوید:

«... خدا رحمت كند، مادرش می فرمود: نواب یك استعداد خاصی داشت...

این قدر استعدادش فوق العاده بود كه سالی دو كلاس می خواند.

بعد از این كه دوران ابتدایی تمام می شود در دبیرستان صنعتی «ایران –

آلمان» شروع به درس خواندن می كند... و در همان دوران تحصیل به نفع

اسلام و علیه پهلوی مبارزه می كند. او یك حالت مبارزه و یك روح با

شهامتی داشت كه عجیب بود. در همان زمان، مجلس قانونی را تصویب

می كند كه نواب مخالفت می كند و 1500 و 1600 نفر از دانش آموزان را

جمع می كند و تظاهراتی را جلوی مجلس راه می اندازد كه رژیم را وا

می دارد تا درخواست فوق را بپذیرد. اما نواب و همراهانش پذیرش زبانی

را كافی ندانسته، درخواست پذیرش مكتوب موضوع را می كنند. لكن

عوامل رژیم به جای پاسخ مثبت اقدام به تیراندازی می كنند كه در نتیجه

یك نفر به شهادت می رسد...

بعد از این كه دیپلم می گیرد به آبادان می رود  وارد شركت نفت می شود.

آن جا كه كار می كنند یكی از متخصصین انگلیسی به یكی از كارگرها

سیلی می زند. آقای نواب بسیار برانگیخته می شود و می گوید:

وای بر شما كه یك كارگر ایرانی را یك انگلیسی بزند و همه سكوت كنند،

در حالی كه آنان در كشور ما هستند و از منافع ما استفاده می كنند، و یك

عده كارگر را علیه آنان جمع می كند. آن متخصص انگلیسی می آید و عذر

خواهی می كند، ولی شهید نواب می گوید، نه خیر باید قصاص بشود، كه

این امر منجر به شورش می گردد. آن گاه تصمیم می گیرند نواب را از بین

ببرند كه دوستان نواب او را مخفیانه از بصره به عراق می فرستند.

 


 

نامه ی شهید به فرزند خویش           

شهید در فروردین 1334، خطاب به فرزندش مهدی، این نامه را می نویسد:

«فرزندم مهدی عزیز:

صفحه ی دلت باید آیینه ای باشد كه حقایق قرآنی در آن منعكس گردیده و

از آن به قلوب دیگران رسیده، محیط شما و اجتماع دور و نزدیك شما را منور

كند. این قرآن و آن صفحه ی دل پاك شما.

سلامی برای همیشه از دلم برایت،

و محبت خدا و محمد و آلش همیشه در دلت.»

 

پی نوشتها:

1-    سوره ی آل عمران، آیه ی 169.

2-    مجله ی پانزده خرداد، شماره ی 5 و 6، ص 7.

3-    گذشته چراغ راه آینده است، ص 570.

4-    مسایل سیاسی – اقتصادی نفت ایران، دكتر ایرج ذوقی، فصل ششم، ص 261.

5-    مجله ی پانزده خرداد، شماره ی 3، سال 1370، ص 36.

6-    مجله ی پانزده خرداد 1373، شماره ی 17، ص 128.




تاریخ: شنبه 27 دی 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار

آیا اگر امام حسن(علیه‌السلام)به جاى امام حسين(علیه‌السلام)بودند كار
 
ایشان را مى‌كردند و اگر امام حسين (علیه‌السلام) هم بجاى برادر
 
بزرگوارشان بودند، كار ایشان را مى‌كردند يا نه؟ مسلّم همين طور است.
 
اسلام دين صلح است يا دين جنگ؟
 

اولين تفاوت اين است كه امام حسن علیه‌السلام در مسند خلافت بودند و

معاويه هم به عنوان يك حاكم گو اين‌كه تا آن وقت خودش، خودش را به

عنوان خليفه و اميرالمؤمنين نمى‌خواند و به عنوان يك نفر طاغى و معترض

در زمان اميرالمؤمنين علیه‌السلام قيام كرد به عنوان اين‌كه من خلافت

على را قبول ندارم, به اين دليل كه على كُشندگان عثمان را كه خليفه‌ی بر

حق مسلمين بوده، پناه داده است (!) و حتى خودش هم در قتل خليفه

مسلمين شركت داشته است (!!). پس على خليفه‌ی بر حق مسلمين

 نيست. معاويه خودش به عنوان يك نفر معترض تحت عنوان مبارزه با

حكومتى كه بر حق نيست و دستش به خون حكومت پيشين آغشته است،

قيام كرد. تا آنوقت ادعاى خلافت هم نمى‌كرد و مردم نيز او را تحت عنوان

اميرالمؤمنين نمى‌خواندند. همين طور مى‌گفت كه ما مردمى هستيم كه

حاضر نيستيم از آن خلافت پيروى بكنيم. امام حسن علیه‌السلام بعد از

اميرالمؤمنين علیه‌السلام در مسند خلافت قرار مى‌گيرد. معاويه هم روز

بروز نيرومندتر مى‌شود. به علل خاص تاريخى وضع حكومت اميرالمؤمنين

(علیه‌السلام)در زمان خودش كه امام حسن علیه‌السلام هم وارث آن وضع

حكومت بود، از نظر داخلى تدريجاً ضعيف‌تر مى‌شود.به طورى كه نوشته‌اند

بعد از شهادت اميرالمؤمنين علیه‌السلام, به فاصله‌ی هجده روز (كه اين

هجده روز هم عبارت است از مدتى كه خبر به سرعت رسيده به شام و بعد

معاويه بسيج عمومى و اعلام آمادگى كرده است) معاويه حركت مى‌كند

براى فتح عراق. در اين‌جا وضع امام حسن علیه‌السلام يك وضع خاصى

است, يعنى خليفه مسلمين است كه يك نيروى طاغى و ياغى عليه او

قيام كرده است. كشته شدن امام حسن علیه‌السلام در اين وضع يعنى

كشته شدن خليفه مسلمين و شكست مركز خلافت. مقاومت امام حسن

(علیه‌السلام) تا سر حد كشته شدن نظير مقاومت عثمان بود در زمان

خودش، نه نظير مقاومت امام حسين علیه‌السلام.

امام حسين (علیه‌السلام) وضعش وضع يك معترض بود در مقابل حكومت

موجود. اعتراض كرد به وضع موجود و به حكومت موجود و به شيوع فساد

و به اين‌كه اين‌ها صلاحيت ندارند و در طول بيست سال ثابت كردند كه چه

مردمى هستند و روى حرف خودش هم آن‌قدر پافشارى كرد تا كشته شد.

امام حسن علیه‌السلام وضعش از اين نظر درست معكوس وضع امام

حسين علیه‌السلام است. يعنى كسى است كه در مسند خلافت جاى

گرفته است و ديگرى معترض به او است و اگر كشته مى‌شد، خليفه‌ی

مسلمين در مسند خلافت كشته شده بود و اين خودش يك مسأله‌اى است

كه حتى امام حسين علیه‌السلام هم از مثل اين‌جور قضيه احتراز داشت

كه كسى در جاى پيغمبر صلی الله علیه وآله و در مسند خلافت ایشان

كشته شود. ما مى‌بينيم كه امام حسين علیه‌السلام حاضر نيست كه در

مكه كشته شود. چرا؟ فرمود: اين احترام مكه است كه از ميان مى‌رود.

به هر حال مرا مى‌كشند. چرا مرا در حرم خدا و در خانه خدا بكشند كه

هتك حرمت خانه خدا هم شده باشد؟! ما مى‌بينيم اميرالمؤمنين

(علیه‌السلام) در وقتى كه شورشيان در زمان عثمان شورش مى‌كنند

فوق‌العاده كوشش دارد كه خواسته‌هاى آن‌ها انجام شود، نه اين‌كه

عثمان كشته شود. از عثمان دفاع مى‌كرد, كه خودش فرمود: من اين‌قدر

از عثمان دفاع كردم كه مى‌ترسم گنهكار باشم. ولى چرا از عثمان دفاع

مى‌كرد؟ آيا طرفدار شخص عثمان بود؟ نه، مى‌گفت اين براى عالم اسلام

ننگ است كه خليفه‌ی مسلمين را در مسند خلافت بكشند. بى‌احترامى

است به مسند خلافت. اين بود كه مى‌گفت اين‌ها خواسته‌هاى مشروعى

دارند. خواسته‌هاى اين‌ها را انجام بده، بگذار اين‌ها برگردند بروند. از طرف

ديگر اميرالمؤمنين علیه‌السلام نمى‌خواست به شورشيان بگويد كار

نداشته باشيد و حرف‌هاى حق خودتان را نگوئيد... .

پس اگر امام حسن علیه‌السلام مقاومت مى‌كرد، نتيجه‌ی نهائي‌اش

آن‌طور كه ظواهر تاريخ نشان مى‌دهد، كشته شدن بود. اما كشته شدن

امام و خليفه در مسند خلافت ولى كشته شدن امام حسين (علیه‌السلام)

كشته شدن يك نفر معترض بود. اين يك تفاوت.

تفاوت دوم اين بود كه درست است كه نيروهاى عراق ضعيف شده بود، اما

اين نه بدان معنى است كه به كلى از ميان رفته بود و اگر معاويه همين‌

طور مى‌آمد يكجا فتح مى‌كرد.با اين‌كهبسيارى از اصحاب امام حسن

(علیه‌السلام) به حضرت خيانت كردند و منافقين زيادى در كوفه پيدا شده

بودند و كوفه يك وضع ناهنجارى پيدا كرده بود كه معلول علل و حوادث

تاريخى زيادى بود .

يكى از بلاهاى بزرگى كه در كوفه پيدا شد مسئله‌ی پيدايش خوارج بود كه

خود خوارج را اميرالمؤمنين علیه‌السلام معلول آن فتوحات بى‌بند و بار

مى‌داند. اگر امام حسن علیه‌السلام مى‌جنگيد، يك جنگ چند ساله‌اى ميان

دو گروه عظيم از مسلمين شام و عراق رخ مى‌داد و چند ده هزار نفر تلف

مى‌شدند بدون آن كه يك نتيجه نهايى در كار باشد. احتمال اين‌كه بر معاويه

پيروز مى‌شدند، آن‌طور كه شرايط تاريخ نشان مى‌دهد، نيست و احتمال

بيشتر اين است كه در نهايت امر شكست از آن امام حسن علیه‌السلام

باشد. اين چه افتخارى بود براى امام حسن علیه‌السلام كه بيايد دو سه

سال جنگى بكند كه در اين جنگ از دو طرف چندين ده هزار و شايد متجاوز

از صد هزار نفر آدم كشته بشوند و نتيجه‌ی نهائي‌اش يا خستگى دو طرف

باشد كه بروند سر جاى خودشان و يا مغلوبيت امام حسن علیه‌السلام و

كشته شدنش در مسند خلافت. اما امام حسين علیه‌السلام يك جمعيتى

دارد كه همه‌ی آن، هفتاد و دو نفر است. تازه آن‌ها را هم مرخص مى‌كند.

مى‌گويد مى‌خواهيد برويد، برويد. من خودم تنها هستم. آن‌ها ايستادگى

مى‌كنند تا كشته مى‌شوند. يك كشته شدن صد در صد افتخار آميز .

پس اين دو تفاوت عجالتاً در كار هست.يكى اين‌كه امام حسن علیه‌السلام

در مسند خلافت بود و اگر كشته مى‌شد, خليفه در مسند خلافت كشته

شده بود وديگر اين‌كه نيروى امام حسن علیه‌السلام يك نيرويى بود كه كم

و بيش با نيروى معاويه برابرى مى‌كرد و نتيجه‌ی شروع اين جنگ اين بود

كه اين جنگ مدت‌ها ادامه پيدا كند و افراد زيادى از مسلمين كشته شوند،

بدون اين‌كه يك نتيجه نهايى صحيحى به دنبال داشته باشد.

منبع: کتاب سیری در سیره ائمه اطهار (علیهم‌السلام) شهید مطهری




تاریخ: شنبه 27 دی 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار

صلح امام حسن(علیه السلام) با معاویه

سابقه صلح در قرآن

تاریخ اسلام بیان‌گر این است که صلح راهبردی طبیعی در برهه هایی از

زمان بوده و تنها اختصاص به زمان امام حسن(ع) ندارد. رفتار مسالمت آمیز

پیغمبر(ص) با مشرکان در سال های اول بعثت در مکه، آن هم در زیر فشار

سنگین مشرکان از جمله این موارد است. صلح حدیبیه که در سال ششم

هجرت بسته شد، نمونه دیگری از این مدعاست؛ پیمانی که در آن قرار شد

تا ده سال میان مسلمانان و قریش جنگی نباشد. و تعرضی به اموال و

جان های یک دیگر نکنند. امیر مؤمنان علی(ع) نیز پس از جریان غصب

خلافت خویش دست به جنگ نزدند و تا ۲۵ سال از حق مسلم خود گذشتند

و حتی در جواب معترضان به سکوت ایشان فرمودند:«والله لَأسلمنَ ما

سلمت امور المسلمین و لم یکن فیها جور الا علی خاصه؛«۱» مادامی که

ستم بر شخص من است ولی کار مسلمین بر مدار خود می‌چرخد … من

تسلیمم و مخالفتی نمی‌کنم.»

بررسی شرایط زمانی امام حسن(علیه السلام)

خلافت حضرت مقارن با حکومت معاویه در شام بود.طاغی معترضی که در

زمان حکومت امیرمؤمنان(ع) قیام کرد و با ادعای خون خواهی از عثمان،

علَم مخالفت با آن حضرت را برداشت و زمان امام حسن(ع) نیز سیاست

صلح را در پیش گرفت. به لحاظ جبهه‌ی داخلی جامعه‌ی اسلامی آن زمان

از جبهه‌ی نیرومند و متشکلی برخوردار نبود تا امام بتواند در رویارویی با

معاویه از نیروی آن استفاده کند.اوضاع خارجی جهان اسلام نیز به گونه‌ای

بود که جنگ داخلی سودی به حال آن نداشت، زیرا امپراتوری شرقی به

خاطر ضربات سهمگینی که از اسلام خورده بود، منتظر فرصتی برای

تلافی بود. در نتیجه‌این جنگ داخلی می‌توانست این فرصت را برای آنان

قراهم آورد.«۲»

دلایل صلح

۱. عدم اطاعت پذیری مردم از امام

عدم استقبال مردم از حضور در اردوگاه امام حسن(ع) نشانه‌ی بزررگی بر

این مدعاست. امام پس از مطلع شدن از حرکت لشکر معاویه به سمت

کوفه، خطبه ای برای مردم خواندند و آن ها را به جهاد در راه خدا و

ایستادگی در برابر معاویه دعوت نمودند. اما پس از پایان خطبه، هیچ کس

سخنان آن حضرت را تأیید نکرد و پس از تلاش های عده‌ای از یاران حضرت،

تنها گروهی اندک حاضر به همراهی ایشان شدند«۳»

۲. پیمان شکنی مردم

مردم کوفه، وفادار و قابل اعتماد نبودند. برای نمونه، خیانت عده‌ای از

رؤسای قبایل و وابستگانبه خاندان های بزرگ کوفه به امام را می‌توان بیان

کرد که آن ها به معاویه نامه هایی فرستادند و او را تأیید کردند و حمایت

خود را از او و جکومتش اعلام داشتند و اورا به حرکت به سوی عراق

تشویق کردند. حتی به معاویه تضمین دادند که در صورت نزدیک شدن به

عراق امام حسن(ع) را تسلیم وی کنند یا ایشان را ترور نمایند. معاویه این

نامه ها را برای امام فرستاد و به حضرت پیغام داد که با وجود چنین

افرادی چگونه حاضر جنگ با او شده است.اینجاست که امام در پاسخ یکی

از شیعیان خود پرسیده بود: چرا از جنگ دست کشیدی؟ فرمودند: سوگند

به خدا اگر با معاویه جنگ می کردم، مردم مرا به او تسلیم می‌کردند.«۴»

۳. خیانت سرداران

دل دادن به دنیا آسیبی بود که حتی گریبان سرداران سپاه امام را نیز

گرفته بود. عبیدالله بن عباس فرماندهی بود که امام او را با دوازده هزار

نفر به سمت لشکر معاویه فرستاد، اما دیری نپایید که به امام خبر دادند

وی با دریافت یک میلیون درهم، با هشت هزار نفر به معاویه پیوست؛

عملی که ضربه سهمگین بر پیکره‌ی سپاه متزلزل و سست امام زد.«۵»

۴. جلوگیری از بدعت

امام حسن(ع) در مسند خلافت بودند و مردم ایشان را به جانشینی

امیر مؤمنان(ع) می‌دانستند و معاویه هم در اعتراض به حکومت قصد جنگ

با ایشان را داشت. لذا اگر ایشان در این جایگاه، در مقابله با او شکست

می‌خورد و کشته می‌شد، بدعت بزرگ خلیفه کشی در اسلام ایجاد

می‌شد؛ امری که امام حسین(ع)  نیز از آن احتراز کرد و حاضر نشد در کنار

خانه‌ی کعبه بجنگند و کشته شوند.

۵. بقا و استمرار دین و افشای چهره‌ی معاویه

حفظ دین خدا و استمرار آن هدف اصلی مام حسن(ع) از صلح با معاویه

بود. معاویه با جعل احادیث بر ضد مقام امیرمؤمنان(ع) و شیعیان ایشان،

بی‌خبری مردم از اوضاع خاندان وحی و نبوت و از بین بردن شیعیان، قصد

از بین بردن حقیقت واقعی اسلام را داشت که امام با صلح خود چهره

واقعی او را افشا کرد. به تعبیر شهید مطهری، «پذیرش صلح از سوی

معاویه آن هم با شرایطی که طرف امام تعیین شده بود، نشان داد که

سیاست مداری است که غیر از سیاست هیچ چیز در وجودش نیست؛

زیرا همین قدر که مسند خلافت و قدرت را تصاحب کرد تمام مواد قرارداد

را زیر پا گذاشت و به هیچ‌کدام از این ها عمل نکرد.»«۶»

۶. حفظ جان شیعیان

جنگ بین امام و معاویه موجب کشته شدن شیعیانی می‌شد که در آن

زمان ظرفیتی برای جامعه‌ی شیعی بودند و صلح موجب شد که هرکدام

از آن ها به مثابه‌ی تیری برنده بر حکومت معاویه باشند و ماهیت ننگین

آنان را بر ملا کند. امام در تمجید از این اقلیت، آن هنگام که توان تحلیل

صلح را نداشتند فرمودند:«شما شیعیان و خیرخواهان ما هستید.

در همراهی ما پایمردید، به انتقادهای شما آگاهم! معاویه از من

جنگ جو تر نیست، او ازمن پر صلابت تر نخواهد بود. به خدا قسم من

صلح را برای جلوگیری از کشته شدن شما پذیرفتم.»«۷»

پاورقی‌ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱. نهج البلاغه، خطبه۷۴.

۲.سیره‌ی پیشوایان، ص۹۷.

۳. ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه،ج۱۶،ص۳۸.

۴. بحارالانوار، ج۴۴،ص۲۰.

۵.تاریخ یعغوبی، ج۲، ص۲۰۴.

۶. شهید مطهری، سیری در سیره‌ی ائمه ی اطهار(علیهم السلام)، ص۵۷

۷. ابن قتیبه دینوری، ج۱،ص۱۸۶.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

منبع کل نوشته: ماهنامه شبستان اندیشه؛ جلد۴۱، کاری از معاونت پژوهشی آموزشی

سازمان تبلیغات اسلامی




تاریخ: شنبه 27 دی 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار

26 دی ماه روز فرار دیکتاتور ایران

محمدرضا پهلوي كه سال‌ها تحت حمايت اربابان آمريكايي خويش و با تكيه
 
 
بر اريكه سلطنت، كشور را تحت‌سلطه گرفته و عرصه تركتازي و غارتگري‌
 
هاي خود قرار داده بود، سرانجام فرار را بر قرار ترجيح داد و مجبور به ترك
 
 
ايران شد.شاه معدوم برخلاف پدر خود، رضا شاه كه پس از ۱۶سال
 
حاكميت مستبدانه تحت حمايت انگليس از كشور خارج شد، بدون استعفا
 
 
راهي سرزمين اربابان خود شد. همزمان با فرار شاه، مردم در سراسر
 
ايران به خيابان‌ها آمدند و با پخش شيريني، اين رويداد مهم تاريخي را
 
جشن گرفتند و ۲۶دي ماه ۵۷ نقطه عطف ديگري در تاريخ سراسر حماسه
 
 
انقلاب سرخ و اسلامي ايران شد.
 

ویژگی­های رفتاری شاه و دربار

الف: ویژگی­های رفتاری و روانی شاه:

1. روحیه­ ي دیکتاتوری:

محمدرضا در خانواده‌اي پرورش یافته بود که روح دیکتاتوری بر آن حکم­فرما

بود. اين مسئله، تاثیر مهمي در چگونگی شكل‌گيري شخصيت وی داشت.

جریان داشتن روح دیکتاتوری بدین معناست که یک نفر «مطلق­العنان»

حکومت می‌کند و اختیار تام و مطلق دارد. هموست که معیار حق و باطل

است. خواست­ها، تمایلات، افکار و عقاید جامعه باید در جهتی باشد که او

می­ خواهد. در چنین محیطی همواره ترس و وحشت بر افراد غلبه دارد و

از محبت و احساس امنیت خبری نیست. بزرگ شدن محمدرضا در چنين

محيطي، با الگوي تربيتي رضاخان، باعث شد كه او نيز يك ديكتاتور شود؛

نسبت به زيردست، خشن و بي‌رحم باشد و نسبت به بالادست،

كاملا تمكين نمايد.

2. عدم اعتماد به نفس:

یکی ديگر از ویژگی­های رفتاری محمدرضا شاه که نقش عمده­ای در سقوط

سلطنتش داشت، «نداشتن اعتماد به نفس» بود. پژوهش­گرانی نظیر

«ماروين زونيس» که به تحقیق در میان احوالات شخصی وی پرداخته­ اند،

معتقدند که محمدرضا شاه به­ سبب این­که دوران کودکی و نوجوانی خود

را در محیطی زنانه سپری کرد و سپس از دوران جوانی به بعد در کنار

پدری دیکتاتور و مستبد قرار گرفت، به لحظ شخصیتی، فردی کاملا مردد

و فاقد اعتماد به نفس بار آمده بود. رفتار رضاخان با محمدرضا به­ گونه ­ای

بود که مدام برای اشتباهاتش او را ملامت می­کرده و با خشونت از تکرار

اشتباه منعش می­ساخته است. چنین برخوردی در مقابل اشتباه­های

کودکانه­ ی محمدرضا او را دچار گیجی و بلاتکلیفی و عدم اعتماد به نفس

می­ کرد، به­ گونه­ای که نمی­دانست چه کاری اشتباه و چه کاری درست

است. چنین ویژگی­ای در محمدرضا شاه باعث شده بود او فردی فاقد اراده­

و قدرت لازم برای تصمیم­ گیری صحیح در مسائل مهم کشور باشد.

3. خودشیفتگی مزمن:

یکی از امراض روانی شاه خویشتن­ پرستی و عشق بی­ اندازه به شخص

خود بود. در روانشناسی از این مرض با عنوان «نارسیزیسم» یاد می­ کنند.

شخصی که به این بیماری مبتلا است اگر از شدت بیماری مشرف به مرگ

هم باشد، به‌محض این‌که به دروغ به او بگویند که مردم به او عشق

می­ ورزند و شیفته و فریفته او هستند، بهبود یافته و از بستر بر می­ خیزد.

محمدرضا در سال­های آخر حکومتش تلاش زیادی کرد تا خود را فرمانروایی

دانا و قدرتمند نشان دهد. برگزاری مراسم­ های باشکوه متعدد، اظهارات

اقتدارطلبانه و متعدد او در زمینه­ ي کلیه­ي جنبه­ های زندگی ایرانیان،

جملگی اجزایی از ارائه­ ي چنین تصویری بود که او از خود داشت.این

توهمات عظمت­گرایانه از سوی محمدرضا باعث می­شد که اطرافیان وی از

ارائه­  ي گزارش­های واقعی مملکت برحذر باشند و با گزارش‌های غیر

واقعی از اوضاع مملکت، به تملق و چاپلوسی از شخص شاه بپردازند.

4. بی­ اعتقادی مذهبی:

محمدرضا، تحت تاثیر عواملی نظیر، تربيت خانوادگي و تحصيل در غرب  به

شدت فردی بی­ اعتقاد به مذهب شده بود. از اين رو، بدون ملاحظه به

فرهنگ مذهبي جامعه­ ي ايران، بي‌محابا مشروب مي‌خورد و با زنان

بي‌شمار، ارتباط داشت و خانواده‌ و اطرافيانش، غرق در فساد بودند. او

تقويم اسلامي را به تاريخ شاهنشاهي تغيير داد و كارهاي ضدمذهبي

ديگري انجام داد كه همه از روحيه‌ي بي‌اعتقادي و ضديت او با اسلام،

حكايت دارد.
فرح پهلوي در مورد اعتقادات مذهبی محمدرضا شاه می­گفت: "شاه،

اعتقادات مذهبي نداشتند و به­ خصوص در اين سال‌هاي آخر حكومتشان،

مرتبا مورد مدح و چاپلوسي قرار مي‌گرفتند و به ­شدت، بي‌دين شده بودند

و حتي بدشان نمي‌آمد كه توصيه­ ي اميرعباس هويدا را به­ كار ببندند

[هويدا از شاه خواسته بود تا رسميت دين اسلام را لغو و به بهاييان

اجازه­ ي فعاليت گسترده بدهد]؛ اما از مردم، به­ شدت مي‌ترسيدند و

وحشت داشتند كه مردم عليه ايشان دست به شورش بزنند. به­ همين

خاطر، از هويدا خواستند تا دولت در خفا، وسيله­ ي رشد بهاييان را فراهم

كند." مشاهده­ ی چنین روحیه­ ای از شاه، نقش به­ سزایی در گسست و

جدایی جامعه از سیستم سیاسی داشت.

5. فساد اخلاقی:

یکی از شاخصه­ های عمده­ ي رفتاری محمدرضا شاه را باید فساد اخلاقی

و هوسرانی او دانست. محمدرضا شاه در فساد اخلاقي، حد و مرزي

نمي‌شناخت و اصول اخلاقي را رعايت نمي‌كرد. دربار او دائم محل رفت و

آمد فواحش خارجی و معشوقه­ های داخلی بود. گرچه شخصیت­های

پیرامونی محمدرضا شاه (مادر خواهران، وزیر دربار و دوستان او) نقش به­

سزایی در زمینه‌سازی فساد جنسی شاه داشتند؛ اما عامل اصلی

شخصیت خود شاه بود. در اثر این فساد اخلاقی هزینه­ های گزافی را نیز

از بیت­ المال هزینه می‌کرد  ب: ویژگی­های رفتاری دربار:

یکی از عوامل بروز نارضایتی­ گسترده­ی مردم از رژیم، ویژگی­های رفتاری

ناپسندی بود که در ساختار سیاسی کشور نهادینه شده بود. بروز و ظهور

چنین ویژگی­هایی از سوی مسئولین حکومتی در صحنه­ی سیاسی ­_

اجتماعی کشور، موجبات جدایی هرچه بیشتر حکومت از بدنه­ی اجتماع

را فراهم می­ کرد.

ذیلا به مظاهری از این ویژگی­های رفتاری که می­توان از آنها با عنوان «فساد

رفتاری» یاد کرد، در یکی از نهادهای مهم ساختار حکومت پهلوی یعنی

«نهاد دربار» پرداخته خواهد شد.

1. اشرافیت و بی­ اعتنایی به مردم:

خصلت اشرافیت و اشرافی­گری یکی از ویژگی­های عمده­ای بود که در

ساختار سیاسی کشور به­صورت امری کاملا پسندیده نهادینه شده بود.

اشرافی­گری بیماری عمومی دربار بود. خود شاه بیشتر از همه به این

بیماری مبتلا بود. او از خود چنان اسطوره­ای می­ساخت که گویی دستگاه

آفرینش او را برای رهبری و مدیریت مردم آفریده است. در سایه­ ي خصلت

اشرافیت دربار بود که دیگر ویژگی­های رفتاری نظیر «بی­ اعتنایی» و

«تحقیر مردم» بروز پیدا می‌کرد.

شاه در اثر بی­ اعتنایی به مردم ایران حاضر نبود حتی در ساده ­ترین کارها

به آنها اعتماد کند. به­ عنوان نمونه وی در بیماری­های پیش پا افتاده­ ای نظیر

دندان درد از پزشکان ایرانی استفاده نمی­ کرد، بلکه از یک دندانپزشک

سوییسی در دربار استفاده می­کرد. شاه معتقد بود که اگر آثار تمدنی در

مردم ایران دیده می­شود از برکت خاندان پهلوی است. او می­ گفت: «مردم

ایران از معدود ملل عقب‌افتاده‌ي جهان بودند که حتی عادت به شست و

شوی دست و صورت خود را نداشتند و این پدرش رضاخان بود که مردم را

به شستن دست و صورت و نظافت شخصی عادت داد.» چنین نگاهی به

مردم اختصاص به شاه نداشت بلکه دربار عموما چنین نظری نسبت به

مردم ایران داشتند و از ابراز آن نیز ابائی نداشتند.

به­ عنوان نمونه مادر شاه، مردم ایران را مردمی «حسود» و «مذبذب»

می­دانست که حتی حکومت کردن بر آنها افتخار به ­حساب نمی­آید.و یا این‌ که

فرح در یک اظهارنظری نسبت به مردم جنوب تهران آنها را «کمتر از حیوان

می‌دانست.»

2. چاپلوسی و تملق:

خصلت دیگری که بر حوزه­ ی رفتاری دربار سایه انداخته بود و سقوط رژیم

را شدت بیشتری می­ بخشید چاپلوسی و تملق بود.گاهی وقت­ها

چاپلوسی در دربار چنان شدت می­ گرفت که هر کدام از اطرافیان سعی

می­ کردند از رقیب خود سبقت بگیرد. چاپلوسی چنان تبدیل به یک ارزش

شده بود که گاه از شخص شاه می­گذشت و نسبت به نزدیکان شاه،ملکه،

ملکه مادر، بچه­ ها و حتی سگ شاه هم می­رسید. فرهنگ چاپلوسی

حلقه­ ای از تملق‌گویانی را تربیت می­کرد که تنها مطالب مورد پسند را طرح

می­ کردند نه واقعیت­ها را.

3. فساد اخلاقی دربار:

فساد اخلاقی یکی از خصوصیت­های رفتاری دربار بود که علی­رغم ضدیت

کامل با فرهنگ عمومی جامعه، به صورت آزاد در عرصه­ ي جامعه از سوی

دربار به نمایش گذاشته می ­شد و حد و مرزی نمی­شناخت.رفتار جنون‌آمیز

درباریان، مادر،خواهران و زن شاه در حوزه­ ی فساد اخلاقی صفحات زیادی

 

از تاریخ دوره­ ی پهلوی را به ­خود اختصاص داده است.

جمع­ بندی و نتیجه­ گیری

محمدرضا شاه که در سال­های آخر با اعتراضات گسترده­ ای از سوی مردم

مواجه بود، از مکانیزم‌های مختلفی همچون «نخست­ وزیرهای متعدد»،

«گزینه‌های نظامی» و... استفاده نمود که در عمل هیچ یک از این

تکنیک‌های سیاسی در آرام کردن مردم موفق نبودند. به همین جهت

ناظران سیاسی به این جمع­ بندی رسیدند که با حضور شاه در ا یران،

اوضاع آرام نمی­گیرد و شاه باید از مملکت (ولو به­ طور موقتی) برود. بدین

جهت شاه از کشور خارج شد تا زمانی­که اوضاع آرام شد به ایران برگردد.

در راستای پاسخ به علت سقوط و فرار شاه، به ویژگی­های رفتاری شاه و

دربار اشاره شد و بیان شد که مجموع این ویژگی­ها نقش تعیین‌کننده­ ای در

جدایی و گسست هرچه بیشتر دولت از مردم داشت. گسستی که نهایتا

منجر به سقوط و فرار شاه شد.


 

(منبع: امیراسدالله؛ علم،  گفت­ وگوهای من با شاه (خاطرات محرمانه

امیراسدالله علم)

علی شهبازی،؛ محافظ شاه (خاطرات علی شهبازی))





تاریخ: شنبه 26 دی 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار

بي‌بي فاطمه معصومه (س) در سال 173 هجري در شهر مدينه ديده به
 
 
جهان گشود.[1] پس از آنكه مأمون عباسي در سال 200 هجري
 
 
امام رضا(ع) را به خراسان فرا خواند، حضرت معصومه (س) به همراه
 
 
عده ­ای ‌از برادران و بستگان به انگيزه ديدار برادر وارد ايران شد. در كتاب
 
«حضرت معصومه فاطمه ثاني» آمده است:
 
 «پس از ولايتعهدي امام رضا(ع) بني هاشم كه مدت‌ها تحت شكنجه و
 
 
فشار حاكمان ستمگر بودند با شنيدن اين خبر به عنوان ديدار حضرت
 
رضا(ع) از مدينه به خراسان رهسپار شدند. اين گروه در حدود 400 نفر
 
بودند در رأس آن‌ها حضرت معصومه(س) بود.»[2]
 
وقتي حضرت معصومه (س) و همراهان به شهر ساوه رسيدند، مأموران
 
حكومت عباسي با آن‌ها درگير شدند و عده‌اي از آن‌ها را به شهادت
 
رساندند. حضرت معصومه در همانجا بيمار شدند. از همراهيان سوال كرد
 
 
از اينجا تا قم چقدر فاصله است؟ به ايشان عرض شد: ده فرسخ. حضرت
 
فرمود: مرا از اينجا به قم منتقل كنيد.[3] آقای اشتهاردي مي‌نويسد:
 
«پس از اينكه مأمورين حكومت عباسي در ساوه جلوي كاروان حضرت
 
معصومه(س) را گرفتند، حدود 23 نفر از آن‌ها كشته شدند گروهي اسير
 
و گروهي نيز متواري گرديدند. نقل شده كه حضرت معصومه را عمال
 
بني‌ عباس در ساوه مسموم كردند. آن حضرت در حال بيماري قم را اختيار
 
 
كرد چون قم مركز شيعيان بود از اين رو رهسپار قم شد».[4]
 
 به اين نكته بايد توجه داشت كه از همان قرن اول هجري،تشيع در قم رواج
 
يافته بود. و اين شهر از سوي امامان شيعه به عنوان پناهگاه شعيه
 
 
محسوب مي‌شد و خيل عظيمي از پيروان اهل بيت(ع) را در خود جاي داده
 
 
بود از جملۀ اين افراد می ­توان از خاندان اشعري  نام برد.[5] 
 
شيعيان قم پس از اطلاع از ورود حضرت معصومه (س) به ساوه، خدمت
 
 
ايشان رسيدند و از آن حضرت درخواست كردند به شهر قم تشريف فرما
 
شوند. علي اصغر مي‌نويسد:
 
«قول درست اين است كه خبر ورود فاطمه معصومه به ساوه و (حركت او
 
به سوي قم) به مردم قم رسيد. آل سعد اشعري اتفاق كردند كه به خدمت
 
 
او برسند و از ايشان درخواست نمايند به قم بيايد. از ميان ايشان موسي
 
بن خزرج[6] بيرون آمد و به شرف ملازمت فاطمه رسيد. زمام ناقه او را
 
 
گرفت و به جانب شهر كشيد و به سراي خود فرود آورد».[7] 
 
  ورود حضرت معصومه به قم تقريباً در 23 ربيع الاول سال 201 هجري
 
بوده است.[8]  يوسف علي يوسفي مي‌نويسد:
 
 
«حضرت معصومه(س) روز يكشنبه 23 ربيع الاول سال 201 هجري قمري
 
 
برابر با اول آبانماه 195 هجري شمسي شهر قم را با قدوم مباركش منور
 
ساخت».[9]
 
  خانه موسي بن خزرج كه محل فرود آمدن حضرت معصومه(س) است در
 
آن روز در جنوب غربي شهر قم بود و امروزه در محله «ميدان مير» محلي
 
است به نام "ستّيه"[10] كه مسجد و مدرسه‌اي در اطراف آن بنا كرده‌اند
 
 
و این مطلب، سينه به سينه از قديم الايام رسيده است كه اين مكان،
 
محل فرود آمدن حضرت فاطمه معصومه(س) است.[11]
 
نویسنده: يدالله حاجي زاده 

[1]- مسعودي، علي بن حسين؛ مروج الذهب، قم، منشورات دارالهجره، ج3، ص 336.
[2]- محمدي، اشتهاردي، محمد؛ حضرت معصومه فاطمه دوم، قم، علامه، 1375، ص 118.
[3]- قمی، حسن بن محمد بن حسن، تاریخ قم، ترجمه حسن بن علی بن حسن عبد الملک
قمی، تهران، طوس، 1361، ص200.
[4]- محمدي اشتهاردي، محمد؛ پيشين، ص 118.
[5]- قمي، حسن بن محمد بن حسن، پيشين، ص 213.
[6]- از اصحاب امام رضا (عليه‌السّلام): محمدي اشتهاردي، محمد؛ پيشين، ص 119.
[7]- فقيهي، علي‌اصغر؛ تاريخ مذهبي قم، قم، حكمت، 1350، ص 86-85.
[8]- محمدي اشتهاردي، محمد؛ پيشين، ص 119.
[9]- يوسفي، يوسف علي؛ شهيده غربت، قم، كوثر، 1386، چاپ اول، ص 74 به نقل از
نرم افزار نجوم اسلامي.
[10]- ستيه مخفف سيدتي است (فقيهي، علي اصغر، پيشين، ص 87).
[11]- همان، ص 87-86.
 



تاریخ: پنج شنبه 25 دی 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار

علی مطهری نوچه هاشمی است/ هاشمی

مسائلی که جرات نمی‌کند بگوید از طریق

نوچه‌هایش مطرح می‌کند/ مطهری از ملت

و قانون عقده دارد

مسئول بنیاد تاریخ پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی گفت:

اگر در حال حاضر آیت الله شهید مطهری در قید حیات بودند،

بی‌شک پیرو مقام معظم رهبری بودند.

حجت الاسلام سیدحمید روحانی عضو دفتر امام خمینی (ره) در نجف،

در گفتگو با «خبرنگار سیاسی» خبرگزاری دانشجو، گفت: اظهارات و موضع گیری

های علی مطهری من را به یاد خاطره ای در سال 1354 می اندازد. وی با

بیان اینکه در سال 1354 در نجف بودیم که خبری از ایران رسید و حاکی از

قیام برادرزاده ی محمدرضا پهلوی بر علیه عمویش بود. آن زمان مرحوم

حاج آقا مصطفی می گفتند: قیام این فرد تحت تاثیر القائات عده ای بوده

است که به او گفته اند، اگر پدر تو را نمی کشتند، الان او شاه ایران بود.

وی با مشابه دانستن داستان علی مطهری با این موضوع، افزود:

علی مطهری بر این باور است که اگر پدرش زنده بود، رهبر می شد و از

اینکه این فرصت طلایی را از دست داده است، ناراحت است.

وی ادامه داد: البته گفتنی است اگر در حال حاضر  آیت الله شهید مطهری

در قید حیات بودند، بی شک پیرو مقام معظم رهبری بودند.

روحانی افزود: علی مطهری بر سر این مسئله نسبت به خدا، نسبت به

ملت و نسبت به قانون عقده دارد. او از این مسئله ناراحت است و

می گوید چرا خدا نخواست و نگذاشت. چرا مردم او را بزرگ نمی شمرند

و چرا جایگاه بزرگتری ندارد؟

روحانی در ادامه با اشاره به آلت دست بودن مطهری اضافه کرد: البته

حرف های علی مطهری مال خودش نیست و به قول شاعر:

این همه آوازه ها از شه بود/ گرچه از حلقوم عبدالله بود

وی ادامه داد: مطهری از خودش حرفی نمی زند و نوچه آقای هاشمی

است و آنچه را می گوید، از آنجا به او می گویند و این حرف ها از خودش

نیست. البته فقط علی مطهری نیست و نوچه های آقای هاشمی چند نفر

دیگر هم هستند از جمله آقای زیباکلام.

حجت الاسلام حمید روحانی افزود: هاشمی مسائلی را که خودش

نمی تواند و جرات نمی کند نسبت به رهبری و نظام مطرح کند، از طریق

این نوچه ها مطرح می کند.

وی خاطرنشان کرد: علی مطهری چون که می داند در میان ملت حزب الله

ایران جایی ندارد، با خودش می گوید اگر اینطور حرف بزند، حداقل در میان

نیروهای ناباب و مخالف نظام جایگاهی به دست خواهد آورد. وی سعی

می کند تا در میان دگراندیشان و سلطنت طلب ها، تجزیه طلب ها و ضد

انقلاب ها برای خود جایگاهی به دست بیاورد.

روحانی با اشاره به ماجرای برادر حاتم طائی افزود: اگر جریان برادر حاتم

طائی را شنیده باشید، او هم که از معروف بودن برادر خود احساس

حسادت می کرد و می خواست معروف شود، تصمیم گرفت تا برود و

آب زمزم را ملوث کند تا معروف شود. این بنده خدا هم اینگونه است.

وی افزود: حرفهای این فرد قابل ارزش و قابل اعتبار نیست و جایگاهی

نیز در میان مردم ندارد و تنها یک آلت دست است. اگر هم تا الان بوده و

مانده است، به احترام اینکه فرزند شهید بزرگوار، آیت الله مطهری بوده،

مردم حرمت او را پاس داشته اند.

روحانی ادامه داد: اگر به مردم ثابت شود که او فرزند ناخلفی است،

یقیناٌ این میزان از احترام را نیز در میان مردم نخواهد داشت.

وی با بیان اینکه در زمان حیات شهید مطهری، علی مطهری در سنی

نبوده است که از پدرش فیضی کسب کند افزود: برخی از این آقازاده ها

که می بینید به این وضعیت دچار می شوند، برای این است که نه تنها از

پدر استفاده نکردند، بلکه نسبت به آن بزرگواران موضع داشته اند.

روحانی با بیان اینکه اینها پدر را مانعی در برابر زندگی آزاد و راحت خود

می دانستند افزود: منع پدر در در مواردی مانند سینما رفتن و ... باعث

می شد تا آنها او را مانعی برای زندگی راحت خود ببینند.

روحانی ادامه داد: در واقع آنها پدر را مانعی در برابر هوسرانی های

شیطانی خود می دانستند.

وی در پایان گفت: اظهارات علی مطهری مصداق تداوم فتنه و دامن زدن

به آن است و بایستی از مجاری قانونی با فتنه گرها و قانون شکن ها

برخورد شود.

لازم به ذکر است، سید حمید روحانی مورخ انقلاب اسلامی و از اعضای

دفتر  امام(ره) در نجف است. وی مؤسس و رئیس سابق مرکز اسناد

انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۹ بوده ‌است. امام خمینی (ره) طی نامه‌ای

به وی در دی ماه 1367 تدوین تاریخ انقلاب اسلامی را به وی واگذار نمود. 

وی هم اکنون مسئول بنیاد تاریخ پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی

هستند.




تاریخ: چهار شنبه 23 دی 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار

سرداری که پدرش به عشق او اسیر شد

در اردوگاه اسرای جنگی دوباره تعدادی اسیر جدید را آورده‌اند.لحظاتی
 
می‌گذرد. درِ دخمه که باز می‌شود حمدالله در میان اسرای تازه‌وارد چهره
 
 
آشنای پدر را می‌بیند. دیدن اسارت پدر، سختی اسارت را برایش دوچندان
 
می‌کند.
 
 

به گزارش گروه فرهنگ مقاومت - فرهنگ نیوز، فرهنگ نیوز قصد دارد به بازخوانی

و معرفی شهدای مظلوم تدارکات و پشتیبانی (لجستیک) دفاع مقدس

بپردازد.در قسمت های پیشین پرونده شهدای مظلوم لجستیک زندگینامه

چند تن از شهدا را بررسی نمودیم که از اینجا (+) در دسترس شما

مخاطبین گرامی می باشد .در این قسمت به مطالعه قسمتی از زندگی

نامه سردار شهید "حمدالله دکامی زاده" می‌پردازیم .

روز هفتم شهریورماه سال 1336 در شهرستان سنقر از توابع استان

کرمانشاه، از مادری مؤمن به دنیا آمد. هنوز یک سالش نشده بود که مادر

را از دست داد. پدرش که حالا می بایست جای خالی مادر را هم برای

حمدالله پر کند، چاره ای نداشت مگر اینکه اسباب زندگی را بار وانت کند و

به روستا برود تا در غیاب خودش مادرش از حمدالله نگهداری نماید.

با مدرسه رفتن حمدالله همه شاد و امیدوار بودند که او درس می‌خواند و

عصای دست پدر و مادربزرگش می‌شود؛ اما فوت مادربزرگ دوباره خانه

را سیاه‌پوش کرد.

مادری که خدا برای حمدالله فرستاد

کاک یدالله می‌دانست که بچه مادر می‌خواهد، از طرفی هم نگران

ناسازگاری او با نامادری بود. مدتی پدر و پسر تنها ماندند، بالاخره کایدالله

مجبور شد پسرش را دست کسی بسپارد و سرکار برود.

حمدالله هفت‌ساله، نگاه‌های مضطرب پدر را که می‌بیند می‌گوید:حالا که

مادرم مرده، این خانم به‌جای مادرم. خدا او را فرستاده!

آن روز کاک یدالله این حرف پسرش را که شنید، دگرگون شد. اشکش را

پاک کرد و  زیر لب گفت: چه‌قدر این پسر مرد است! چه‌قدر این پسر خوب

می‌فهمد! این برکت آن قرآن خواندن‌های مادرش است.حمدالله سال‌های

مدرسه را با نمرات خوب طی کردتابستان که می‌شد به توصیه پدر صبح‌ها

سرکار می‌رفت و بعدازظهر به مسجد و قرآن را فرامی‌گرفت.

 

شهید دکامی در عکس یادگاری (قهرمانی کشور)

پیروزی انقلاب


با آغاز خیزش ملت ایران به زعامت روحانیت مبارز شیعه، حمدالله با علاقه‌

مندی تمام به نهضت آسمانی خمینی کبیر پیوست و با رشادت تمام با

توجه به اعتبار و اعتمادی که با زندگی پاک و جونمرادنه در بین مردم

قصر شیرین به دست آورده بود به تهییج مردم علیه حکومت طاغوت

پرداخت.پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در شکل‌گیری کمیته‌های انقلاب،

جهاد سازندگی و تشکیل سپاه در منطقه قصر شیرین نقش مؤثری ایفا

نمود، و سپس به‌واسطه علاقه به دفاع از کیان مقدس انقلاب اسلامی،

به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست.

 

منطقه ترشاوه قبل از اسارت

اسارت در روزهای نخستین جنگ تحمیلی

صداهای نامفهوم اطراف، پاسگاه را ناآرام کرده. فرمانده دکامی افراد را

برای گشت زنی به دو دسته تقسیم می‌کند، ساعتی از راهی شدن این

دو گروه می‌گذرد که سرباز بی‌سیم به دست جلو می‌آید؛

-از عمار به فرماندهی... از عمار به فرماندهی... تعداد زیادی تانک مهاجم

در حال تردد دیده می‌شوند.

فرمانده سریع گوشی را می‌گیرد:

-از فرماندهی به عمار... از فرماندهی به عمار... تعداد دقیق آنچه دیده

می‌شود را اعلام کنید. از نیروهای پیاده و دیگر ادوات هم اطلاع داده شود.

فرمانده ساکت می‌ماند. با خودش تکرار می‌کند:

-تانک... تانک... تانک...

با تکرار اسم تانک، لبخنده همیشگی چهرهٔ فرمانده ناپدید می‌شود.

صدای امین‌الله از میان بی‌سیم در گوشش می‌دود:

-از عمار به فرماندهی... برادر دکامی! تعداد بیش از ده تاست. نفربرهای

سرپوشیده نیز رؤیت می شود؛دست‌کم،ده فروند به ستون.احتمال حمله... 

صدا خش‌دار می‌شود. حرف امین‌الله مفهوم نبود. اما کلمه احتمال، کافی

بود تا فرمانده وقوع خطر را نزدیک‌تر از آنچه فکر می‌کرد، حس کند.

بلافاصله مرکز قصر شیرین را می‌گیرد تا گزارش بدهد؛ اما پاسخ می‌شنود:

-تانک‌ها خودی‌اند و قصد گشت‌زنی دارند.نهایت همکاری با برادران ارتشی

صورت گیرد.

فرمانده با شنیدن این پاسخ قطار فشنگ را از روی میز برمی‌دارد و می‌گوید:

باید خودم از خودی‌بودن تانک‌ها مطمئن شوم. تانک خودی!

چیزی از رفتن فرمانده نمی‌گذرد که سرباز با شنیدن صدای رگباری از

فاصله خیلی نزدیک روی زمین پناه می‌گیرد، به‌آرامی سر بلند می‌کند و از 

پشت دوربینی که در دست دارد نگاه می‌کند: عده‌ای دور فرمانده حلقه 

زده اند واو را دو زانو روی زمین نشانده‌اند. از پشت درخت‌ها شماری دیگر 

از نیروهای پاسگاه دست‌های‌شان را روی سرشان گذاشته و به ستون 

یک ،به فرمانده که در دایره بزرگی از افراد اسلحه به دست در محاصره 

است،نزدیک می‌شوند.

گریه‌کنان به‌طرف پاسگاه می‌دود تا به مرکز قصر شیرین خبر دهد:

- همه‌شان اسیر شدند

-همه‌شان اسیر شدند. تانک‌ها خودی نبود، کار ارتش نبود.

 

 

عکس شهید در اسارت

پدر هم به عشق پسر اسیر می‌شود

فرمانده حمدالله دکامی و جمعی از نیروهایش در روز یکم مهرماه سال

1359 در منطقه ترشاوه از مرز استان کرمانشاه به اسارت نیروهای بعثی

ارتش عراق درمی‌آیند.ظاهر و مدارک حمدالله نشان از سپاهی بودن او

دارد و همین بهانه ای است تا بیشتر از بقیه شکنجه شود.

خبر تحرکات مرزی عراق و آغاز جنگ به گوش پدر می‌رسد، اما هرچه با

محل خدمت حمدالله تماس می‌گیرید کسی پاسخگو نیست، خبرهای

اسارت کم وبیش به گوشش می رسد اما او باور نمی‌کند. آخرسر هم

خودش راهی ترشاوه می‌شود تا پسرش را پیدا کند، بعد از چند روز که با

پای پیاده در آن منطقه به دنبال پسر گشته، خسته و ناتوان به دست

نیروهای عراق اسیر می‌شود.

در اردوگاه اسرای جنگی دوباره تعدادی اسیر جدید را آورده‌اند.لحظاتی

می‌گذرد. درِ دخمه که باز می‌شود حمدالله در میان اسرای تازه‌وارد چهره

آشنای پدر را می‌بیند. دیدن اسارت پدر، سختی اسارت را برایش دوچندان

می‌کند.

 

رهایی از بند اسارت

سال‌های اسارت به‌سختی می‌گذرد با پذیرش قطعنامه ۵۹۸ هم خبری از

آزادی اسرا نمی‌شود گویا همه آن‌ها را فراموش کرده‌اند، این جمله ایست

که از دل و ذهن همه اسرا می‌گذرد.روزهای پس از پایان جنگ سخت‌تر از

روزها و سال‌های قبل می‌گذرد اما سرانجام روز بیست و ششم مردادماه

سال ۱۳۶۹ خبر آزادی و بازگشت به میهن جان تازه ای به پیکر نحیف و

درهم‌شکسته اسرا می‌بخشد.

 

شهید دکامی در روزهای آغازین آزادی در کنار مرحوم ابوترابی

حمدالله در سال‌های اسارت به‌عنوان بهترین یار و مددکار مرحوم حاج‌آقا

ابو ترابی در کنار آن عارف وارسته قرار داشت. او در سال‌های اسارت به

حفظ کامل قرآن کریم و نهج‌البلاغه با ترجمه و تفسیر این دو کتاب بزرگ

پرداخت.و به‌عنوان یکی از بهترین آموزگاران قرآن و نهج‌البلاغه در سال‌های

اسارت و بعدازآن در مجالس و محافل پاسداران و بسیجیان انقلاب به شمار

می‌آمد.

شهادت در مسیر خدمت

سال‌ها پس از پایان دوران اسارت، سردار حمدالله دکامی فرمانده نیروی

مقاومت غرب کشور می‌شود.

 

شهید دکامی به همراه فرزندان

شهادت

در پاییز سال ۱۳۸۰ و مصادف با ماه مبارک رمضان،  پس از پشت

سر گذاشتن ده‌سال اسارت در دست دشمن و یازده سال خدمت در سپاه، 

در حین مأموریت دچار سانحه رانندگی شده و به مقام رفیع شهادت نائل

می‌گردد.

 

فرازی از آخرین سخنرانی شهید دکامی زاده

اگر دشمن با ما وارد جنگ هم بشود، کاری از پیش نخواهد برد؛ فقط ما را

اذیت می‌کند. ما اذیت می‌شویم؛ حرفی نیست ولی از پا در نمی‌آییم.

چقدر زیبا قرآن می‌فرماید: "إِن تَکُونُوا تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ یَأْلَمُونَ کَمَا تَأْلَمُونَ" در

اینجا تالمون از الم است، یعنی درد و رنج. اگر به شما درد و رنج می‌رسد

نگران نباشید،به آن‌ها هم می‌رسد.منتها شما "تَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ مَا لا یَرْجُونَ"

هستید. شما امیدوار به فضل خدا هستید، هدف‌دارید، اما آن‌ها این امید را

ندارند. ما ضرری نمی‌کنیم.

این آرمان و اراده بلندی که ان شاءالله بر آن هستیم، برای ما جز نیکویی

چیزی به دنبال ندارد. وعده قرآن است که در رویارویی با آن‌ها، ای پیامبر

اسلام بگو: "هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَا إِلاَّ إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ"آیا دشمنان جز دو نیکویی

، برای ما انتظار می‌کشند؟ دو موضع بیشتر مستقبل نیست؛ یا کشته

می‌شویم که به نفع و آرزوی ماست و یا آنان را می‌کشیم که بهتر. فرقی

نمی‌کند هر دو خوب است. وقتی گفته می‌شود در مکتبی که شهادت

است، شکستی نیست، این شعار نیست.

امیدواریم ان شاء الله خداوند متعال آنچه را که به مصلحت و خیر ماست،

برای ما پیش بیاورد. البته برای من از همین لحظه انتظار کشته شدن در

راهش است. امیدوارم به‌حق امام حسین (ع) شما هم دعا کنید. ولی

برای شما آرزوی عمر طولانی و باعزت و نابودی دشمنان به دست شما و

هم رزمان و برادران شما دارم. بعد از عمر طولانی در دنیا، ان شاء الله.

خداوند اجر شهید را نصیبتان بفرماید.

 

 شهید دکامی در کنار فرماندهی سپاه

 




تاریخ: سه شنبه 22 دی 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار

فاتح لانه فتنه قیطریه، دلاور عاشورای 88 و شیر سامرا

در نبرد با داعش به شهادت رسید

شادی روحش صلوات

«حضور نیروهای حزب‎الله لبنان در تهران برای برخورد با اغتشاشات

خیابانی»، خبری بود که از روزهای آغاز فتنه 88 بارها و بارها در شبکه‎های

ماهواره‎ای و مجازی به آن اشاره شد. تبلیغی که البته یک پیوست نهایی

داشت و آن هم زمیه‎سازی برای این شعار که «نه غزه، نه لبنان؛

جانم فدای ایران»!


البته استناد ضدانقلاب و افزادی چون امیرفرشاد ابراهیمی برای اثبات

ادعای خود،تصاویری از دو جوان حزب‎اللهی در جریان مقابله با اغتشاشات

بود که آنها را از فرماندهان اصلی حزب‎الله لبنان در تهران و برادر شهید

استشهادی «منیف اشمر» در تهران و خصوصا در جریان مقابله با

اغتشاشات 88 ، برخورد با مرکز فتنه قیطریه و مقابله با حرمت شکنان

روز عاشورا معرفی کرده بودند.

اما شب گذشته خبر آمد که همان برادر منیف اشمر و یکی از فرماندهان

ارشد ادعایی حزب الله لبنان در تهران!کرمانشاهی بوده و بر خلاف برادرش

اسم و فامیلش مهدی نوروزی بوده و پس از گذشت 5 سال از فتنه 88

برای مقابله با داعش سر از شهر سامرا و جوار حرمین عسگریین

(علیمها السلام) در آورده و همانجا هم در مقابله با داعش به شهادت

رسیده است.

قطعا شهید مهدی نوروزی، جوان شجاع کرمانشاهی، برادر منیف اشمر

لبنانی بود، همانطور که برادر بچه‎های سرایای خراسانی و جناح العسکری

بدر عراق و آنچنان که برادر بچه‎های پایگاه بسیج شهید تیموری‌نیا

کرمانشاه، و بچه‎های هیات مجانین‎الحسین(ع) تهران و همانگونه که برادر

شهید مهدی تقوی در خوزستان.

مگر منیف اشمر چگونه می‎اندیشید؟! منیف اشمر هم برای اعتقاداتش

مرزی قائل نبود. مرزش اعتقاداتش بود و برای حفظ اعتقاداتش جانش را

گرو گذاشته بود. همان کاری که مهدی نوروزی کرد.

چرا شهید نوروزی باید در کشوری دیگر و کیلومترها دورتر از کرمانشاه،

شهر زادگاهش شهید شود!؟ این سوال مهم است و هرچقدر به آن پاسخ

دهیم باز هم کم است.

حال که خون شهید نوروزی ریخته است، خیلی راحت‎تر می‎توان این ادعا

را اثبات کرد که مجاهدت او برای اعتقاداتش بوده است و نه هیچ چیز دیگر.

این اعتقادات آنقدری برایش مهم بوده است که جانش را کف دستش بگیرد

و در لانه فتنه قیطریه به دل داعش‎های ایرانی بزند یا یک تنه جلوی

داعش‎های یزیدی روز عاشورای سال 88 تهران روی پل حافظ جانفشانی

کند و یا به عراق و سامرا برود و مقابل داعش عراقی بایستد.


برای نوروزی، داعش داعش است.ایرانی و عراقی و اروپایی نمی شناسد.

باید مقابلش ایستاد،چون آمده است تا مرزهای استراتژیک انقلاب اسلامی

را جابجا کند و به ایران و منافع استراتژیکش تجاوز کند.

برای شهید نوروزی داعش، داعش است. ایرانی و عراقی و اروپایی

نمی‎شناسد. باید مقابلش ایستاد. یک روز مغازه‎ها را در خیابان‎های تهران

آتش می‎زند، عابرین را برهنه می‎کند و با سنگ و چوب و آهن بر سر و

صورتشان می‎زند، و یک روز در بیابان‎های عراق سر از بدن مخالفانش جدا

می‎کند، پای این سر بریدن هلهله می‎کند و بعد هم از آن فیلم می‎گیرد و

در دنیا منتشر می‎کند. یک روز در خیابان‎های تهران، به عزاداران روز

عاشورای سیدالشهداء علیه‎السلام حمله می‎کند و تکیه و هیات‎هایشان

را به آتش می‎کشد و یک روز در عراق و کربلا، به زائرین سید‎الشهداء

(علیه‎السلام) حمله می‎کند و خود را در میان آنها منفجر می‎کند تا

عزاداری را کم رونق کرده باشد.

شهید مهدی نوروزی معتقد بود باید مقابل داعش ایستاد،

وطنی باشد یا غیروطنی. 

شهید نوروزی صدها کیلومتر دورتر از سرزمین محل تولدش به شهادت

رسید تا اثبات کند که برای او امنیت مردمش آنقدری مهم هست که بخاطر

آن ماه‎ها همسر و فرزند یکساله‎اش را تنها بگذارد و در کشوری دیگر اردو

بزند، بجنگد و در آخر هم جانش را بدهد و شهید بشود. امنیت مردمش

آنقدری مهم هست که نتواند آتش سوزاندن دشمنان این مردم در وسط

خیابان‎های تهران 88 را تحمل کند و برای خواباندان غائله، به دل خطر بزند.

شهید نوروزی آنقدری شجاع بود که در میان همرزمانش لقب

«شیر سامرا» را به خود گرفته بود. همچنان که آنقدری شجاع بود که

یک تنه به دل لانه فتنه در قیطریه بزند و چشم فتنه را کور کند و ضربه‎اش

آنقدر کاری باشد که تا سال‎ها عکسش را دست به دست کنند و برای

سرش جایزه بگذارند.

داعش‎های ایرانی و عراقی و اروپایی برای سر شهید مهدی نوروزی

جایزه گذاشته بودند و او هم کم نگذاشت و سرش را برای آرمانش داد.

شهید نوروزی، صداقتش را در دفاع از آرمان و امنیت مردمش، با خون

ریخته‎اش شهادت داد، حالا باید سال‎ها بگذرد تا فرزند یکساله‎اش بزرگ

شود بداند که پدرش چه شیردلی بوده و بزدلانی چون امیرفرشاد

ابراهیمی و نوری‎زاده، علیه پدرش چه دروغ‎هایی که ننوشته‎اند.


  تصاویر تشییع پیکر شهید نوروزی در حرم سیدالشهداء (علیه السلام)


«شیرِ سامراء» و فرزندش





تاریخ: سه شنبه 24 دی 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار

هلهله قاتلان استاد! (یادداشت روز)  

1-چرا در مراسم بزرگداشت حماسه حسینی(ع)که همه ساله در سراسر
 
جهان‌اسلام برپا می‌شود و دهها میلیون نفر علیه قاتلان اباعبدالله الحسین
 
(علیه السلام) به کوچه و خیابان آمده و جنایت وحشیانه آنان را محکوم
 
می‌کنند، به طرفداران شمر و یزید و ابن‌سعد و ابن‌زیاد و حرمله و... اجازه
 
داده نمی‌شود که در میان توده‌های عظیم و انبوه مردم عزادار حضور یافته
 
 
و از خود دفاع کنند؟ و مثلا برای مردم توضیح بدهند که چرا در عاشورای
 
سال 61 هجری، خون پاک فرزند رسول‌خدا(ص) و اصحاب و یاران او را
 
برزمین ریخته‌اند؟ و چرا سرهای مطهر آنان را از بدن جدا کرده، خیمه‌ها را
 
به آتش کشیده و زنان و کودکان  را به اسارت برده‌اند؟ شاید آنها برای آنچه
 
 
در آن روز مرتکب شده بودند، دلیل قانع‌کننده‌ای داشته باشند؟! که اگر
 
فرصت و امکان ارائه دلایل و نظرات خود را پیدا کنند، قضاوت مردم درباره
 
 
آنها تغییر کند! از کجا معلوم که تقصیر اصلی با اردوگاه امام حسین(ع)
 
نبوده است؟! و یا بخشی از گناه آن جنایت وحشیانه به خاطر برخی از
 
 
اقدامات در همین اردوگاه نبوده باشد؟!
 
چرا با خواندن این چند سطر عصبانی شده و با خشم ابرو در هم
 
کشیده‌اید؟! و نگارنده را احمق! و یا دستکم، دیوانه تصور می‌کنید؟! و این
 
 
احتمال را پیش می‌کشید که شاید طرح‌کننده این سوال با اردوگاه یزید و
 
ابن‌زیاد سر و سرّی داشته باشد؟!
 
حتما در پاسخ خواهید گفت؛
 
اولا؛ رذالت و خباثت شمر و یزید و ابن‌سعد به اندازه‌ای آشکار و بدیهی
 
است که کمترین نیازی به اثبات ندارد و نه فقط یک یا دو یا ده یا صد، بلکه
 
هزاران دلیل و سند غیرقابل انکار از جنایت وحشیانه‌ای که یزیدیان نسبت
 
به خاندان رسالت و همه انسان‌ها از عصر عاشورا تا عصر حاضر مرتکب
 
 
شده‌اند، حکایت می‌کند. به گونه‌ای که جزئی‌ترین ابراز تردید در آن، تنها
 
می‌تواند ناشی از حماقت، دیوانگی و یا مأموریت و وابستگی تردید‌کننده
 
تلقی شود.
 
ثانیا؛ خواهید گفت؛ که اردوگاه سیدالشهداء علیه‌السلام غیر از سخنان و
 
بیانات حضرت اباعبدالله(ع) و برخی از یارانش که آنهم در همهمه و شیهه
 
 
اسبان مهمیز خورده گم می‌شد، هیچ تریبون دیگری نداشت ولی در همان
 
 
حال اردوگاه یزیدیان از تمامی تریبون‌های آن روز برای تبلیغ نظر و ادعای
 
وارونه خود علیه اردوگاه حسینی(ع) برخوردار بود. سگ‌ها را گشاده و
 
سنگ‌ها را بسته بودند.  بنابراین آنچه نیاز به بازخوانی دارد، مظلومیت
 
مولای شهید ما حسین بن علی(ع) است و آنچه نباید به فراموشی سپرده
 
 
شود- تا فرصت تکرار نیابد-  شرح و تفصیل جنایات وحشیانه یزید و شمر و
 
عمرسعد و ابن‌زیاد و حرمله و... است. مگر آن حرامیان تاریخ، غیر از آنچه با
 
 
صدای بلند و در همه جهان آن روز اسلام عربده کشیده‌اند، سخن ناگفته
 
دیگری دارند که فرصت گفتن نیافته باشند؟!
 
ثالثا؛ شاید بگویید؛ مگر تاکنون در هیچیک از مراسم بزرگداشت حماسه
 
حسینی(ع) شرکت نکرده و در سوگ او حضور نداشته‌ای؟! و مگر
 
 
نمی‌بینی که در این مراسم فراگیر و در عزای سالار شهیدان، بیشتر از
 
آنچه درباره مظلومیت مولای شهیدمان حسین بن علی(ع)  و علت قیام
 
آن بزرگوار گفته می‌شود، از انگیزه یزیدیان در قتل مولای شهید(ع) و به
 
 
اصطلاح دلایلی که برای ارتکاب آن جنایت بزرگ تاریخی آورده بودند، سخن
 
 
در میان است. و تمامی آنچه درباره انگیزه اباعبدالله‌الحسین علیه‌السلام از
 
 
قیام و انگیزه و چرایی ارتکاب آن جنایت از سوی حرامیان، گفته و نوشته
 
می‌شود، مستند به اسناد غیرقابل خدشه و مکتوب و مضبوط است.
 
بنابراین، چرا تصور می‌کنید و به دروغ حنجره پاره می‌کنید که یزیدیان
 
فرصت اعلام نظر و دفاع از خود را نداشته‌اند و پیروان اباعبدالله الحسین
 
(علیه السلام) درباره واقعه عاشورای سال 61 هجری، یکطرفه به قاضی
 
 
رفته و شمر و یزید و ابن‌سعد و ابن‌زیاد و بقیه حرامیان را محکوم می‌کنند!
 
بسیار خوب! نگارنده از ادعای کاذب خود دست می‌کشد و استدلال شما را
 
قاطع، غیرقابل خدشه و پذیرفتنی می‌داند. اما آنچه نگارنده، مطرح کرده
 
است، فقط یک ادعای کاذب و سؤال جعلی است که منظور از طرح آن،
 
شنیدن هزارباره استدلال‌ها و نظرات منطقی و مستحکم شما بوده است
 
 
وگرنه، نگارنده نیز از ژرفای دل با شما عزیزان همراه و هم‌عقیده  است و
 
برای مزید اطلاع شما، این توفیق حداقلی را دارد که با هربار نوشیدن آب،
 
 
به ساحت مقدس اباعبدالله‌الحسین(ع) سلام و بر قاتلان آن امام مظلوم و
 
 
شهید لعن و نفرین بفرستد. حتما می‌پرسید، در حالی که پاسخ ادعای
 
 
کاذب و پرسش جعلی خود را می‌دانی از طرح آن چه انگیزه‌ای داشته‌ای؟!
 
 
جواب آن است که  دیروز یکی از نمایندگان مجلس که مدعی است
 
 
هوشمند! و عاقل! و غیروابسته است، سؤال مضحک فوق را که پاسخی
 
 
بدیهی دارد، برای تبرئه سران فتنه آمریکایی، اسرائیلی 88 و پاک‌کردن داغ
 
 
ننگ وطن‌فروشی آنان بر زبان آورده و این واقعیت را نادیده گرفته است که
 
 
اصحاب فتنه نه فقط از دهها رسانه و سایت اینترنتی داخلی برای پمپاژ
 
ادعای دروغ تقلب و تلاش برای براندازی نظام برخوردار بوده‌اندبلکه تمامی‌
 
رسانه‌های پردامنه دشمنان بیرونی نظیر بی‌بی‌سی‌ فارسی، صدای
 
آمریکا، العربیه فارسی، یورو نیوز فارسی، رادیو زمانه، رادیو و تلویزیون
 
اسرائیل، شبکه‌های تلویزیونی کشورهای عربی و دهها شبکه تلویزیونی
 
 
فارسی زبان در آمریکا و اروپا، شبکه‌های اجتماعی فیس‌بوک، توئیتر و...
 
نیز در خدمت همین پادوهای وطن‌فروش بوده است.ضمن آن که آزادانه هر
 
 
از چند روز بیانیه صادر کرده، مصاحبه می‌کردند و... گفتنی است که
 
 
«گوگل» بزرگترین و معروفترین موتور جستجوگر، سرویس«ترجمه فارسی
 
 
- GOOGLE   TRANSLATE -» را اختصاصا و با اعلام قبلی برای حمایت از
 
 
سران فتنه آمریکایی اسرائیلی 88 راه‌اندازی کرده بود و فیس‌بوک به
 
 
دستور رسمی وزارت خارجه آمریکا تعمیرات سالانه خود را با همین منظور
 
 
به بعد موکول کرده بود و...
 
2- چرا مأموران انتظامی در مرزها به قاچاقچیانی که به سوی مرزبانان
 
 
آتش گشوده بودند، اجازه نمی‌دادند ابتداء درباره انگیزه خود از  حمله به
 
 
مرزبانان توضیح بدهند و بعد مانع آتش‌افروزی آنان شوند؟! و یا چرا
 
 
رزمندگان اسلام در جریان جنگ تحمیلی بی‌آن که درباره علت حضور
 
 
نظامیان دشمن در جبهه نبرد توضیح بخواهند به سوی آنها شلیک
 
 
می‌کردند؟ و یا چرا پلیس بعد از اسارت سارقان مسلح و قاتلان محارب،
 
 
آنان را بدون محاکمه در زندان نگاه می‌دارد؟! پاسخ این لاطائلات بدیهی‌تر
 
از آن است که نیازی به توضیح داشته باشد. چرا که افراد یاد شده مرتکب
 
 
جرم مشهود شده بودند که در حال محاربه مستوجب قتل بوده‌اند و در غیر
 
 
اینصورت مظلومان را به قتل می‌رساندند - که رساندند- و در حال اسارت
 
 
محاکمه آنان فقط برای تعیین مجازات بود و نه اثبات جرم.
 
 
دیروز آقای علی مطهری، همان نماینده یاد شده از تریبون مجلس و برای
 
 
چندمین ‌بار اعلام کرد که حصر سران فتنه بدون حکم قضایی بوده و غیر
 
 
قانونی است! و این واقعیت ملموس را نادیده گرفت که سران فتنه
 
 
آمریکایی اسرائیلی 88 به گواهی صدها سند غیرقابل انکار تحت مدیریت
 
 
مستقیم مثلث آمریکا، اسرائیل و انگلیس و با هدف براندازی نظام دست
 
 
به وطن‌فروشی و جنایت زده‌اند و جرایم و جنایات مشهودی نظیر ادعای
 
 
تقلب در انتخابات - فرمول دیکته شده جرج سوروس صهیونیست به
 
 
خاتمی و دستورالعمل آشکار ریچارد رورتی به فتنه‌گران- دریافت کمک
 
 
مالی کلان از ملک‌عبدالله سعودی و چند کشور اروپایی، حمایت آشکار از
 
 
اسرائیل و آمریکا، قتل مردم کوچه و بازار،آتش زدن مسجد، آشوب خیابانی
 
 
اهانت به ساحت مقدس عاشورای حسینی(ع)، سنگباران نمازگزاران
 
 
عاشورا، پاره و لگدمال کردن عکس مبارک حضرت امام(ره)، اعلام آشکار
 
 
محاربه با نظام اسلامی - شعار انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه
 
 
است- و دهها جنایت دیگر فقط بخشی از جرم غیرقابل اغماض آنان است
 
 
تا آنجا که نتانیاهو از آنها با عنوان «بزرگترین سرمایه اسرائیل در ایران»
 
 
یاد کرد و اوباما، حمایت از سران فتنه را با ذکر نام، وظیفه استراتژیک
 
 
آمریکا دانست و...
 
 
آیا سران فتنه فقط به خاطر بخش اندکی از این همه جنایت، مستحق
 
 
چندین‌ بار اعدام نیستند؟ ضمن آن که قانونی بودن شورای عالی امنیت
 
 
ملی و ضرورت اجرای تصمیمات آن در قانون اساسی تصریح شده است
 
 
و رئیس قوه قضائیه که بالاترین مقام قضایی است از جمله اعضای این
 
 
شورا می‌باشد.
 
آقای علی مطهری، از قانون سخن می‌گوید و توضیح نمی‌دهد که آیا
 
 
سران و عوامل فتنه حاضر به پذیرش حکم قانون هستند؟! و اگر بودند،
 
 
چرا درباره ادعای تقلب- که خود با عمل خویش و در مواردی با بیان صریح
 
 
آن را تکذیب کرده‌اند- حاضر به پذیرش قانون و طی روال قانونی تصریح و
 
 
شناخته شده نبودند؟ و...
 
 
3- و بالاخره اگرچه دراین‌باره گفتنی بسیار است ولی تنها به نکته‌ای که
 
 
هوشیاری آقای علی مطهری در اظهارنظر را می‌طلبد، اشاره می‌کنیم و
 
 
آن، این که، آنچه ایشان هر از چند گاه مطرح می‌کند و مانند اظهارات
 
 
دیروز وی بلافاصله با استقبال گسترده رسانه‌های آمریکایی و
 
 
صهیونیستی روبرو شده و با کف و سوت گروههای ضدانقلاب همراهی
 
 
می‌شود، حاوی هیچ نکته تازه و یا سخن ناگفته‌ای نیست بلکه نظیر آن
 
 
بارهاوبارها از سوی دیگران مطرح شده و بی‌اعتنایی رسانه‌ها و محافل
 
 
دشمنان اسلام و انقلاب و نظام را در پی داشته است. بنابراین بدون
 
 
کمترین تردیدی می‌توان نتیجه گرفت که اظهارات ایشان به خودی خود
 
 
برای دشمنان بیرونی و دنباله‌های داخلی آنها کمترین ارزش و اهمیتی
 
 
ندارد و اگر چنین بود، چرا وقتی مشابه همین اظهارات از سوی دیگران
 
 
مطرح می‌شود، به آن اعتنایی نمی‌کنند؟ پاسخ فقط به فقط در انتساب
 
 
آقای علی مطهری به بیت شریف استاد بزرگوار، آیت‌الله شهید مطهری
 
 
است. توضیح آن که رسانه‌ها و محافل بیگانه و ضدانقلابیون وابسته به
 
 
آنها بدون استثناء در نقل قول از ایشان تاکید می‌کنند، آقای علی مطهری
 
 
فرزند آیت‌الله مطهری و به سختی می‌توان حتی یک نمونه را یافت که
 
 
قید یاد شده را نداشته باشد. بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که جناب
 
 
علی مطهری بدون انتساب به پدربزرگوار و شهیدشان نزد رسانه‌ها و
 
 
محافلی که برای ایشان کف و سوت می‌زنند، اهمیتی ندارد.
 
 
و باید از ایشان پرسید که اولا؛ دیدگاه‌ها و نظرات وی چه نسبتی با
 
 
دیدگاه‌ها و نظرات استاد شهید دارد ثانیا؛ اگر انتساب نسبی وی با استاد
 
 
شهید نادیده گرفته شود، چه باقی می‌ماند؟!  ثالثا؛ مگر نه اینکه در کلام
 
 
خدا به صراحت آمده است؛ ان‌اولی الناس بابراهیم للذین اتبعوه
 
 
«نزدیکترین انسان‌ها به حضرت ابراهیم(ع) کسانی هستند که از آن
 
 
پیامبر بزرگوار پیروی می‌کنند» و نه کسانی که با آن پیامبر اولوالعزم
 
 
فقط رابطه نسبی داشته‌اند. و رابعا؛ آیا جناب ایشان به این نکته توجه
 
 
کرده است که چرا قاتلان استاد شهید مطهری، از اظهارات وی ذوق‌زده
 
 
شده و برایش کف می‌زنند؟! و خامسا؛ آقای علی مطهری، غیر از مطالعه
 
 
آثار شهید مطهری- اگر آنها را مطالعه کرده باشند!- چه کانال دیگری برای
 
 
درک و فهم نظرات آن بزرگوار داشته‌اند؟ چرا که سن ایشان به بهره‌گیری
 
 
از محضر مستقیم استاد، قد نمی‌دهد بنابراین باید بپذیرند اگر قرار به
 
 
بهره‌گیری از طریق آثار استاد باشد، دیگران به مراتب از ایشان به
 
 
دیدگاه‌ها و نظرات استاد شهید نزدیکتر هستند.

حسین شریعتمداری
 
مواضع علی مطهری در دوران اصلاحات
 

علی مطهری: هدف اصلاحات تغییر مسیر

انقلاب به سوی غرب است

کار اصلاح طلبان نفاق آلود است

این جماعت اصطلاحی باب کرده‌اند به نام «اصلاحات» و مقصود حقیقی
 
آن‌ها از اصلاحات تغییر مسیر انقلاب اسلامی است. آن‌ها جز به تغییر
 
مسیر انقلاب اسلامی به سوی غرب راضی نمی‌شوند.
 



تاریخ: دو شنبه 22 دی 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار

خوشحالی و ناراحتی آرمان امروز؟!چرا؟!

 

علی مطهری نماینده مردم تهران در نطق میان دستور جلسه علنی

امروز برای چندمین بار خواستار رفع حصر از سران فتنه شد که با

واکنش رییس جلسه و نمایندگان مجلس مواجه شد. در پی بی توجهی

مطهری به در خواست حجت الاسلام ابوترابی فرد مبنی بر رعایت مصالح

ملی، نمایندگان با سر دادن شعارهای «مرگ بر منافق»،

«مرگ بر ضد ولایت فقیه»، «مرگ بر فتنه‌گر» و «الله‌اکبر» مانع از ادامه

نطق این نماینده شدند. گفتی است حجت الاسلام ابوترابی فرد که

ریاست جلسه امروز را بر عهده داشت با متشنج شدن جلسه،

اعلام تنفس کرد.

نطق متعفن

واقعاً وجود این همه روزنامه لازمه ؟؟؟

آخه وقتی قرار همه تون یه تیتر بزنید

چرا الکی کاغذ حیف می کنید ؟




تاریخ: دو شنبه 22 دی 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار
 
اسب تروآی استکبار در خیابان ها
 

تلاش برای نابودی اسلام در قلب شهر قم! 

وقتی کسانی قرار گذاشته‌اند که چند روز از سال را لاابالی‌گری کنند، به‌
 
راستی دیگر برایشان چه فرقی می‌کند که شیعیان به چه چیزی باور دارند
 
 
یا برای چه چیزی احترام قائل‌اند؟
 
 

روز عیدالزهرا،روز فرحة‌الزهراء،روز رفع‌القلم،روز غدیر دوم،روز عمر کُشان!
 
 
همه‌ی نام‌هایی که برخی افراد بر نهم ربیع‌الاول گذاشته‌اند و چون - بدون
 
 
هیچ شاهد تاریخی و به نادرستی تمام - بر این باورند که خلیفه دوم
 
عمر بن الخطاب در این روز کشته شده است، نه‌تنها مشغول شادمانی و
 
پای‌کوبی می‌شوند بلکه حتی بر پایه‌ی حدیثی با سند بسیار ضعیف  
 
معتقدند که گناهان آن روز در نامه اعمال ثبت نمی‌شود و هرکس می‌تواند
 
 
هرچه خواست بر زبان جاری کند و هر کاری که خواست انجام دهد!
 
 
کسانی که انواع مخفیانه و عموماً خانگی این مراسم را می‌شناسند به‌
 
خوبی می‌دانند که چه میزان از کاربرد الفاظ رکیک، حرکات وقیحانه و غیر
 
اخلاقی، شکستن خطوط قرمز شرعی و در یک‌کلام رفتارهای بیگانه با
 
 
اسلام و تشیع در آن رایج است. در میان علمای اسلام، از حضرت
 
امام خمینی و رهبر معظم انقلاب اسلامی تا شیخ محمدحسین کاشف
 
 
الغطاء و میرزا جواد آقای ملکی تبریزی و حضرات آیات مکارم شیرازی و
 
صافی گلپایگانی نقل‌های روشنی در تقبیح رفتارها و نادرستی
 
تلقی‌های برخی افراد در این روز و در مورد این روز نقل شده است  و
 
حسب ظاهر برگزاری این مراسم ازجمله در ایران و برخی مناطق جهان
 
 
اسلام منع قانونی نیز دارد.
 
 
اما مراسمی همراه با هنجارشکنی‌های واضح دینی، با وجود مخالفت
 
علما و تعارض با قوانین حکومت اسلامی به چه دلیل همچنان برگزار
 
می‌شود؟ گزارش‌ها و تصاویری که از خیابان‌گردی عده‌ای از معتقدین
 
به مراسمات این روز در شهر مقدس قم در جمعه ۱۲ دی‌ماه ۱۳۹۳
 
منتشر شده است از شواهد ادامه برگزاری این دست مراسم در کشور
 
 
است. در نامناسب بودن این نوع رفتارها چه چیز هنوز مبهم است که
 
رخداد آن‌ها متوقف نمی‌شود؟ 
 
 
- پیرامون تأثیر این رفتارها در «دامن زدن به اختلافات مذهبی» و درنهایت
 
 
بهره‌مندی دشمنان اسلام سخن بسیار رفته است. 
-
در تأثیر منفی این‌گونه حرکت‌ها بر همزیستی مسالمت‌آمیز اهالی
 
مذاهب گوناگون و درنتیجه به مخاطره افتادن حاکمیت‌های ملی جامعه
 
اسلامی بسیار سخن گفته شده است.
 
در نقش محرّک این رفتارها و بهانه‌هایی که به دست جانیان شیعه کُش
 
 
می‌دهند بحث‌های فراوان صورت گرفته.
 
بر تأثیر مستقیم این‌گونه اقدامات در کم اثر کردن زحمات فراوان علمای
 
شیعه ازجمله مرحوم علامه امینی (اعلی‌الله‌مقامه) در اثبات نظری
 
مدعاهای شیعه سخنان فراوان به میان آمده.
 
بسیار تأکید شده است که رشد این جریان‌ها به کمرنگ شدن جنبه‌ی
 
استدلالی اختلافات مذاهب می‌انجامد و غلبه‌ی احساسات در میان و
 
درازمدت می‌تواند پذیرش رویکردهای علمی را در جامعه مسلمین دچار
 
 
مخاطره کند.
 

 
اما بااین‌همه، شوربختانه باز شاهد حضور اسب تروآی استکبار جهانی
 
 
آن‌هم در شهر مقدس قم هستیم! عده‌ای که تصاویر،حتی گواه نسبتشان
 
 
با ظواهر دین و دیانت نیز نیست! جمعیتی که فرم و محتوای اجتماعشان
 
آدمی را به یاد منطق‌های فتنه‌گرانه ی «حضور برای حضور» می‌اندازد و
 
حتی شهادت پاره‌ای از عکس‌ها بر حضور کسانی که گویی برای تفریح
 
همراه قافله شده‌اند!
 
فروکاسته شدن دین‌داری شیعیان به «پاره‌ای بروزات هیجانی و نابهنجار
 
 
مبتنی بر حبّ و بغض کور»، به‌خودی‌خود لشکری از آرزوهای استکبار
 
جهانی است که پنهان در این اسب تروآ روانه‌ی خیابان‌های قم می‌شود.
 
این حرکت‌ها، مشخصاً نه بر عقل عملی استوارند که بهره‌شان بخواهد
 
از هزینه زایی‌شان بیشتر باشد، و نه به دنبال فیصله‌ای منطقی بر
 
مسئله و قائله‌ای هستند. چه کسی است که نداند حتی اگر همه‌ی
 
علمای شیعه از همه‌ی استدلال‌های تاریخی‌شان بر رخداد خطاها و
 
اشتباهات واضح در تاریخ اسلام دست‌بردارند، این افراد همچنان مایل
 
خواهند بود این دست لودگی‌ها و بی‌قیدی‌ها را ادامه دهند؟
 
وقتی کسانی قرار گذاشته‌اند که چند روز از سال را لاابالی‌گری کنند، به‌
 
راستی دیگر برایشان چه فرقی می‌کند که شیعیان به چه چیزی باور دارند
 
 
یا برای چه چیزی احترام قائل‌اند؟ چیزی که خصوصاً در هم‌نشینی‌های
 
خانگی این گروه‌ها ملاحظه می‌شود این است که آن‌ها بعضاً میان
 
خودشان هم اخلاق و آداب انسانی را مراعات نمی‌کنند! پس روشن است
 
 
مسئله‌ی کشته شدن خلیفه دوم عمر بن الخطاب بهانه‌ای بیش نمی‌تواند
 
 
باشد. برنامه‌ی اصلی، هنجارشکنی و لاابالی گریست و البته قرار استکبار
 
 
جهانی نیز این است که دین‌داری تدریجاً به این دست رفتارها تقلیل پیدا
 
 
کند.
 
 
 
درنتیجه با کسانی با این مشخصات و رفتارها حرف و بحثی در میان نیست.
 
 
کافی است قانون و نظر علمای بزرگوار شیعه درباره‌ی آن‌ها اجرا گردد. اما
 
 
از این زاویه که شاید در ذهن برخی از مردم اندک حقانیتی برای این عده و
 
 
رفتارهایی که انجام می‌دهند مفروض باشد، خوب است بیش از همه‌چیز
 
به «اخلاق انسانی» رجوع کنیم و ازجمله نشان دهیم که رفتارهای این
 
گروه چگونه منافی با اصول و بدیهیات اخلاقی بشر است. بدین ترتیب، به
 
 
نحوی حتی فرامذهبی و فرادینی روشن خواهد شد که این افراد و این
 
رفتارها نمی‌توانند بهره‌ای از حقانیت داشته باشند.
 
1. عدم توجه به قواعد طلایی و نقره‌ای اخلاق
 
اخلاق دو قاعده‌ی طلایی و نقره‌ای بسیار مشهور دارد که در میان همه‌ی
 
نحله‌ها و گروه‌ها و فرق و ادیان و مذاهب و آیین‌ها و کیش‌ها مهر تائید
 
خورده‌اند. رسول گرامی اسلام (ص) در نصیحتی خطاب به امیرالمؤمنین
 
 
علی (ع) صورت کاملی از قواعد نقره‌ای و طلایی اخلاق را این‌گونه بیان
 
می‌دارند: ای علی! هر چه برای خود نمی‌پسندی برای دیگری مپسند، و
 
 
آنچه برای خود می‌خواهی برای دیگران هم بخواه… 
 
سعدی (علیه‌الرحمه) نیز در یکی از قطعات مشهور خود در شرح قاعده‌ی
 
نقره‌ای اخلاق می‌گوید:
 
یاد دارم ز پیرِ دانشمند
 
تو هم از من به یاد دار این پند
 
هرچه بر نفس خویش نپْسندی
 
نیز بر نفس دیگری مَپَسند
 
به‌راستی توقع و انتظار مراعات نصیحت رسول گرامی اسلام در حق
 
علی (ع) را از چه کسی بیش از شیعیان علی بن ابیطالب (ع) می‌توان
 
داشت؟ آیا ممکن است جمعی مرتکب فحاشی و توهین و هتک حرمت
 
«محترمان جمعِ دیگری از مسلمین» گردند و به این قاعده مهم اخلاقی
 
 
نیز پایبند بوده باشند؟!
 
آیا ممکن است کسانی که دشنام و توهین را به خلیفه دوم عمر بن
 
 
الخطاب روا می‌دارند، راضی باشند که در سوی مقابل نیز عده‌ای همین
 
رفتار را نعوذبالله در حق امیرالمؤمنین (ع) روا بدارند؟ همین‌که این افراد
 
فحاش، چیزی را که «برای خود نمی‌پسندند» به دیگران روا می‌دارند و
 
 
برای آن‌ها می‌پسندند نشان می‌دهد که به قواعد طلایی و نقره‌ای اخلاق
 
 
کاملاً بی‌توجه‌اند و از برکات آن‌ها بی‌بهره.
 
2. عدم تطابق ساحات احساس و گفتار
 
ما انسان‌ها این‌گونه ایم که اگر دشنام و الفاظ رکیک را از شخصی بشنویم
 
 
که در شرایط غلبه‌ی قوه‌ی غضبیه به سر می‌برد و به‌شدت عصبی است
 
و به‌قول‌معروف از کوره دررفته است، می‌توانیم مسامحتاً در ذهنمان
 
سهمی از «طبیعی بودن» را برای آن کنشِ نادرستِ گفتاری قائل شویم و
 
 
همین عدم تسلط لحظه‌ای فرد بر نفس خویش را اسباب بخشش و
 
گذشت او قرار دهیم. اما وقتی استفاده از الفاظ رکیک در حالی رخ
 
 
می‌دهد که استفاده‌کنندگان در حال نامتعادل روحی نیستند و مشخصاً
 
عصبانیت بر آن‌ها غالب نیست و بلکه شاد و نشیط و مسرورند، الفاظ
 
زشتی که به کار می‌روند ناشی از عمق کینه و نفرت یا عدم تعادل روانی
 
 
نیست بلکه ناشی از «لذت بردن گوینده از به‌کارگیری الفاظ زشت» است.
 
اما مسئله صرفاً همین لذت از بی‌قیدی هم نیست. مسئله اصلی اینجاست
 
که در حقیقت در برابر الفاظ زشتی که استفاده می‌شود مابازایی از نفرت
 
و کینه یا اصلاً وجود ندارد یا مقدارش با مقدار هتاکانه بودن آن الفاظ
 
متناسب نیست! اینجا شخص در «حوزه‌ی گفتار» مرتکب کنشی می‌شود
 
که مطابق و متناسب با «حوزه‌ی احساس» او نیست. آن اندازه نفرت در
 
عواطف او وجود ندارد که به استفاده از این‌چنین الفاظی بینجامد. این
 
«عدم تطابق و تناسب میان ساحات گفتار و احساس» بیماری و بلکه
 
بحران واضح و وخیم اخلاقی است.
 
3. عدم توجه به نقش جبر در ضعفِ ضعفا
 
ما آدمیان این‌گونه ایم که هرقدر «وجود یک نقطه‌ی ‌ضعف» در یک فرد
 
«ناشی از جبر» بوده باشد، مهربانی ما نسبت به آن فرد بیشتر جلب
 
می‌شود. کسانی که مرتکب فحاشی می‌شوند، نسبت به نقش جبرهای
 
 
تاریخی و اجتماعی در ضعف‌های موجود کاملاً بی‌توجه‌اند. گناهِ اهل سنّت
 
کنونی چقدر است وقتی‌که از پدر و مادری سنّی زاده می‌شوند و در
 
فضایی مملو از آداب و تعالیم اهل سنّت می‌زیند؟ آن‌ها چقدر در عقیده‌ای
 
 
که دارند راسخ‌اند؟ آیا دچار جبر زمانی و مکانی نبوده‌اند؟ چرا شفقت و
 
 
مهربانی ما نباید شامل حال کسانی شود که نقش جبر در شکل‌دهی
 
وضعیت کنونی‌شان پررنگ بوده است؟ اینکه افراد هتاک از مهربانی کردن
 
 
به «ضعفایی که تا حدود قابل‌توجهی مجبور بوده‌اند» ناتوان‌اند، یکی از
 
نشانه‌های دور بودن آن‌ها از لوازم اخلاق انسانی است.
 
4. وقتی نه اینجایی‌اند، نه اکنونی!
 
«بی‌اطلاعی» یکی دیگر از ریشه‌های رواج خصومت است. کسانی که با
 
اهل سنت زیسته باشند یا تجربه همسایگی با آن‌ها را داشته باشند، یا
 
سفر به کشورهایی که آن‌ها اکثریت‌اند و یا شرکت در آیین‌های مذهبی
 
همراه با آن‌ها را تجربه کرده باشند چندان سراغ ندارند که توده و عامه‌ی
 
 
اهل سنت خدای‌ناکرده توهین یا جسارتی نسبت به اهل‌بیت عصمت و
 
طهارت (ع) روا داشته باشند. بلکه اتفاقاً از ارادت عملی (اگرنه نظری)
 
آن‌ها نسبت به اهل‌بیت یاد شده است، هم در میان علما و در طول تاریخ
 
، هم در میان عامه‌ی اهل سنت و یکی از دلایل تبدیل‌شدن فضای
 
مهربانی به فضای خصومت عبارت است از بی‌اطلاعی. اگر از این
 
جمعیت‌های اندک و هتاک، آزمونی درباره‌ی «وضعیت باورها و کردار
 
عامه‌ی اهل سنت امروزی» گرفته شود بی‌شک قریب به اتفاق آن‌ها
 
مردود می‌شوند و هیچ اطلاع روزآمدی از وضعیت فعلی اهل سنت و نوع
 
برخورد آن‌ها با باورها و محترمات شیعه ندارند.
 
 
 
به نظر می‌رسد کسانی که این رفتارهای نادرست را در پیش گرفته‌اند،
 
بدون اینکه بدانند، نه اینجا زندگی می‌کنند و نه اکنون! نه اقتضائات
 
جغرافیای فکری و اجتماعی کنونی مسلمین را می‌شناسند، نه
 
دغدغه‌هایشان از تاریخِ محض و «عبرت نا گرفته» ای که ۱۴۰۰ سال بر آن
 
 
گذشته است فراتر می‌رود. توگویی مکاناً و زماناً در گذشته زندگی
 
می‌کنند! نگاه خام و غیر عبرت‌اندیشانه به تاریخ و عدم تعلق‌خاطر حقیقی
 
 
به اقتضائات زمان و مکان حاضر از اسباب بداخلاقی‌های کنونی میان
 
مذاهب است.
 
5. نه همدلی، نه همدردی
 
رفتارهای این جماعتِ هتاک نه شامل همدلی است نه همدردی. وقتی
 
خودمان را جای فردی یا گروهی می‌گذاریم مشغول همدلی هستیم.
 
این‌ها اما لحظه‌ای خودشان را جای کسانی که به محترماتشان فحاشی
 
 
می‌کنند نمی‌گذارند. ضمن اینکه همدردی نیز وجود ندارد. یعنی هیچ‌کدام
 
از حاضران در این جمعیت‌ها لحظه‌ای به این فکر نمی‌کنند که اگر همین
 
درد (فحاشی شنیدن نسبت به بزرگان و محترمان) به خود آن‌ها وارد
 
می‌شد و مثلاً نعوذبالله جمعیتی در جهان اسلام راه می‌افتادند و به
 
امام المتقین علی (ع) توهین روا می‌داشتند، آن‌ها در چه وضع و حالی
 
 
قرار می‌گرفتند. بی‌نصیب بودن توأمان از همدلی و همدردی از علائم
 
روشن دور بودن از اخلاق انسانی است.
 
6. فراموش کردن تأثیر خویش
 
اینکه ما برای خروج اهل سنت از «برخی اشتباهات در برداشت‌های
 
 
تاریخی» چه کرده‌ایم پرسشی است که اندیشه پیرامون آن در از میان
 
بردن فضای خصومت کاملاً مؤثر است. چرا از نقش خودمان غافل شویم؟
 
 
آیا ما قادر نبودیم با ساماندهی بهتر در رفتار و کردار و خصوصاً گفتارمان،
 
شیعه از تاریخ اسلام» باورمند کنیم؟ آیا همان‌قدر که برخی علمای ما
 
تلاش کردند تا شواهد تاریخی متقن و خدشه‌ناپذیر حقانیت امام علی (ع)
 
 
را از منابع اهل سنت استخراج کنند، ما هم تلاش کردیم تا سهم خودمان را
-
که همانا جدال احسن بود و حسن خلق و شباهت به رسول‌الله ص در
 
گفتار و کردار - انجام دهیم؟
 
اگر ما به کم‌کاری‌های خودمان در عینیت‌بخشی به سنن و فضایل
 
اهل‌بیت (ع) توجه کنیم، احساس مهربانی و شفقت ما نسبت به برادران
 
 
اهل سنت بیشتر می‌شود چون بخشی از ناآگاهی آن‌ها و کمبود ارادت و
 
 
اعتقاد احتمالی‌شان را به خودمان برمی‌گردانیم و همه را از چشم آن‌ها
 
نمی‌بینیم. کسانی که مرتکب فحاشی می‌شوند، از مزایای اخلاقی
 
«فراموش نکردن قصور و تقصیر خویش» بی‌بهره‌اند.
 
7. بی‌توجهی به واقعیت مهم «اقلیت بودن»
 
از نظر جمعیتی، تقریباً همان وضعیتی که ما «شیعیان» در «جهانِ اسلام»
 
 
داریم - که حدود 10 درصد مسلمانان شیعه‌اند،را «مسلمانان» در «جهان»
 
دارند و نزدیک به 20 درصد جمعیت جهان مسلمان‌اند. همان‌طور که
 
شیعیان در جهانِ اسلام اقلیت هستند، مسلمانان نیز در دنیای کنونی
 
اقلیت‌اند و 80 درصد جمعیت جهان یا دین ندارند یا دین‌هایی غیر از اسلام
 
دارند. ما شیعیان ضمناً باید بهتر از اهل سنت «آداب اقلیت بودن» را
 
بشناسیم چون ما «همواره» اقلیت بوده‌ایم. اما وضعیت مخصوص «شیعه
 
 
در ایران» به وضعیت «شیعه در جهان اسلام» و وضعیت «اسلام در کل
 
جهان» شباهتی ندارد و شاید یکی از علل رخداد این اشتباهات رفتاری،
 
 
«توهم اکثریت بودن» و محصور دیدن جهان در ایران شیعی است.
 
باید قدری تأمل کنیم که آیا خارج از مرزهای ایران نیز شیعه اکثریت را
 
تشکیل می‌دهد؟ اگرنه شیعه در جهان اسلام اکثریت است، و نه اکثریت
 
 
انسان‌ها پیروان اسلام‌اند، چرا با هم مهربان‌تر نباشیم؟ این از آداب بدیهی
 
 
و عقلی «اقلیت بودن» است. در میان اقلیت‌ها همه‌ی عناصر مثبت
 
اخلاقی بیشتر به چشم می‌خورد. «دیگر خواهی» مصادیق بیشتری
 
میابد. «ایثار» و «انصاف» جلوه‌های باشکوه‌تری پیدا می‌کنند. اقلیت‌ها
 
از منظر «بیا سوته‌دلان باهم بنالیم...» هم که شده معمولاً متجمّع‌تر و
 
متحدترند.
 
«درد مشترکی» که همیشه اقلیت‌ها را به هم پیوند داده و روح تعاون و
 
 
همیاری را در میانشان گسترده کرده در اکثریت‌ها لزوماً یافت نمی‌شود.
 
 
چرا نگاهمان را به «اقلیت بودن شیعه» در جهان اسلام و «اقلیت بودن
 
مسلمین» در جهان بشری معطوف نکنیم تا قدری مهربانی میانمان
 
افزایش یابد؟ ما مسلمانان بدون یکدیگر چه کسی را داریم؟ بدون کمک
 
 
یکدیگر چطور می‌توانیم در معادلات و مناسبات ظالمانه‌ی جهانی به حق
 
 
و سهم خودمان برسیم؟
 
کسانی که بی‌انصافانه به همدینان و هم‌کیشان خود هتاکی می‌کنند از
 
بهره‌های اخلاقی که «تصور اقلیت بودن» به بار می‌آورد نیز بی‌بهره‌اند
 
و در توهم اکثریت بودن به سر می‌برند.
 
با اوصافی که ذکر شد،مرتکبین این دست اعمال وحدت‌شکنانه دست کم
 
 
از 7 تعلیم و انگاره‌ی اخلاق انسانی بی‌بهره‌اند و ازاین‌رو به پایمال کردن
 
 
حیثیت و حقوق انسان‌ها مشغول شده‌اند و ظاهراً احساس بدی نیز
 
نسبت به رفتارهایشان ندارند! بر مجریان قانون است که پیش از پیاده
 
شدن لشکر آرزوهای استکبار جهانی از اسب تروآی «بی‌اخلاقی در نقاب
 
 
علاقه به مذهب»، به شکلی ماندگار جلوی نقض حقوق بشر توسط این
 
 
لاابالی گران را بگیرند و برابر وظیفه از حریم اخلاق و فضیلت‌های
 
انسانی محافظت نمایند.
 



تاریخ: یک شنبه 20 دی 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار

 با اوج گیری نهضت اسلامی در سال 1357، اندیشه شکل گیری "شورای

انقلاب" در میان روحانیون معتمد امام پدید آمد که در سفر شهید مطهری

به پاریس، این طرح با امام در میان گذاشته شد. امام در 22 دی 1357،

فرمان تشکیل شورای انقلاب را صادر کردند. در بخشی از این فرمان آمده

است: "به موجب حق شرعی و بر اساس رای اعتماد اکثریت قاطع مردم

ایران که نسبت به اینجانب ابراز شده است، در جهت تحقق اهداف

اسلامی ملت، شورایی به نام شورای انقلاب اسلامی، مرکب از افراد با

صلاحیت و مسلمان و متعهد و مورد وثوق، موقتا تعیین شده و شروع به

کار خواهند کرد ... این شورا موظف به انجام امور معین و مشخصی شده

است، از آن جمله ماموریت دارد تا شرایط تاسیس دولت انتقالی را مورد

بررسی و مطالعه قرار داده و مقدمات اولیه آن را فراهم سازد." اعضای

اولیه این شورا، شهید مطهری، شهید بهشتی، آیت الله موسوی اردبیلی،

شهید باهنر، آیت الله هاشمی رفسنجانی، آیت الله طالقانی، آیت الله

خامنه ای، آیت الله مهدوی کنی، احمد صدر حاج سید جوادی، مهندس

بازرگان، دکتر یدالله سحابی، مهندس کتیرایی، سرلشکر ولی ا... قرنی و

سرتیپ علی اصغر مسعودی بودند که پس از پیروزی انقلاب و تشکیل

دولت موقت، دکتر حسن حبیبی، مهندس عزت الله سحابی، دکتر عباس

شیبانی، ابوالحسن بنی صدر، صادق قطب زاده، مهندس میرحسین

موسوی، احمد جلالی و دکتر حبیب الله پیمان از اعضای بعدی شورای

انقلاب بودند. از مهمترین فعالیتهای این شورا، پیشنهاد مهندس بازرگان

بعنوان نخست وزیر دولت موقت، تصویب اساسنامه سپاه پاسداران

انقلاب اسلامی، ملی شدن بانک ها، سامان بخشیدن به دادگاه های

انقلاب، برگزاری همه پرسی درباره نظام جمهوری اسلامی، بررسی

پیش نویس قانون اساسی، تصویب قانون شوراهای محلی، ملی شدن

صنایع بزرگ، تصویب آیین نامه مجلس خبرگان و برگزاری انتخابات

ریاست جمهوری و مجلس بود. به دنبال تسخیر لانه جاسوسی و

استعفای دولت موقت، با ادغام دولت در شورای انقلاب، در اداره

مملکت، اینگونه بین اعضای شورا تقسیم کار شد: آیت الله خامنه ای ـ

دفاع و پاسداران، هاشمی رفسنجانی - وزارت کشور، شهید باهنر ـ

آموزش و پرورش، مهدوی کنی ـ کمیته و دادگستری، شهید بهشتی ـ

جهاد سازندگی، بنی صدر ـ وزارت خارجه، معین فر ـ نفت، حبیبی ـ

آموزش عالی، عزت الله سحابی ـ برنامه و بودجه، میناچی ـ ارشاد

ملی، شهید قدوسی ـ دادگاه انقلاب. با تصویب قانون اساسی و

برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و مجلس، آخرین جلسه شورای

انقلاب در 26 تیر 1359 برگزار شد و این شورا منحل شد.




تاریخ: یک شنبه 22 دی 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار

مراسم یادواره شهدای فتح میمک در ایلام برگزار شد.





تاریخ: یک شنبه 20 دی 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار

یادواره 90 شهید شیمیایی گردان فجر بهبهان برگزار می‌شود

به یاد شهدای شیمیایی گردان فجر بهبهان/ سید هادی کسایی زاده

برای آنهایی که شهدای شیمیایی گردان فجر بهبهان را فراموش کرده اند

۲۰ دیماه در حالی بیست و هفتمین سالگرد شهدای شیمیایی گردان فجر

بهبهان آغاز می شود که در سالهای اخیر کمتر رد پای مسئولان بر جاده

شهید صفوی دیده شده است.

به گزارش پایگاه تحلیلی خبری روشنایی و به نقل از وبلاگ جانبازان

شیمیایی ایران- ۲۰دیماه سال ۶۵ گردان فجر از لشکر هفت ولیعصر(عج)

برای عملیات کربلای پنج به شلمچه اعزام شد اما خبر رسید که باید شب

را در جاده صفوی بمانند و فردا نیمه های شب برای عملیات اعزام شوند.

ساعت هشت صبح بود که رزمندگان گردان با صدای هواپیماهای عراق از

خواب بیدار شدند.

هواپیماها چند باری دور بچه های گردان چرخ زدند و پس از چند لحظه

راکدهای حاوی مواد شیمیایی را به سمت رزمندگان ایرانی شلیک کردند.

بازماندگان آن فاجعه انسانی می گویند: شهید داود دانایی جانشین

فرمانده گردان به علت نزدیک بودن به محل اثابت موشک موهای سر و

صورتش ریخته بود ولی ماسک نزده بود و می دوید تا بچه ها

ماسکهایشان را بزنند. فاجعه عظیمی بود بچه ها همچون گلهای نرگس

روی زمین افتاده بودند و ناله می کردند.

یکی از بچه ها به نام “ایوب جعفری” بیشتر بدنش تاول زده و دچار ضایعه

تنفسی شده و پشت بدنش یک تاول بزرگ زده بود که نمی توانست

بخوابد و روی شکمش هم پر از تاول بود و فقط ناله می کرد و یا زهرا(س)

و یا حسین(ع) می گفت.به راستی دیدن این بچه ها در بیمارستان سخت

بود.

هر روز چند نفر از بچه ها شهید می شدند تا اینکه در کمتر از دو یا سه روز

۹۰ نفر به شهادت رسیدند.

 

اما امروز ۲۷ سال است که همرزمان و جانبازان باقی مانده از گردان فجر

ستادی تشکیل داده اند و اواخر دیماه همزمان با سالروز شهادت این

عزیزان خانواده شهدا را برای برگزاری یادواره شهدا همراهی می کنند.

جاده ای که در مسیر اهواز- خرمشهر واقع شده و انتهای آن به شلمچه

می رسد. این جاده را بچه های کربلای پنج خیلی خوب می شناسند.

در آن روزگار این جاده را جاده آنتنی می نامیدند؛ جاده ای که عمود بر

مرز ایران و عراق است اما پس از آن که شهید سیدمحسن صفوی،

فرمانده مهندسی جنگ، در این جاده به شهادت رسید جاده آنتنی را جاده

شهید صفوی نامیدند.

آنهایی که هر سال پا به جاده صفوی می گذارند کفشها را در آورده و با

وضوی عشق وارد جاده می شوند. جاده شهید صفوی دیگر رد پای

میهمانان خود را می شناسد. زن، مرد، پیر، جوان و کودک همه می آیند

انگار گردان فجر همین دیروز به شهادت رسیده اند. ولی افسوس

نمی توان جای پای مسئولان را در میان گل و لای جاده دید. همه آنها

سالهاست شهدا را فرموش کرده اند

محل قتلگاه گردان فجر بهبهان- شلمچه

بازهم ۲۰دیماه و یادواره شهدای گردان فجر بهبهان، بازهم راننده های

اتوبوسهایی که در میدان شهربهبهان فریاد می زنند “جاده شهید صفوی

نبود…” آری نبود. هیچکس نبود جز خانواده های شهدا و هر سال

نبودند و نیستند جز خانواده های شهدا. انگار نه گردانی بوده و نه جاده ای

و قربانیان سلاحهای شیمیایی…

خانواده ای شهدا هر سال پیرتر می شوند و بیماری مانع از حضورشان

در این یادواره می شود ولی با هر زحمتی است خود را می رسانند.

ولی امسال با سالهای دیگر یک فرق دارد و آن این است که دیگر

نفسهای بهشتی معلم بهبهانی سید عنایت الله ناصری را حس نمی کنیم.

سید شهید با تحمل سالها مصدومیت شیمیایی به خیل شهدای گردان

فجر پیوست.

پایان سال ۸۷ بود وقتی که برای مصاحبه با شهید ناصری به بیمارستان

بقیه الله تهران رفتم. شب عید نوروز و شهید ناصری یکسال از

بیمارستان خارج نشده بود. اگر ماسک اکسیژن از او جدا می شد

نفسی برای زندگی نداشت از او پرسیدم چه آرزویی داری گفت: شهادت

که مانند عسل برایم شیرین است. گفتم: آقا معلم بچه های مدرسه

در بهبهان سلام رساندند… و او در جواب چشمهایش بارانی شد و گفت:

دلم برای کلاس تنگ شده… لعنت بر تو صدام




تاریخ: یک شنبه 20 دی 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار

"در کردستان هیچ‌گاه درگیری مذهبی روی نداده است"

ماموستا خدایی: خدمت مقام معظم رهبری به وحدت شیعه و

سنی، در جهان بی‌بدیل است

خبرگزاری تسنیم: امام جمعه سنندج به نقش مقام معظم رهبری

در وحدت شیعه و سنی در کشور و جهان اسلام اشاره کرد و گفت

خدمت مقام معظم رهبری به وحدت شیعه و سنی در جهان

بی‌نظیر است و در این امر هیچ تردیدی وجود ندارد.

ماموستا عبدالرحمن خدایی در گفت‌وگو با خبرنگار تسنیم در سنندج، با

تبریک سالروز ولادت پیامبر اسلام(ص) و هفته وحدت به همه مسلمانان

جهان با اشاره به برکات وجودی آخرین فرستاده الهی اظهار داشت: پیام

حضرت محمد(ص) برای بشریت پیام مهر، محبت، صلح و دوستی بود.

وی گفت: آنچه پیامبر اسلام(ص) بشریت را به آن دعوت کرد اتحاد و

برادری بود و پیام رسول‌الله(ص) آنچنان محکم و گیرا بود که در دل اعراب

عصر جاهلیت اثر گذاشت و چندی نگذشت که تمام جزیره‌العرب به سان

برادر شده و کینه‌ها و کدورت‌های چندین ساله مردم، از سرزمین وحی

رخت بربست.

امام جمعه سنندج خاطرنشان کرد: پیامبر خدا(ص) همواره وحدت را راه

نجات امت اسلام از گزند دشمنان معرفی کرد و پیروان راستین حضرت

محمد(ص) قرن‌ها پس از رحلت آن اسوه اخلاق همچنان به آموزه‌های

اسلام پایبند هستند.

وی با اشاره به اینکه پیامبر اسلام هدف از بعثت خود را به کمال رساندن

مکارم اخلاق عنوان فرموده گفت: اخلاق نزد رسول خدا(ص) اهمیت

ویژه‌ای داشت و توصیه‌های اخلاقی بخش بزرگی از معارف دین مبین

اسلام را تشکیل می‌دهد.

قتل و کشتار در تضاد آشکار با توصیه‌های نبی مکرم اسلام(ص) است

ماموستا خدایی به فاصله گرفتن برخی کسانی که خود را پیرو اسلام

معرفی می‌کنند از اخلاق اشاره کرد و افزود: آنچه امروز از قتل و کشتار

در جهان به نام اسلام انجام می‌شود در تضاد آشکار با توصیه‌های نبی

مکرم اسلام(ص) است.

وی به توطئه‌های دشمنان اسلام از آغاز دعوت پیامبر(ص) علیه این دین

الهی تاکنون اشاره کرد و گفت: جذابیت آموزه‌های اسلام سبب شده هر

روز بر پیروان این آئین نجات بخش در سراسر پهنه عالم افزوده شود و

دشمنان اسلام وحشت‌زده از این قدرت روز افزون که بدون تردید اراده

خداوند است به دنبال جلوگیری از گسترش اسلام به هر وسیله و

ترفندی هستند.

نماینده مردم کردستان در مجلس خبرگان رهبری افزود: دشمنان اسلام از

این امر غافل هستند که ایستادگی در برابر اراده الهی کاری عبث و

بیهوده بوده و چیزی جز خفت و شرمساری در این راه برای آنان باقی

نمی‌ماند.

"دشمن‌شناسی" ویژگی پیروان اسلام ناب محمدی است

وی به توطئه تفرقه در میان امت اسلام اشاره کرد و گفت: تفرقه‌افکنی

میان مسلمانان مختص به عصر حاضر نیست و تا حاکم‌شدن کامل اسلام

بر عالم هستی هم تداوم خواهد یافت ولی پیروان اسلام ناب محمدی

همواره نشان داده‌اند که دشمن‌شناس بوده و توطئه‌های دشمنان را

یکی پس از دیگری خنثی می‌کنند.

ماموستا خدایی وحدت را کارسازترین ابزار مسلمان برای مقابله با دشمنان

عنوان کرد و گفت: اگر زمانی عده‌ای با شمشیر علیه اسلام وارد کارساز

می‌شدند و بعد هم عده‌ای با تجهیزات نظامی پیشرفته‌تر علیه مسلمانان

وارد عمل شدند امروز دشمنانی به صحنه کارساز آمده‌اند که ابزار آن‌ها

برای شکست مسلمانان دیگر تجهیزات و ادوات نظامی نیست و بنا دارند

از درون به اسلام و مسلمانان ضربه بزنند.

‌برادر کشی در برخی کشورهای اسلامی،

نتیجه "تفرقه میان مسلمانان" است

وی افزود: ابزار این افراد چیزی جز پاشیدن بذر تفرقه نیست و متأسفانه

در این راه به توفیقاتی هم دست یافته‌اند اما به یاری خداوند و در سایه

بصیرت امت اسلام پیروزی نهایی با مسلمانان است و در این امر هیچ

تردید وجود ندارد.

امام جمعه سنندج "تفرقه‌افکنی" بین پیروان مذاهب مختلف اسلامی را

یکی از ابزار دشمنان اسلام برای ضربه‌زدن به این دین الهی عنوان کرد

و گفت: روشن‌کردن آتش اختلافات مذهبی حربه خطرناکی است که چند

سالی است با جدیت بیشتری از سوی دشمنان اسلام دنبال می‌شود و

آنچه از برادرکشی در برخی کشورهای اسلامی شاهد هستیم نتیجه

این توطئه مشمئز کننده است.

اتحاد شیعه و سنی رمز شکست دشمنان اسلام است

وی وحدت شیعه و سنی را لازمه ایستادگی مسلمانان در برابر مستکبران

دانست و گفت: اتحاد شیعه و سنی رمز شکست دشمنان اسلام است و

علمای اسلام در مستحکم کردن این وحدت نقشی اساسی دارند.

ماموستا خدایی افزود: وحدت شیعه و سنی در ایران اسلامی باید

سرمشق همه مسلمانان در سراسر جهان اسلام باشد چرا که این

وحدت یکی از عوامل عزت ملت ایران در جهان است.

وی تأکید کرد: قبل از پیروزی انقلاب وحدت شیعه و سنی در کشور چنان

که باید، نبود ولی به برکت پیروزی انقلاب و همدلی و همراهی مردم در

شکل گرفتن این پیروزی، وحدت شکل تازه‌ای به خود گرفت و پس از

پیروزی انقلاب هم حضرت امام(ره) در تقویت وحدت شیعه و سنی در

کشور نقشی اثرگذار داشت و نمونه‌ای از دوراندیشی‌های امام راحل

نام‌گذاری هفته‌ای به نام هفته وحدت برای نزدیکی بیشتر مسلمانان

شیعه و سنی به همدیگر بود.

خدمت مقام معظم رهبری به وحدت شیعه و سنی در جهان بی‌بدیل است

نماینده مردم کردستان در مجلس خبرگان رهبری به نقش مقام معظم

رهبری در وحدت شیعه و سنی در کشور و جهان اسلام اشاره کرد و

گفت: خدمت مقام معظم رهبری به وحدت شیعه و سنی در جهان

بی‌‌بدیل است و در این امر هیچ تردیدی وجود ندارد.

وی به سفر پرخیر و برکت مقام معظم رهبری به استان کردستان در

اردیبهشت معطر 88 اشاره کرد و افزود: فتوای تاریخی معظم‌له در سفر

به کردستان مبنی بر اینکه توهین به مقدسات اهل سنت حرام است،

آن‌چنان تأثیری در وحدت شیعه و سنی در جهان برجای گذاشت که

نمونه آن در تاریخ یافت نمی‌شود.

در کردستان هیچ‌گاه «درگیری مذهبی» روی نداده است

ماموستا خدایی به وحدت شیعه و سنی در استان کردستان با وجود

مسائل بسیاری که در این استان وجود داشته، اشاره کرد و گفت:

کردستان از همان روزهای اول پیروزی انقلاب همواره آبستن حوادثی

مختلف بود ولی هیچ‌گاه در این استان درگیری مذهبی روی نداده و

اتفاقی پنداشتن این امر کودکانه به نظر می‌رسد.

وی نقش علمای اهل سنت و اهل تشیع و بصیرت مردم را در اتحاد

مذهبی کردستان بی‌بدیل دانست و گفت: حضور به هنگام علما در

صحنه و ذکاوت و هوشیاری مردم در شناخت دوست و دشمن سبب

شده هیچ‌گاه در این استان درگیری مذهبی بروز نکند و این امر هیچ گاه

اتفاق نخواهد افتاد و دشمنان هم به این امر به خوبی پی برده‌اند.

امام جمعه سنندج گفت: راه‌حل مصائب امروز دنیای اسلام بازگشت به

آموزه‌های و سیره رسول‌الله(ص) است و پیروان همه مذاهب اسلامی

باید بدانند تنها در صورتی می‌توانند بر دشمنان مشترک خود پیروز شوند

که اتحاد آنها خدشه‌ناپذیر باشد.




تاریخ: شنبه 20 دی 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار


امام حسین (علیه السلام)

 امیرکبیر و خواب آیت الله العظمی اراکی (ره)

آیت الله العظمی اراکی فرمود:

شبی خواب امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت

پرسیدم چون شهیدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟

با لبخند گفت…

خیر

سؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟

گفت
نه

با تعجب پرسیدم

پس راز این مقام چیست؟

جواب داد

هدیه مولایم حسین است!

گفتم چطور؟

با اشک گفت

آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند؛ چون خون از بدنم

می رفت تشنگی بر من غلبه کرد سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید؛

ناگهان به خود گفتم میرزا تقی خان! ۲ تا رگ بریدند این همه تشنگی!

پس چه کشید پسر فاطمه؟ او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه

و تیر بود! از عطش حسین حیا کردم ، لب به آب خواستن باز نکردم و

اشک در دیدگانم جمع شد

آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند امام حسین آمد و گفت:

به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی؛ آب ننوشیدی این هدیه ما در

برزخ، باشد تا در قیامت جبران کنیم

منبع : کتاب آخرین گفتارها





تاریخ: شنبه 20 دی 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار

شهادت ميرزا تقي خان اميركبير

جمعه بيستم دي ماه 1230

اميركبير مردي با آرمانهاي بلند، پيشقراول مبارزه با استعمار
 
بيستم دي ماه مصادف است با شهادت ميرزا تقي خان اميركبير، ستاره
 
بي نظير تاريخ ايران زمين كه صد و پنجاه و اندي سال پيش به عنوان
 
صدراعظم ايران درخشيد و در كمتر از سه سال و دو ماه بعد از شروع
 
صدارتش خاموش شد. آشپززاده اي كه به دليل استعدادش مورد توجه
 
قرار گرفت و توسط قائم مقام، والامقامي آگاه و وطن پرست شد.
 
ميرزا تقي ‌خان فراهاني از نوادر تاريخ كشور ماست. روحيه اصلاح طلب
 
و عشق عميق وي به استقلال و آزادي و اقتدار ملت مسلمان ايران،
 
زماني به فرياد دادخواهي ملت مظلوم لبيك گفت، كه مي‌رفت تمامي
 
ثروت و عزت كشور براي هميشه در كام جهنمي استعمار و استكبار
 
جهاني بلعيده شود. زمانيكه دربار فاسد پادشاهي و رجال سياسي
 
سر سپرده، مزدورانه و مزورانه علناً سنگ بندگي طاغوت‌هاي شرق و
 
غرب را به سينه مي‌زدند و بي‌شرمي و گستاخيشان به حدي رسيده بود
 
 
كه حتي كوششي در اختفاي بندهاي اسارت و يوغ بندگي و بردگي
 
خويش نمي ‌نمودند. اميركبير در برابر دشمنان دين و مجريان سياست
 
استعماري، يك تنه قيام كرد و پوزه استكبار و عمّال داخليش را به خاك
 
 
ماليد.
 
طي حدود يك قرن و نيم كه از شهادت امير به دستجيره‌خواران و سر
 
سپردگان طاغوت مي‌گذرد، دوست و دشمن در ستايش از اين روح آزاده و
 
شخصيت مقتدر سخن گفته‌اند. همه متفق ‌القول اعتراف كرده‌اند كه
 
”مصلحي“ چنين تشنه اصلاح، ”سياستمداري“ چنان شيفته استقلال و
 
 
”زمامداري“ چنين خيرخواه ملت، نه تنها در تاريخ دو هزار و چند ساله ايران
 
بلكه در تاريخ جهان، كم نظير و كمياب مي‌باشد. اصلاحات داخلي در زمينه
 
 
اعتلاي فرهنگ، تنظيم اقتصاد و تطهير عرصه سياست كشور، اقدامات در
 
جهت احياي دين و بسط عدالت در سطح جامعه، مبارزاتش در جهت قطع
 
نفوذ اجانب و استعمارگران، و حفظ استقلال و تماميت ارضي كشور كه
 
طي سه سال و اندي صدارت ميرزا تقي‌خان امير كبير انجام گرفت،
 
 
تماماً شايسته تحسين است.

سرگذشت اميركبير و اهداف اصلاحي و ضد استكباري اين مرد سياسي

لايق، اين مسلمان متديّن و وظيفه شناس و ... و مصلح بزرگ ديني و

اجتماعي و نقش استكبار جهاني در سركوبي، عزل، تبعيد و سرانجام

شهادت وي از آن رو شايسته مطالعه و بررسي است كه پرده از خيانت‌ها

و جنايت‌هاي استعمارگران شرق و غرب در كشورهاي عقب نگاه داشته

شده برداشته و ما را وامي‌دارد كه هر چه مصمم‌تر و با آگاهي هرچه

بيشتر به دسيسه‌هاي استكبار جهاني پي‌ ببريم.

ميرزا تقي خان اميركبير يا ميرزا محمدتقي خان اميركبير، پسر مشهدي

قربان هزاوه‌يي فراهاني نوه تهماسب بيك است. (مشهدي قربان طباخ

اشراف آن زمان كه بعدها به طور اختصاصي طباخ آشپزخانه ميرزا عيسي

معروف به ميرزا بزرگ قائم مقام فراهاني شد). ميرزا تقي خان اميركبير

در خانواده‌اي از طبقات پاييني ملت ايران در روستاي هزاوه به دنيا آمد و

با حفظ اين امتياز در دامان يكي از بهترين‌ و اصيل‌ترين خاندان‌هاي آن روز

ايران تربيت يافت و رشد نمود.

هزاوه در دو فرسخي شمال غربي شهرستان اراك و در مجاورت فراهان

زادگاه خانواده بزرگ قائم مقام قرار داشت. كربلايي محمد قربان در سلك

نوكران ميرزا عيسي قائم مقام بزرگ درآمد و به مقام آشپزي رسيد و در

زمان ميرزا ابوالقاسم قائم مقام دوم و صدر اعظم محمدشاه مقام نظارت

در آشپزخانه را احراز كرد و در اواخر عمر ”قاپوچي“ قائم مقام شد. حشر

و نشر ميرزا تقي خان با فرزندان خانواده قائم مقام از سويي و استعداد

و دقت نظر اميركبير از سوي ديگر از او شخصيتي مي‌سازد كه نظير آن

در عصر قاجار كمتر ديده مي‌شود. راه يافتن امير كبير به كلاس درس

فرزندان قائم مقام در حالي كه امثال او حق تعليم و تعلم نداشته‌اند و

تعبيراتي كه قائم مقام در خصوص او به كار مي‌برد، عظمت شخصيت

اميركبير را در همان دوران طفوليت نشان مي‌دهد. او از هوش سرشاري

برخوردار بود. گويند: امير در کودکي هنگامي که ناهار فرزندان قائم مقام

را مي آورد، براي باز پس بردن ظروف در حجره مي ايستاد و آنچه معلم به

ايشان مي آموخت ، فرا مي گرفت. روزي قائم مقام به آزمايش پسرانش

آمد و هر چه از آنان پرسيد، ندانستند. اما امير جواب داد. قائم مقام پرسيد:

تقي تو کجا درس خوانده اي؟ عرض کرد: روزها که غذاي آقازاده ها را

مي آوردم ، ايستاده مي شنودم ، قائم مقام انعامي به او داد، نگرفت و

گريه کرد . به او گفت چه مي خواهي؟ امير عرض کرد: به معلم امر

فرماييد درسي را که به آقازاده ها مي دهد به من هم بياموزد .

قائم مقام پذيرفت و معلم را فرمود تا به او نيز بياموزد.

ويژگيهاي شخصيت اميرکبير

امير، درشت و تنومند، خوش قيافه و با سيماي گشاده و هوشمند بود.

گويند در جواني به کشتي علاقه داشت ، به زورخانه مي رفت و منش

پهلوانان را دارا بود. راست گفتار و درست کردار بود. پيگيري امور کشور

برايش از هر کارديگري ، حتي سلامتي خود ، مهم تر مي نمود. چشمان

نافذي داشت . اعصابي قوي داشت و به گاه بروز سختي ها بسيار

خونسرد بود. حق شناس بود و هرگز بر مقامي که دست يافته بود، غره

نشد. بي جهت کسي را عزيز نمي داشت و کوچکترين خدمتي درنظر او

جلوه مي کرد. چون از سلامت نفس برخورداربود ، در برابر سفراي

خارجي بسيار با غرور برخورد مي کرد و تلاش سفراي روس و انگليس در

از بين بردن او، از همين برخوردها منشأ مي گرفت . لباس او ساده بود ،

جبه بر تن مي کرد و کلاه مستوفي گري را قدري بلند تر نموده ، بر سر

مي نهاد . او پابند مسائل شرعي بود و نماز وروزه را به جا مي آورد ، دعا

و زيارت عاشورا مي خواند . عادت به قليان کشيدن داشت، اما تا آخرعمر

از سلامت کامل بدني برخوردار بود. امير به خانواده خود علاقمند بود و

نسبت به مادرش همواره مهري سرشار داشت.

امير چون به سن رشد رسيد در دستگاه قائم مقام و دستگاه محمدخان

زنگنه امير نظام، وارد خدمات دولتي گرديد. تحرير و نويسندگي در محضر

اين دو شخصيت، آغاز كار اميركبير است. بعد از مدتي لشكر نويسي در

سال 1251 هجري قمري به شغل و لقب مستوفي نظام در لشكر

آذربايجان منسوب و ملقب گرديد. بعد از سمت استيفا به وزير نظامي

فرمانده كل قوا مي‌رسد و بعد از مدتي با جلوس ناصرالدين شاه بر تخت،

محمدتقي خان، به لقب اميركبيري، اتابكي و نائبي درآمد. در حالي كه

منصب صدارت و امير نظامي را داشت. حسادت امثال ميرزا آقاخان نوري

و دسايس او همراه با مهدعليا در اين هنگام عليه اميركبير در شاه اثري

نكرد و ازدواج امير كبير با خواهر تني ناصرالدين شاه يعني عزت الدوله

اوضاع را كمي به نفع اميركبير آرام كرد. اميركبير سرگرم اصلاحات كلي

شد در حالي كه مملكت سخت گرفتار طغيان ناشي از هرج و مرج اواخر

دوران محمدشاه بود.

اقدامات امير کبير در زمان صدارت

يکي از اقدامات وي ايجاد نظم در جامعه بود ؛ در پي نظمي که او در

جامعه برقرار کرد کمتر ظالمي قادر بود بر بيچارگان فقير تعدي کند، دزدي

و هرزگي و شرارت را درجامعه به حداقل رسانيد . در شراب اثر مستي

نماند، جماعت اوباش که سابق به يک جرعه شراب ، چند نفر را زخم

مي زدند، تا حدي بر چيده شدند.

امير رسم رشوه و بست را برانداخت و کمتر کسن جرأت داشت رشوه

دريافت کند ، يا آن که گناهکاري به بست برود.

رسم قمه کشي را برانداخت . در تهران رسم بود که جوانان قمه

مي بستند. وي گفت: هر که مي خواهد قمه ببندد، اما آن کس که تيغ

ازغلاف بيرون آورد، چه کسي خواهدبود؟

به دنبال اين سخن هر چه در شهر نزاع مي شد کسي جرات تيغ

کشيدن از نيام را نداشت و چون مردم پس از يک ماه چنين ديدند، قمه

بستن را ترک کردند.

امير براي تميشت امور به خزانه خالي مملکت، سروسامان داد و

حقوق بسياري از درباريان و وابستگان آنها راقطع کرد و همچون

قائم مقام، براي شاه نيز" پول توجيبي" مقرر نمود.



از ديگر اقدامات مهم اميرکبير، تأسيس اداره آگاهي بود . او براي آن که از

روابط کارگزاران و مأموران دولت با مردم مطلع باشد اداره اي مخصوص و

سرّي تشکيل داد که مشخصات کارکنان آن کاملاً مخفي بود . مأموران اين

اداره در لباس چوپان، گدا، فروشنده دوره گرد، راهزن و ... همه جا نفوذ

داشتند و هر جا کار خلافي از کسي سر مي زد، بي درنگ امير را با خبر

مي کردند. در واقع امير به جاي دو چشم و دو گوش ، هزاران چشم و

گوش داشت.

وي جهت بسط عدالت، محاکم شرع را به علماي صالح سپرد ، رسم

شکنجه را برانداخت و با نوآوري در عرصه سياست ، سعي کرد مردم را

با علوم جديد آشنا سازد.

او مايه کوبي آبله را اجباري ساخت و هر کس از بيماري آبله مي مرد،

بستگان او را پنج تومان جريمه مي کرد.

ايجاد چاپارخانه براي مرسولات پستي از ديگر اقدامات امير بود. ايجاد

ميدان توپخانه و عمارت آن و همچنين سبزه ميدان تهران، که قبلاً محل

اعدام افراد خاص بود نيز، از ديگر کارهاي عمراني وي به شمار مي آيد.

نکته جالب توجه در تيزبيني امير، ساختن خانه براي مردم بود ، او دويست

خانه در بيرون شهر بنا کرد.


تاسيس مدرسه دارالفنون و راه اندازي نخستين روزنامه در ايران به نام

وقايع اتفاقيه ، دو گام بزرگ ديگر امير بود ، ايجاد کارخانه هاي پارچه بافي ،

شکر ريزي ، چيني و بلورسازي، کاغذ سازي ، چدن ريزي و فلزي از ديگر

کارهاي مثبت امير بود.



امير کبير اين مرد نامدار در دوران صدارت خويش اقدامات بسياري را براي

ملت و کشور خويش انجام داد.

آنچه همواره نام امير كبير را در نهضت علم و دانش ماندگار خواهد كرد،

همانا تأسيس مدرسه دارالفنون به سبك جديد و استخدام معلمين و

استادان خارجي است كه در كنار آنها اساتيد برجسته ايران هم بودند و

تدريس مي‌كردند. گرچه بعد از تأسيس اين مدرسه آنچه اميركبير در زمان

حياتش در نظر داشت متحقق نشد و حسودان اميركبير چون ميرزا آقاخان

نوري سلطه و نفوذ يافتند و اغراض و اميالشان را در اين امر مهم دخالت

دادند، از جمله بردن صد نفر شاگرد از شاهزادگان به نزد ناصرالدين شاه

تا در اين مدرسه تعليم يابند. افسوس كه يك روز پس از عزل اميركبير،

معلمان فرنگي وارد تهران مي‌شوند و گويي او را در حال توقيف ملاقات

مي‌كنند. ميرزا آقاخان نوري با وجود آمدن معلمان از فرنگ، هنوز سعي

در تعطيلي دارالفنون دارد كه ناصرالدين شاه مخالفت مي‌كند.

سرانجام دشمني امثال آقاخان نوري و مهدعليا و... و ناداني ناصرالدين

شاه باعث شد تا در 20 محرم 1268 هجري قمري، اميركبير از صدارت

معزول شود و در 25 محرم از امارت نظام و از تمام مشاغل دولتي بركنار

گردد و چند روز بعد به كاشان تبعيد شود. سرانجام به فرمان نامرد

روزگار ناصرالدين شاه به دست نالايقي چون حاج عليخان مراغه‌يي

معروف به حاجب‌الدوله به طرز فيجعي در حمام فين كاشان به لقاء

حق برسد.

بارالها! او را که در راه اعتلاي دين تو ، براي رفاه و آسايش ملت و در

جهت بالندگي کشور خويش گام برداشت ، قرين رحمت خود فرما

 

منبع: پايگاه تبيان و صدا و سيمای جمهوری اسلامی ايران




تاریخ: شنبه 20 دی 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار
 
دکتر سید محمود نبویان:

چرا اقتصاد ایران در 100 روز درست نشد؟

 هدف فتنه اسلام و ولایت فقیه بود

مردم چپ و راست نمی شناسند بلکه درد مردم اقتصاد بود و آنان 
 
هم به حرف اینکه ما در 100 روز مشکل اقتصادی را حل می کنیم 
 
رای دادند با این حال همگان دیدند که حرفشان عملی نشد.
 

به گزارش گروه سیاسی فرهنگ نیوزنماینده مردم تهران در مجلس

شورای اسلامی با اشاره به اینکه چرا رییس جمهوری با الفاظی چون

بی سواد و...  به منتقدان فحاشی می کند، گفت: هر پست شأن خاص

خود را دارد لذا از رییس جمهور می خواهم حاشیه سازی نکند چرا که

مردم مشکل دارند، گفتند 100 روزه مشکل اقتصادی را حل می کنیم پس

چرا مردم این موضوع را درک نمی کنند.

حجت الاسلام سیدمحمود نبویان بعد از ظهر 15 دی ماه در همایش

عاشقان ولایت بابل که در دانشگاه علوم پزشکی این شهر برگزار شد،

با اشاره به اینکه توجه داشتن به بحث فتنه ها مهم بوده و اگر رکود ،

بی کاری، تورم و تحریم در کشور حاکم شد به خاطر فتنه گران است، گفت:

در باب فتنه دو بحث داریم اول 9 دی را مورد بررسی قرار دهیم و تاثیرات

حضور مردم علیه فتنه گران را بیان کرد، در بحث دوم بیان اینکه فتنه گران

چه چیزی را مورد هدف قرار دادند.

وی با بیان اینکه 30 سال پیش مردم ایران شاه را از کشور بیرون کردند و

آمریکایی که در آن سر دنیا است آن را پناه داد و بعد از آن 20 میلیارد دلار

از سرمایه کشور را بلوکه کرد، افزود:در گام سوم تسلیحات خریداری شده

در دوران شاه را بلوکه کرده و خواستار حق انبارداری است؛ در گام چهارم

گروه های مختلفی چون کومله، منافقین و ... را به جان مردم انداخت؛ در

گام بعدی کودتای های مختلف را انجام داد، در گام های بعدی طی 8 سال

جنک تحمیلی بهترین جوانان ما را از ما گرفت، مگر این ملت چه گناهی

کرده بود و جرم مردم چه بود.

نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی با بیان اینکه در گام بعد

انواع فتنه ها را به راه انداختند، تصریح کرد: رهبری در این خصوص گفتند:

بعد از سال 68 دشمن دو  برنامه 10 ساله داشت. اول در سال 78 که

تاج زاده نقش اصلی را داشت و در سال 88 نیز معلوم است که چه افرادی

دخیل این موضوعات بودند.

 

عضو جبهه پایداری با بیان اینکه از سروش تا گوگوش حامی فتنه بودند،

اظهارکرد: آمریکا در یک قلم 400 میلیون دلار برای فتنه 88 هزینه کرد و بعد

از آن روز به روز بر تحریم ها می افزاید با این حال چرا هر وقت دولت دست

اصلاح طلبان می‌ افتند، نفت،ارزان می شود در زمان احمدی نژاد در بدترین

وضعیت نفت 110 دلار بود.

وی با بیان اینکه آمریکایی ها می گویند که در طول تاریخ هیچ کشوری را

به اندازه ایران تحریم نکردیم، ادامه داد: آنان می دانند که ما انرژی

هسته ای داریم ولی بمب نداریم با این حال بر ما هجمه های زیادی روا

می دارند ولی در کنار ما پاکستان انرژی هسته ای و بمب دارد ولی با آن

کار ندارد پس مشکل آنان انرژی هسته ای نیست، مشکل اینجاست که

ایران در 400 سال اخیر نظام دینی و آنچه که آنان می خواهند را در هم

شکسته و پیشتاز همه کشورهای اسلامی است؛ مشکل آنان اسلام

است.

نبویان با بیان اینکه علوم انسانی موجود ارایه شده در دانشگاه برای

کشور مضر است، اذعان کرد: در حوزه علوم سیاسی ایران تئوری

ولایت فقیه را مطرح کرد و این امر خط بطلان بر تمامی نظریات آنان

کشید؛ به دور از همه تعصبات تنها تئوری که برهان دارد،

تئوری ولایت فقیه است.

وی با بیان اینکه جمعیت ایران اول انقلاب 35 میلیون بوده و تعداد

دانشجویان 170 هزار نفر بود ولی در حال حاضر 75 میلیون نفر هستیم

و چند میلیون نفر دانشجو در حال تحصیل در دانشگاه های کشور هستند،

گفت: در حال حاضر در علوم مختلف در خاورمیانه و جهان پیشتاز هستیم،

در نانو، علوم فضایی و امور مختلف به برکت ولایت فقیه پیشگام و پیشتاز

هستیم.

نماینده مردم تهران در مجلس شواری اسلامی با بیان اینکه در تولید علم

در مقام 16 دنیا هستیم، عنوان کرد: متاسفانه وزارت علوم ما سیاسست

زده شده؛ در سال 2013 بالغ بر 29 هزار مقاله در مجامع علمی داشتیم

ولی در سال 2014 این تعداد به 26 هزار مقاله تنزل کرد؛ به گفته خودشان

اگر آن شرایطی که تا قبل از سال 2014 در حال کار بود، ادامه می داشت

در سال 2018 تعداد مقالاتی که از ایران در مجامع بین المللی ارایه

می شد، بالغ بر 30 هزار مقاله بود.

وی افزود: به برکت اسلام و ولایت فقیه ما در خاورمیانه و دنیا سر بلند

هستیم و در حال حاضر مردم ایران و ایران اسلامی در منطقه کدخدایی

می کنند و همواره در انواع نبردهای گوناگون پیروزند، نمونه های آن نیز در

بغداد، بیروت و دمشق نمایان است.

 

عضو شورای مرکزی فراکسیون اصول‌ گرایان مجلس شورای اسلامی

ضمن بیان اینکه نظم جدیدی در منطقه ایجاد شده و نخبگان باید این موارد

را برای مردم بیان کنند، خاطرنشان کرد: رهبری فرمودند خاتمی باغی بر

انقلاب است در این حالت عکس خاتمی در آموزش و پرورش چاپ

می شود و وزارت بهداشت و علوم باید پاسخ دهند چرا عکس خاتمی در

دانشگاه ها چاپ و نصب می گردد. چرا کابینه دولت حامی فتنه گران و

خائنین است.

وی با بیان اینکه از زمان اصلاحات هدف قرار دادن اسلام شروع شد، افزود:

در دوران اصلاحات بیان کردند، اثبات حق حاکمیت به معنای حق حاکمیت

برای خداوند اشکال دارد، این امر بیانگر چیست؟ در همان زمان گفتند اگر

مجوز راهپیمایی به گروهی برای چیزی داده شود اشکال ندارد حتی بر

علیه خدا؛ این موضوع نیز چه چیزی را بیانی می کند آیا مشکل انتخابات

بود نه اینها اصل اسلام را می خواهند هدف قرار دهند.

عضو جبهه پایداری با بیان اینکه در سال 78 می گفتند: «آدم و حتی

معصومین(علیهم السلام) خود به خود و بدون نظرات مردم در معرض انحراف

هستند»، این موضوع یعنی اعتقاد به عصمت انبیا(ص) و معصومین(ع) از

بن نادرست است، اینان مشکل انتخابات داشتند، هر اصلاح طلبی که

چیزی را مطرح کرد، بعدا سر از کشورهایی چون آمریکا و کانادا در آورد

یعنی به سمت اصل خود رفته است، تصریح کرد: محمدرضا خاتمی نیز در

سال 84 بیان کرد یکی از بزرگترین دستاورد های این دوره 8 ساله آن

است که حکومت از جایگاه آسمانی و ملکوتی اش به زمین نشست ،

حتی اگر امام غائب و معصوم در راس حکومت فرار بگیرد باید بتوان از او

انتقاد کرد و از عملکردش ایراد گرفت و در ملا عام استیضاحش کرد.

وی با بیان اینکه در سال 88 فتنه گران می گفتند: نه شرقی و نه غربی،

جمهوری ایرانی این شعار یعنی آنان می خواستند اسلام را از بین ببرند،

افزود: در سال 88 فتنه گران قانون اساسی نوشتند این یعنی براندازی،

کجای دنیا یک برانداز به دنبال وزیر شدن است، در این قانون اساسی هر

 

جا اسم اسلام بود، حذف شد و در اصل اول آن نیز آمده که نوع حکومت

ایران جمهوری است و در اصل دوم نیز معاد، توحید و ... را حذف کردند.

نبویان با بیان اینکه در اصل 17 قانون اساسی مبدا هجری شمسی و

هجری قمری برای تقویم سالیانه مورد تایید است ولی آنان در قانون

اساسی خود بیان کردند که تقویم کشور ایرانی بوده و تقویم شاهنشاهی

نیز هیچ ایرادی ندارد، عنوان کرد: از سال 76 تئورسین آنان حجاریان به

میدان آمد، بیان کرد سنگر به سنگر را باید گرفت و در این مسیر همه جا را

باید گرفت، در اولین قدم قوه مجریه را با خاتمی و در گام بعد مجلس را با

کروبی گرفتند و در برنامه ریزی بعد بیان کردند مجلس خبرگان، رهبر ساز

است این یعنی رهبری را می خواستند لذا برنامه ریزی کردند که اطلاعات

را از ذیل مجموعه رهبری خارج کنند و کردند، دری نجف آبادی را برداشتند

و یونسی که خود سر فتنه در سال 88 است را جایگزین کردند.

وی افزود: در این فضا آن قدر بر رهبری فشار می آورند و در سال 88 نیز

اصل حرف خود را می زنند و آن هم مرگ بر اصل ولایت فقیه؛ پس باید

توجه کرد، فتنه اول اصل اسلام و دوم اصل ولایت فقیه را هدف گرفته بود.

عضو جبهه پایداری با بیان اینکه اوباما در فروردین و خرداد 88 دو نامه به

رهبری معظم انقلاب اسلامی می دهد و در آن می خواهد که ایران از

قدرت منطقه ای خود به آنان کمک کند؛ حال چه شد، انتخابات چه کرد، در

سالگرد فتنه 88 در سال 89 کشور را تحریم کردند، عنوان کرد: کسانی را

که در عاشورا کف و سوت می زدند امت خدا جوی خطاب کردند،

در برهه های زمانی کوتاهی بیانیه می دادند و مردم را به خیابان ها

می آوردند این ها به چی معنی است.

وی ادامه داد: شورای امنیت ملی بر اساس قانون دستور حصر داد آیا این

موضوع قانونی نبود، آنان در چه جایی حصر شدند و مکان حصر آنان چگونه

است، گفتند این حصر مبنای قانونی ندارد، مگر در اول انقلاب امام دستور

حصر شریعتمداری ها و امثال وی را نداد؟ در اسلام و قرآن نیز حصر بیان

شده است و نمونه آن جنگ تبوک و رفتار پیامبر(ص) با کسانی بود که در

جنگ شرکت نکردند؛ پیامبر(ص) دستور حصر اجتماعی آنان را صادر کرد و

چه سختی های عجیبی بر آنان روا داشته شد.

 

نبویان با اشاره به اینکه مردم ایران معتقدند حکم این افرادی که در حصر

هستند، مشخص است، حال اگر دادگاه شروع به محاکمه کند اینان این

حکم را می پذیرند؟ این امر فتنه ای دیگر است لذا باید بیدار بوده و هدف

فتنه را دریافت، خاطرنشان کرد: در انتخابات 92 مردم به اصلاح طلبان رای

ندادند گواه آن هم در همان انتخابات نمایان است چرا که مردم در انتخابات

شوراها به اصوالگرایان رای دادند و در ریاست جمهوری به اصلاح طلبان

این امر بیانگر این است که مردم چپ و راست نمی شناسند بلکه درد

مردم اقتصاد بود و آنان هم به حرف اینکه ما در 100 روز مشکل اقتصادی

را حل می کنیم رای دادند با این حال همگان دیدند که حرفشان عملی

نشد.

وی با اشاره به اینکه احمدی نژاد هم تا وقتی در خط رهبری بود، مورد

حمایت ما قرار داشت، افزود: چرا رییس جمهوری با الفاظی چون

بی سواد و ..  به منتقدان فحش می دهد، هر پست شأن خاص خود را

دارد از رییس جمهور می خواهم حاشیه سازی نکند چرا که مردم مشکل

دارند، گفتند 100 روزه مشکل اقتصادی را حل می کنیم، با این حال تند و

تند آمار می دهند که تورم از 40 درصد به 14 درصد رسید، اگر رسیده پس

چرا مردم این موضوع را درک نمی کنند.

عضو شورای مرکزی فراکسیون اصول‌گرایان مجلس شورای اسلامی با

بیان اینکه آقای ظریف بیان کردند که هرگونه توافقی بهتر از عدم توافق

است، اذعان کرد: حاصل این همه نشست و برخواست با آمریکا چه شد،

نفت ما در چه وضعیتی است؟ وضعیت سانتریوفیوژ و غنی سازی ما چه

شد؟ مذاکره شکست خورد، آمدند گفتند که عامل شکست مذاکره ها

نماینده ها بودند، نگفتند که آمریکا زیاده خواهی کرده بودند؛ وضعیت

موشکی ما چه شد؟ اعلام کردند که موشک اقتدار نمی آورد،

چرا اسرائیل به ما حمله نمی کند؟ شما اقتصاد کشور را در 100 روزی

که گفتید، درست کنید.

لازم به ذکر است علیرغم موافقت قبلی مسولین دانشگاه با برگزاری این

مراسم در مسجد امام علی(ع) دانشگاه علوم پزشکی بابل،دو روز قبل از

برگزاری مراسم، به دستور مستقیم رییس دانشگاه تمامی بنرهای

همایش مذکور از سطح دانشگاه جمع آوری شد و اجازه هیچگونه اطلاع

رسانی به بسیج دانشگاه داده نشد و با ایجاد فضای امنیتی، سعی در

ایجاد موانع برای حضور کارکنان دانشگاه در این همایش صورت گرفت.

اما در نهایت آنچه حاصل شد جمعیت عظیمی بود که مسجد

امام علی(ع) دانشگاه علوم پزشکی بابل تا کنون به خود ندیده بود. 




تاریخ: چهار شنبه 17 دی 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار
معضل اجتماعی؛
 
 
 
پسرانی که دیگر نمی‌خواهند «پسر» باشند! 
 
یکی از دلایل جذابیت و زیبایی مردان، داشتن هیبت و جذبه مردانه است
 
نه داشتن یک صورت زنانه و حتی دختران و زنان از پسرانی که خودشان
 
 
را شبیه زنان می کنند بدشان می آید.

به گزارش سرویس فرهنگی جام نیوز، افزایش مد و مدگرائی و به ویژه

پسرانی که خودشون رو دوست دارن شبیه دختران کنند، تبدیل به یک

ناهنجاری اجتماعی برای خانواده ها و جامعه شده که باعث بروز برخی

تنش ها و چالش های تربیتی شده است.

چند وقتی هست که پیرایشگاه های مردانه در حال تبدیل شدن به

آرایشگاه هست. یعنی آقایون دیگر به کاستن مو و اصلاح رضایت

نمی دهند و می خواهند با اضافه کردن اقلام آرایشی زیبا شوند.

پیرایش به معنی کاستن و آقایون با کاستن (کوتاه کردن مو ، اصلاح و….)

زیبا می شوند و آرایش به معنی اضافه کردن البته ناگفته نماند که خانم ها

همینجوریش زیبا هستن و اون آرایش برای زیبایی بیشتر است .

همچنین برخی از آقایان این روزها برای پوشاندن اثرات پیری از روی

موهای صورت و ابرو، از انواع رنگ موها استفاده می‌کنند که یا در منزل

این کار را انجام می‌دهند.

زمانی پسران به کوتاه کردن مو به فرم های ساده رضایت می دادن و بعد

از مدتی مدل های مختلف مو آمد و یک مرتبه سیر صعودی به خود گرفت.

تا بحدی که امروزه مدل های مو “فشن” محبوبیت فراوانی در نسل جوانان

پیدا کرده است.

اما امروزه چیزی که شاهد هستیم دیگر به این مدل مو ها رضایت

نمی دهند و علاوه بر آن با برداشتن ابرو و استفاده از لوازم  آرایشی در

صدد زیباتر شدن هستند.

در خیابان با جوانانی برخورد می کنیم که با صورتی کاملا آرایش کرده دارن

روزگار می گذرانند!

اگر سری به برخی از  پیرایشگاه های شهرتان بروید می بینید که یک محل

جداگانه با عنوان« اتاق گریم» طراحی کردند که پسران برای انجام این

کارها به آنجا مراجعه می کنند.

و اکثر این مدل های آرایشی برگرفته از فرهنگ اروپائی و غربی است.

علل گرایش جوانان به آرایش کردن چیست؟

می توان دلائل را در این موارد خلاصه کرد عواملی همچنون: تنوع طلبی،

کنجکاوی، ابراز وجود در مقابل جنس مخالف، عدم آشنائی با فرهنگ

جامعه خود، ضعف اعتقادی و دینی، ضعف شخصیتی و هویتی و گاهی

هم چشم همچشمی باعث بروز این نوع رفتار از سوی جوانان می شود.

و در این جا نقش  رسانه ها و  به خصوص ماهواره نیز تاثیر بسزائی دارد،

جوانی که در خانه به تماشای ماهواره می نشیند با الگو برداری از

بازیگران، مجریان، فوتبالیست ها و سایر  ورزشکاران با فرهنگ بیگانگان

خو می گیرد و در صدد براورد خواسته های خود در این زمینه هستند.

یکی از دلایل جذابیت و زیبایی مردان، داشتن هیبت و جذبه مردانه است

نه داشتن یک صورت زنانه و حتی دختران و زنان از پسرانی که خودشان

را شبیه زنان می کنند بدشان می آید.

بعضی از روانشناسان بنام معتقدند: «مرد فقط زنی را دوست دارد که از

او ضعیفتر باشد و زن فقط مردی را دوست دارد که از او قویتر باشد.»

(لذات فلسفه، ویل دو رانت، ص۱۸۷)

موسسه آماری«تی ام بی ای» اروپا با بیان اینکه ۳۰ درصد مواد آرایشی

منطقه خاورمیانه در ایران مصرف می‌شود؛ اعلام کرد که ایران هفتمین

کشور پر مصرف مواد آرایشی در جهان است. که ۱۲ درصد از لوازم

آرایشی موجود در کشور از سوی مرد‌ها مصرف می شود. بر اساس آمار

۷ درصد از مردان کشور از لوازم آرایشی استفاده می‌کنند که این آمار از

اوضاع نامطلوب در ایران حکایت دارد.

مهدی مرادی کارشناس ارشد روانشناسی تربیتی گفت: تغییرات مد و

لباس در گذر نسلها امری کاملا طبیعی است. مد و نوع پوشش ما نیز با

نسلهای قبلی متفاوت بود. اما وقتی این تغییر باهدایت و الگودهی

فرهنگی و رسانه ای غربی هدایت می شود عده ای ازنوجوانان

هستندکه سریعتر جذب این الگوهای نامتعارف می شوند و علت این

مساله را باید در عوامل زمینه ساز جستجو نمود.

وی افزود: سبک تربیتی والدین بستر مهم تمام گرایشها و ویژگیهای

شخصیتی ماست. پدر و جایگاه وی در خانواده عامل بسیار مهم الگویی

برای یک نوجوان پسر محسوب می شود.

مرادی افزود: درسن نوجوانی هرچند گرایش به سمت گروههای

همسالان بیشتر است اما ثبات شخصیتی پدر ومادر برای هویت پذیری

یک نوجوان به منزله یک تکیه گاه مهم به شمار می رودکه نوجوان

چنانچه از روی کنجکاوی ها و غرور نوجوانی هم به بیراهه برود دوباره

به همان روش والدینش برخواهدگشت و متاسفانه بسیاری از فرزندان

طلاق وخانواده های آشفته در این راه قربانی می شوند.

وی تاکید کرد: مدهای نامتعارف ازلحاظ فرهنگی در ایران بدلیل عدم

پذیرش اجتماعی خیلی دوام نمی آورند همانطورکه مدهای شیطان

پرستی به سرعت جایگاه خود در بین جوانان را از دست داد.

آراستگی ظاهر مردان از نظر اسلام:

امام صادق (ع ) می فرمودند: اِنَّ اللّهَ یـُحـِبُّ الْجـَمـالَ وَالتَّجَمُّلَ، وَ یَکْرَهُ

الْبُؤْسَ وَالتَّباؤُسَ، فَاِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ اِذا اَنْعَمَ عـَلی عـَبـْدٍ نـِعـْمـهً اَحـَبَّ اَنْ

یـَری عـَلَیـْهِ اَثـَرَها. قیلَ: وَ کَیْفَ ذلِکَ؟ قالَ: یُنَظِّفُ ثَوْبَهُ، وَ یُطَیِّبُ ریحَهُ،

وَ یُحَسِّنُ دارَهُ، وَ یُکَفِّرُ اَفْنِیَتَهُ… .

هـمـانـا خـداونـد زیـبـایی و آراستگی را دوست دارد و زندگی نکبت بار و

سخت و فروتنی فـقـیـرانه را دشمن می دارد؛ زیرا خداوند بزرگ وقتی

نعمتی به کسی می دهد، دوست دارد کـه اثـر آن را در زنـدگـی او

بـبـیـنـد. پـرسـیـدنـد: و آن (تجمّل ) چگونه است ؟ فرمود:(بدین گونه که)

خویشتن را خوشبو، لباس را پاکیزه و خانه اش را زیبا سازد و صحن و

سرایش را جارو کند.(بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۳۳۵)

و پاکیزگی را جزو اخلاق و سیره انبیاء معرفی می کردند: مِنْ اَخْلاقِ الاَْنْبِیاءِ

التَّنَظُّفُ. پاکیزگی از اخلاق پیامبران است .

در آراسـتـگـی تـشـبـّه مـردان به زنان و عکس آن روا نیست .

امام علی(ع) شخصی را که با شـکـل و شـمـایـل زنـانـه بـه مـسـجـد

پـیـامـبـر(ص ) آمـده بـود، بـیـرون رانـد و فرمود: از رسول خدا(ص ) شنیدم

که می فرمود: لَعَنَ اللّهُ الْمُتَشَبِّهینَ مِنَ الرِّجالِ بِالنِّساءِ وَالْمُتَشَبِّهاتِ مِنَ

النِّساءِ بِالرِّجالِ.(بحارالانوار ج ۱۷، ص ۲۸۵)

خداوند مردانی را که خود را به شکل زنان و زنانی را که خود را شبیه

مردان درمی آورند از رحمت خویش دور کرده است

بخشی از آراستگی ظاهری هر مردی ، به تمیزی و آراستگی موی سر او

مربوط می شود.

آراستگی موی سر به نظافت و بهداشت آن ، اصلاح و کوتاه کردن ، مرتب

کردن و شانه زدن ، خضاب و رنگ کردن آن محقق می شود.

رسول خدا(ص ) در این باره می فرماید: مَنِ اتَّخَذَ شَعْراً فَلْیُحْسِنْ وِلایَتَهُ

 اَوْ لِیَجُزَّهُ.هر کس مو بگذارد باید خوب به آن برسد، یا کوتاهش کند.

و امام کاظم (ع ) به اصلاح و تمیزی آن سفارش می فرمایند: اِنَّ الشَّعـْرَ

عـَلَی الرَّاءْسِ اِذا طـال اَضـْعـَفَ الْبـَصـَرَ وَ ذَهـَبَ بـِضـَوْءِ نُورِهِ، وَ طَمُّ الشَّعرِ

یَجْلِی الْبَصَرَ، وَ یَزیدُ فی ضَوْءِ نُورِهِ.

همانا موی سر چون دراز شود بینایی را ضعیف کرده ، نور چشم را می برد

و کوتاهی موی سر موجب جلای دیده و فزونی نور آن می گردد.

کلام آخر:

مسلما آراستگی ظاهری برای مردان امری بدیهی و لازم است اما تاثیر

پذیری از فرهنگ های اروپائی و غربی که  مغایر با دیدگاه اسلام است برای

فردی که مسلمان است امری نامناسب محسوب می شود.

اگر جوانان ما با رویکرد اسلامی به مسئله آراستگی نگاه کنند و با توجه به

فرهنگ جامعه محیط خود رفتار کنند دیگر شاهد ناهنجاری هایی در این

زمینه نخواهیم بود.

در این راستا خانواده ها نقش کلیدی در جهت دهی فرزندان خود دارند و 

در کنار آن دستگاه های آموزشی و رسانه ملی در خصوص آگاه سازی

وظیفه ی قابل توجهی خواهند داشت.

اما این همه جوانان به زیبائی ظاهری خود توجه می کنند به زیبائی باطن

خود نیز توجه می کنند؟

زیبائی ظاهری با گذر زمان و پیری از بین خواهد رفت اما سیرت زیبا

داشتن آیا از بین می رود؟

و چه زیبا گفت سعدی: پس بگردید و بگردد روزگار/دل به دنیا درنبندد

هوشیار، صورت زیبای ظاهر هیچ نیست /ای برادر سیرت زیبا بیار.

حضرت امام حسن عسکری (ع) هم فرموده اند : زیبایی صورت ، جمال

ظاهری انسان است و زیبایی عقل و فکر ، جمال باطنی او است.

پس همچنان که به زیبائی ظاهری خود اهمیت می دهیم به زیبائی

سیرت نیز توجه کنیم.


 

منبع:(شهدای ایران)




تاریخ: چهار شنبه 17 دی 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار
 
بازخوانی مواضع برخی از علمای اهل سنت؛
 
جهاد در رکاب آل على، ثواب پنجاه حج را دارد / ارادت احمد حنبل به
 
امام حسین(ع) و لعنت یزید
 
هرکس در رکاب آل على و فرزندان حسن(ع) و حسین(ع) شهید شود،
 
مثل شهیدان بدر و احد است... امام شافعی: اگر حب اهل بیت سبب
 
رافضى گرى است، من رافضی هستم
 
گروه فرهنگی جهان‌نیوز: جریان تکفیری که این روزها داعیه «اسلام»
 
دارد آنچنان تفکرات خود را ترویج می دهد که شیعه از سنی و سنی از
 
 
شیعه کینه گرفته و در دشمنی با هم پافشاری کنند.

یکی از موضوعاتی که در این میان مناقشه برانگیز است، مسئله نگاه
 
به جایگاه اهل بیت است؛ جریان تکفیری بر دشمنی با اهل بیت(ع)
 
پافشاری کرده و شیعیان را خارج شده از دین معرفی می کنند و جریان
 
 
رسانه ای نیز این رفتار را به پای اهل سنت می نویسد. حال آنکه
 
واقعیت طور دیگری است.

برخی از اظهارات علمای اهل سنت* را در ذیل می خوانید:

*شعر عارف بزرگ سنی در مدح امام حسین(ع)

سلمان ساوجى قصیده سراى بزرگ، غزل سراى نمونه و عارف سنی
 
در قرن هشتم هجرى است. برجستگی اشعار وی تا جائی است که
 
حافظ در مورد سلمان میگوید: "سرآمد فضلاى زمانه دانى کیست؟
 
...جمال ملت و دین، خواجه جهان ،سلمان"

حافظ شعر خود را وامدار شعر سلمان می داند و بعضى معتقدند برخى
 
 
غزلیاتى که به نام حافظ است، غزل هاى سلمان است.

از سلمان یک قصیده در مصیبت کربلا به جا مانده است که وقتى وی به
 
 
زیارت امام حسین(ع) رفته است آنرا می سراید:

خاک، خونْ آغشته لبْ تشنگان کربلاست /
 
آخر ای چشم بلابین! جوی خونبارت، کجاست؟
 
جز به چشم و چهره، مسپر خاک این ره کان همه /
 
 
نرگس چشم و گل رخسار آل مصطفی است
 
ای دل بی صبر من ! آرام گیر اینجا، دمی /
 
کاندرین جا منزل آرامِ جان مرتضی است
 
ای که زوّار ملایک را، جنابت مقصدست /
 
 
وی که مجموع خلایق را، ضمیرت پیشوا است
 
در حقِ باب شما آمد: عَلی بابُها /
 
هر کجا فصلی درین باب است، در باب شماست
 
هر کس از باطل، به جایی التجایی می کند /
 
 
ز آن میان، ما را جناب آل حیدر مُلتَجی است
 
کوری چشم مخالف، من حسینی مذهبم /
 
راه حق این است و، نتوانم نهفتن راه راست
 
ای چو دریا خشکْ لب ! لب تشنگان رحمتیم /
 
 
آب رویی دِه به ما کآب همه عالم، تو راست
 
جوهر آب فرات از خون پاکان گشت لعل /
 
این زمان، آن آب خونین همچنان در چشم ماست
 
یا امامَ المتَّقین ! ما مفلسان طاعتیم /
 
 
یک قبولت، صد چو ما را تا ابد برگ و نوا است
 
یا شفیع المذنبین! در خشکسال رحمتیم /
 
ز ابر احسان تو ما را چشم باران عطا است
 
یا امامَ المسلمین ! از ما عنایت وامگیر/
 
خود تو می دانی که سلمان بنده آل عباست
 
صحبت من با شما اکنون، دراین ابیات نیست/
 
مصطفی فرمود: سلمان هم ز اهل بیت ماست

در اثبات مذهب وی همین کافی است که در مدح سلطان اویس تعبیر
 
"ناشر عدل عمر" را بکار می‌برد و اشعارى هم در مدح چهار خلیفه و
 
مدح اهل بیت دارد. وی حتی یک ترکیب بند زیبایى به نام "درّ لافتى"
 
دارد که هنگام رفتن به نجف براى زیارت امیرالمومنین سروده است و
 
خطاب به حضرت می گوید:

طاق محراب تو رشک قاب قوسین آمده/
 
 
نور ماه قبه‌ات یاقوت او ادنی شده
 
آفتاب کبریا ، دریای درّ لافتی/
 
 
فخر آل مصطفی،مخصوص نص هل اتی
 
ختم شد بر تو ولایت،چون نبوت بر رسول/
 
 
شیر یزدان ابن عم مصطفی زوج بتول
 
این منم از بعد چندین التماس از لطف حق/
 
مُلکتی زیباتر از ملک سلیمان یافته
 
این منم در بارگاه مقتدای جن و انس/
 
با قصور و عجز خود را منقب خوان یافته
 
این منم بر آستان فخر آل مصطفی/
 
 
رتبت حسانی و مقدار سلمان یافته
 
 
*ارادت احمد حنبل به امام حسین(ع) و لعنت یزید

یک روز پسر احمد حنبل از او می پرسد: پدر! ما یزیدى هستیم؟
 
احمدحنبل می گوید: "این چه سوالى است؟! آیا می شود کسى به
 
 
خدا و قیامت معتقد باشد و ولایت یزید را بپذیرد؟!"

پسر می پرسد آیا لعن یزید می کنى؟ احمدحنبل می گوید "چگونه
 
کسى را لعنت نکنم که خدا لعنت کرده است؟" پسرش می پرسد کجا
 
خداوند یزید را لعنت کرده؟ وی در جواب آیاتى از قرآن را می خواند که
 
 
آخرش ختم به " اولئک الذین لعنهم الله "می شود و بعد احمد حنبل از
 
پیامبر خدا(ص) نقل می کند که فرمود: "قاتل حسین در تابوتى از آتش
 
خواهد بود و نصف عذاب جهنم را خواهد چشید".

علامه حلى در قرن هفتم این تعابیر را در کتابش نقل می کند و
 
می گوید که بزرگان مذاهب اهل سنت در دوران ما و قبل از ما همواره
 
براى حسین(ع) عزادارى کرده اند.

*فتوای جالب ابوحنیفه از علمای اهل سنت

ابوحنیفه از علمای اهل سنت نیز فتوای جالب توجهی در بیعت با فرزند
 
 
زید، یعنى نوه سیدالشهداء دارد و می گوید جهاد در رکاب آل على،
 
ثواب پنجاه حج را دارد و هرکس در رکاب آل على و فرزندان حسن(ع)
 
و حسین(ع) شهید شود، مثل شهیدان بدر و احد است که پیش چشم
 
پیامبر جان داده اند.

این فتواى ابوحنیفه برای او دردسر ساز شد و بخاطر این اعتقادات به
 
زندان هم افتاد چراکه حاکم عباسى از وی خواست که قاضى القضات
 
 
شود و او قبول نکرد و به زندان افتاد، البته بعدها خلفاى عباسى فقه
 
 
ابوحنیفه را به عنوان فقه رسمى خلافت عباسى مطرح کردند.

*شافعی: من رافضی هستم

امام شافعى از دیگر علمای اهل سنت نیز تعبیر مشهوری درباره
 
اهل بیت(ع) دارد. وی می گوید "به من می‌گویید رافضى؟ اگر حب
 
اهل بیت سبب رافضى گرى است، بله! من رافضى هستم"

*نگاه به اهل بیت در نظر علمای سنی معاصر

جناب مودودى رهبر جماعت اسلامى پاکستان و از بزرگان احناف بود .
 
جناب مودودى جزء اولین کسانى بود که بعد انقلاب به امام تبریک گفت
 
 
و اعلام کرد "انقلاب ایران یک انقلاب اسلامى است آنها شیعه هستند
 
و ما سنى اما انقلاب آنها اسلامى است و براى عزت اسلام آمده است"

مودودى در یکى از آثارش میگوید که "جنگ یزید و حسین بن على،جنگ
 
 
کفر و اسلام بود. بحث داخلى مسلمین نبود"

این تعبیرى است که جناب احمد حنبل هم دارد و میگوید "به نظر من،
 
دوره خلافت اسلامى با حسن بن على تمام شد.آخرین خلیفه مسلمان
 
 
حسن بن على است؛ ما معاویه و بعد از او را خلیفه مسلمین نمیدانیم،
 
 
آنها رفتند دنبال سلطنت"

* توسل عالم سنی به امام رضا(ع) و حضرت معصومه(س)

منتجب الدین بدیع رییس دیوانسالاری و کاتب بزرگ درگاه سلطان
 
سنجر سلجوقی (که قوی ترین سلطان سلجوقی است و رسماً سنی
 
 
است) کتاب عتبة الکتبة را نوشته در مقدمه می گوید: "پیش خواجه
 
ظهیر الدین بیهقی (که سنی است) تمرین نامه نگاری می کردم. ... از
 
 
مشهد گذشتند. در آن اجتیاز از حرم مطهّر مقدس رضوی علی ساکنه
 
 
الصلوة و السلام بود به توس. چون گذر چنین افتاد، ... حاجت خواستم
 
در حرم شریف او تا ایزد تعالی مرا در آن حرفت که مزنّه همت من است
 
 
و... مهارتی دهد و ذهن قاصرم را ذکائی مرحمت کند. ... دانستم آن
 
استحسان اثرات آن بقعه شریف است و از اثرات آن سید بزرگوار علی
 
الصلوة و السلام بوده است.

نمونه دیگر، لبّ الالباب حوفی است که می گوید: چون آن را تحلیل
 
کردم و خدمت او بیاوردم، آن را بدرید و فرمود دوباره بنویس... . من از
 
 
غایت زجرت و تنگدلی به مشهد مبارک علی بن موسی الرضا ع رفتم و
 
از روح پاک او استمداد طلبیدم و به تضرع و ابتهال در آن موقف متبرک
 
 
بنالیدم و تسهیل شیوه از صمد متعال بخواستم، خداوند دعایم را
 
 
مستجاب کرد.

مؤلفی در قرن شش، مذاهب شهر ها را شرح می دهد: یمن، طائف و
 
مکه را که دار الملک اسلام است و کوفه را که حرم امیر المومنین است
 
و اکثر بلاد ... را زیدیان دارند. خطبه و سکه به نام ائمه ی خود می زنند.
 
 
در سمرقند و قزوین و ماوراء النهر، همه حنفی اند. ... عده ای در
 
اعتقادات اصول اهل بیت (ع) را دارند و در فقه اقتدا به ابوحنیفه
 
می کنند. بلاد آذربایجان تا روم و اصفهان و قزوین و مانند آن، بخش
 
مهمی از مردم شافعی اند. بحری جعفری و بحری حنبلی و بحری
 
تشبّهی و... . در جای دیگر، اغلب مردم مشبّهه و مجسّمه‌اند. در کوفه
 
و کرخه و غرب بغداد و مشهد رضا و قم و قاشان و آوه و سبزوار و
 
استرآباد و دهستان و مازندران و طبرستان و ری و بعضی از قزوین و
 
خرقان همه شیعه اصولی و امامتی هستند. داریم در مسجد و کتاب
 
 
اهل سنت، کرامت از امام رضا ع نقل می شود. (شیعه می گوید
 
کرامت از بزرگان داریم ولی معجزه فقط از انبیا). از شخصیت های
 
محترم نزد همه مذاهب اهل سنت، امام رضا(ع) است. شاید همه
 
 
اهل سنت در ایران شیفته اهل بیت ع و اهل زیارت بوده اند.

نقل کرامت از امام رضا (ع) در منابع اهل سنت

جناب زهری از علمای اهل سنت روایات امام رضا(ع) را برای خود و
 
بزرگان شان معتبر می داند. یا ابن حبان بسطی در قرن ۴ می گوید:
 
علی بن موسی الرضا من نجباء اهل بیت و... یجب ان یعتبر حدیثٌ اذا
 
رُویَ عنه. (الثقات ج ۸). نمونه دیگر به نقل از ینابیع المودّة، و شواهد
 
النبوة. از محدث اهل سنت نقل می کند که موسی بن جعفر(ع) فرمود:
 
پیامبر (ص) و علی(ع) را خواب دیدم که فرمودند فرزندت علی است که
 
معصوم است و خطا ندارد...

ابوعبیده جاحظ (که مواضع تندی هم علیه شیعه دارد با این حال)
 
می گوید: علی بن موسی یکی از ده تنی است که در علم و زهد و
 
شجاعت و جود و طهارت و ذکاوت هستند و یا به خلافت رسیدند مثل
 
علی و حسن، یا صلاحیت خلافت را داشتند و به خلافت نرسیدند.

احمد بن علی خطیب بغدادی (قرن ۵ هجری) نیز می‌گوید:
 
علی بن موسی‌الرضا کان والله رضا کَما سُمِّی. (تاریخ بغداد) جناب
 
سمعانی شافعی هم می گوید: الرضا کان من اهل علم و فضل و
 
شرف النسب.

ابو الفرج تمیمی در قرن ۶ می‌گوید: علی بن موسی ملقب به رضا،
 
کسی است که همه او را صدوق می دانند. از مخالف و موافق.
 
و ما افضل از او نیافته ایم.

عبدالجبار بن سعید، در اول قرن ۳ هجری در دورانی که هنوز عصر
 
غیبت شروع نشده است، بر فراز منبر رسول الله ص رفت. سالِ ۲۲۹
 
 
هجری. در مدح علی بن موسی الرضا سخنرانی کرد و گفت: شش تن
 
 
اند از اجداد و پدران او که نمی شود توصیف کرد از بهترین کسانی که
 
باران رحمت الهی را نوشیده اند.

احمد بن یحیی بلاذری ۲۷۹ هجری (آغاز عصر غیبت) می گوید:
 
امام رضا(ع) فرزندش را از دست داد. ما وارد شدیم که تسلیت بگوییم.
 
 
تعزیتش این است (النهایة ج ۵): انتَ تجلّ عن وصفنا. و نحن نقصر عن
 
عظتِک. و فی علمک ما کفاکَ. و فی ثواب الله ما عزّاک (تعزیت می گوید).

نوفلی در مورد امام رضا (ع) شعر می گوید: (با این مضمون) من تا عمر
 
دارم در مصاحبت و در کنار علی بن موسی خواهم ماند و بزرگ ترین
 
آرزویم این است که جوارش را از دست ندهم تا مرگ من را از او جدا 

کند.حاکم نیشابوری از ابوبکر بن خزیمه وابو علی الثقفی نقل می کند
 
(تهذیب التهذیب): بزرگ اهل حدیث و برخی مشایخمان با هم بودیم.
 
در کاروانی حرکت کردیم که قبر علی بن موسی الرضا را در توس
 
 
زیارت کنیم. آمدیم در حرم صحنه ای دیدم که متعجب شدم. فرأیت من 
 
 
تعظیم ابوخزیمه لتلک البقعه و تضرعه و تواضعه ما تحیرنا لها.

محمد بن یحیی سوقی به نقل از احمد بن یحیی گفت: روزی بحث 
 
 
شد که بهترین بیت چه بیتی است؟ محمد بن یحیی گفت شعری که 
 
در مقام علی بن موسی الرضا گفته اند بهترین شعر است حتی اگر
 
ابونواس گفته باشدش (که خیلی مذهبی نیست).
 
منبع: خبرنامه دانشجویان ایران



تاریخ: چهار شنبه 17 دی 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار
 
 
علت اصلی مرگِ رازآلودِ جهان پهلوان تختی چه بود؟ +عکس
 
شاه‌حسینی نه قتل و نه خودکشی را محتمل نمی‌داند و می‌گوید:
 
 
«او انسان معتقدی بود؛ اما احتمال سکته مغزی بر اثر فشار
 
روحی و روانی را می‌توان داد و شاید در هتل آتلانتیک سابق و
 
هتل استقلال امروز سکته کرده بود ...»
 
به گزارش جهان؛ «... من بیشتر وقت‌ها با کتاب‌های پلیسی و یادداشت‌
 
های فاتحین و مغلوبین جنگ‌های گذشته، خود را سرگرم می‌کردم و
 
خواندن آن‌ها همیشه اثر خوبی در روحیه من باقی می‌گذارد، به‌خصوص
 
اینکه هیتلر را با تمام حماقتش، دوست داشتم؛ اینکه می‌گویم دوست
 
داشتم، نه اینکه خیال کنید او را آدمی لایق می‌دانم نه. من به او احترام
 
می‌گذارم به واسطه اینکه او بزرگترین درس زندگی را به من یاد داد که
 
چگونه باید با دشمنان ستیز کرد و در هر راه مشکلی به هدف رسید.»  
 
                                       (غلامرضا تختی، کیهان ورزشی، دی‌ماه ۴۶)

**ذکر این نکته ضروری است که در گزارش زیر از زوایای مختلفی به مرگ
 
 
رازآلود جهان پهلوان تختی اشاره شده است و هیچگونه قضاوتی انجام
 
نشده و جملات دوستان تختی و شاهدان ماجرا را عینا آورده ایم.

تاريخ ايران زمين، تاريخي سراسر حماسي و مشحون از پهلواني و
 
سلحشوري است كه حكيم ابوالقاسم فردوسي در شاهنامه خود مهر
 
جاودانگي به آن زده است و شايد اگر فردوسي در دوران معاصر وجود
 
داشت، نام "جهان پهلوان تختي" را هم در رديف قهرمانان و پهلوانان
 
اساطيري و افسانه‌اي كتاب خود قرار مي‌داد.

در بين همه شخصيت‌ها و پهلوانان اساطيري شاهنامه فردوسي،
 
نام‌هايي همچون رستم، سهراب، اسفنديار، زال، سام، نريمان، بهرام،
 
بيژن، گيو، گودرز، توس، كيكاووس، گرشاسب، گشتاسب، كاوه آهنگر،
 
 
آرش كمانگير و سياوش، بيش از ديگران مي‌درخشد و اين آخري كه به
 
 
"خون سياوش" و "مرگ سياوش" نيز معروف است، به خاطر زندگي پاك
 
 
و منزه و مرگ مظلومانه و ناجوانمردانه‌اش مي‌تواند شخصيتي نزديك و
 
مثال زدني براي جهان پهلوان تختي دوران معاصر ما باشد.

بچه جنوب شهر و شهرری که باشی هر سال روز ۱۷ دی برایت یک روز
 
خاص است. ۴۷ سال است که ۱۷ دی روز خاصی نه تنها برای بچه‌های
 
جنوب شهر بلکه برای کل ایران است. ۱۷ دی هر سال قبرستان پیر
 
«ابن بابویه» میزبان مردمی است که برای دیدار با جهان پهلوانی بزرگ از
 
همه جای ایران به جنوبی‌ترین نقطه پایتخت می‌آیند.

سال‌هاست تختی برای مردم این دیار خیلی بیشتر از یک قهرمان المپیک
 
ارزش دارد. ورزش این کشور و به خصوص کشتی، قهرمان المپیک به
 
خودش زیاد دیده اما «آقا تختی» یک نفر است برای ملت. سال‌هاست
 
همه از قهرمانی‌های بچه خانی آبادی صحبت می‌کنند که اصالتاً همدانی
 
 
ا‌ست.

 

سال‌هاست همه از بوئین زهرا، زلزله، گل‌ریزان جهان پهلوان و کشتی
 
معروف تختی در مسابقات جهانی صحبت می‌کنند، سال‌هاست وقتی
 
حرف از مردانگی می‌‌زنند تختی مثال تمام مثال‌هاست.

قهرمان، پهلوان، جوانمرد، جهان پهلوان، آقا تختی و ... این‌ها تمام القاب
 
آقای اسطوره است،‌ اما برای مادر؛ غلامرضا، غلامرضا‌ست. کودکی که در
 
 
عین نداری دارا شد از همه دارایی‌ها، قهرمانی که سر خم نکرد مقابل
 
علی‌حضرتی که برای او یکی بود مثل همه!

جالب است که در این سال‌ها کمتر کسی از قهرمانی‌های آقای قهرمان
 
 
صحبت می‌کند، (تختی از لحاظ تعداد مدال جهانی و المپیک (۷ مدال) و
 
استمرار مدال آوری ( ۱۱ سال) در تاریخ ورزش ایران رکورددار است) انگار
ب
رای مردم تختی بیشتر پهلوان بود تا قهرمان.برای مردمی که قهرمانانشان
 
 
از پرده‌های سینما می‌آمدند تختی واقعی‌تر از واقعیت بود و همین موضوع
 
باعث شد تختی هیچ وقت مُرده نباشد.

شاید ۴۷ سال زمان زیادی باشد برای اینکه از این نفر تعریف کرد، اما در
 
 
مورد تختی این قضیه صدق نمی‌کند. انگار هرچقدر از فُوت تختی می‌گذرد
 
مردم بیشتر او را نمی‌شناسند و هنوز برای همه این سوال وجود دارد که
 
 
«چرا؟».

تختی فقط یک نام نیست بلکه کلید واژه ای است که شنونده را ارجاع
 
می‌دهد به منش پهلوانی و خصلت های جوانمردانه. فردا چهل و شش
 
سال از روزی خواهد گذشت که سرایدر هتل آتلانتیک پیکر بی‌جان قهرمان
 
المپیک ۱۹۵۶ ملبورن را در اتاق شماره بیست و سه پیدا کرد و از آن زمان
 
تاکنون مرگ این اسطوره هنوز در پرده ای از راز و ابهام باقی مانده است.

راز مرگ جهان پهلوان چه بود؟

تاریخ ایرانی در این باره می نویسد:۴۷ سال از مرگِ غلامرضا تختی قهرمان
 
 
کشتی ایران می‌گذرد اما هنوز هم در سالمرگِ او پرسشی به قدمتِ ۴۷
 
 
سال تکرار می‌شود. پرسش‌هایی که مرگِ رازآلودِ او در دی‌ماه ۱۳۴۶ را در
 
 
هاله‌ای از ابهام فرو می‌برد. روزنامه‌ها هنوز هم از «راز» مرگ او
 
می‌نویسند، اما چیزی که مهم است مرام و مردانگی این قهرمان مردمی
 
 
است و این که چرا از میان این همه قهرمان تنها تختی است که نامش
 
ماندگار شده؟

 

«قهرمانِ مردم» نامی برازندۀ او بود. هرچند از بسیاری از قهرمانان
 
تاریخ ورزش ایران کمتر مدال گرفت و در سال‌های آخر در میادین
 
ورزشی کمتر پیروز شد، اما وقتی شکست هم خورد روی دستِ مردم
 
 
شهر به خانه رفت. ورزشکاری که از سالن‌ها و زورخانه‌های جنوب
 
شهر [خانی‌آباد] به ورزش پا گذاشته بود و دل در گرو نهضت ملی
 
داشت. قهرمانی که نه تنها در رقابت با خارجی‌ها برای ملتش افتخار
 
 
آفرید که در سختی روزگار هم مردمانش را تنها نگذاشت و بسیاری او
 
 
را با نهضتی بزرگ که برای یاری مردم زلزله‌زده بویین‌زهرا به راه انداخته
 
 
بود به یاد می‌آورند.

غلامرضا تختی چنین جایگاهی داشت که وقتی خبر مرگ رازآلودش که
 
برخی حتی گفتند خودکشی کرده در هتل آتلانتیک تهران دهان به دهان
 
 
گشت و راهی به صفحاتِ نشریات گشود، کمتر کسی باورش کرد.
 
کسانی که او را در قوارۀ قهرمانِ ملت دیده بودند، باور نمی‌کردند
 
قهرمان خود دست به خودکشی بزند و آنچه نَقل رسانه‌ها و نُقل محافل
 
 
بود خبر از «قتل» قهرمان به دستِ «بدخواهان» می‌داد، آنچنان که
 
حبیب‌الله بلور، قهرمان کشتی ایران در اولین سخنانش پس از انتشار
 
خبر مرگ تختی گفته بود: «به خدا قسم باور نمی‌کنم، این یک فاجعه
 
بود. تختی سمبل ورزش ایران بود. اگر هم حقیقت داشته باشد که او
 
خود را کشته است ولی بدانید او همیشه زنده است.»

 

ماجرای اختلافات خانوادگی و دوری از خانه

به گزارش مشرق،تختی از چهار روز پیش از مرگ به هتل آتلانتیک تهران
 
رفته بود. دربارۀ دلایل این کار هیچ اطلاعات دقیقی وجود ندارد. برخی
 
دلیل این کار و بعد از آن مرگ(یا خودکشی) تختی را اختلافات خانوادگی
 
دانسته‌‌اند. این شایعه‌ای بود که هیچکس آن را رد یا تایید نکرد اما
 
منتقدان در نشریاتِ‌ همان روز‌ها نوشتند که: «آخر اختلاف خانوادگی یک
 
 
جور و دو جور نیست، هزار جور است... به علاوه کدام خانواده را سراغ
 
داشته و دارید که در آن اختلاف وجود نداشته باشد؟ اگر قرار باشد همه
 
 
و یا قسمتی از اختلافات خانواده منجر به خودکشی گردد، آن هم
 
خودکشی سرپرست و بزرگ خانواده، دیگر خانواده‌ای نباید وجود داشته
 
 
باشد... اگر قرار باشد همه از میدان دربرویم و جا خالی کنیم پس دیگر
 
چه فرقی است بین افراد عادی و قهرمان جهانی؟»

 

زری امیری مستخدم هتل آتلانتیک اولین کسی بود که جسد تختی را
 
پیدا کرد. او دربارۀ حضور تختی در هتل به روزنامه «آیندگان» گفته بود:
 
«روز یکشنبه که به سر کار آمدم در تمام هتل صحبت از میهمان جدیدی
 
 
بنام غلامرضا تختی بود. من او را خوب می‌شناختم و از مبارزات او در
 
مسابقات جهانی مطلع بودم و به همین جهت تمام روز را منتظر بودم تا
 
شاید زنگ اطاق آقای تختی صدا کند و من برای انجام کاری احضار
 
شوم. سرانجام ساعت ۶ بعدازظهر زنگ اطاق ۲۳ به صدا درآمد و من
 
مشتاقانه به اطاق «جهان پهلوان» رفتم.» تختی اما آن قهرمان مردم‌
 
دوستی که مستخدم هتل انتظار داشت نبود. عصبی بود و مرتب در
 
اتاق به این سو و آن سو می‌رفت:«بدون اینکه به سلام من جواب دهد،
 
آب خوردن خواست و من هم برایش آب خوردن بردم.»

 

این روایت می‌تواند نشان‌ دهندۀ فشارهای عصبی تختی در روزهای
 
آخر باشد، اما روایت متناقض دیگری هم از آن روز‌ها وجود دارد. مجله
 
«تهران مصور» همان روز‌ها به نقل از جوادزاده قهرمان کشتی خبر از
 
 
آن داد که تختی دوشنبه شب شام مهمان او بوده است. روایتی که
 
هرچند اختلافات خانوادگی او را عامل خروج از خانه می‌داند اما
 
نشانه‌ای از عصبیت و تمایل او به خودکشی ندارد: «ظاهر او چیزی را
 
 
که حاکی از فکر خودکشی بود، نشان نمی‌داد. و حتی ظاهراً بیشتر از
 
 
همیشه شاد و خندان بود. جوادزاده که از جریان قهر او از خانه خبر
 
داشته به او اصرار می‌کند که دوتایی با هم بروند منزل و او آشتی کند
 
 
و تختی با خنده می‌گوید من خودم تنها می‌روم و حتماً هم به منزل
 
می‌روم. چون دلم برای بابک و شهلا تنگ شده و باید آن‌ها را ببینم و
 
بعد خیلی آرام از آن‌ها جدا می‌شود ولی برخلاف قولی که داده بود به
 
 
هتل می‌رود و در اطاقش به استراحت می‌پردازد...»

زری امیری دربارۀ چگونگی کشف پیکر تختی به «آیندگان» گفته بود:
 
 
«در ساعت ۸ بعدازظهر روز یکشنبه تختی به دفتر هتل مراجعه کرد و
 
قلم و کاغذ خواست و سپس بدون صرف شام به اطاقش رفت و ظاهرا
 
 
خوابید، ولی ساعت ۷ صبح که من طبق دستور خودش برایش صبحانه
 
 
بردم با وضع غیرعادی مواجه شدم... صورت تختی باد کرده و کبود شده
 
 
بود و از گوشه لبانش شیار باریکی از خون به روی متکا خشکیده بود،
 
من بلافاصله وضع غیرعادی را به اطلاع مدیر هتل رسانیدم و چند دقیقه
 
بعد آمبولانس و مامورین شهربانی و دادسرا به هتل آمدند و در حدود
 
ساعت ۸:۳۰ جنازه مرحوم تختی از هتل خارج شد...»

 

روزنامه‌های دولتی درباره مرگ تختی نوشتند: «غلامرضا تختی به
 
خاطر اختلافات خانوادگی با همسرش شهلا توکلی و بر اثر خودکشی
 
 
جان باخته ‌است. از انگیزه‌های ممکن برای خودکشی، مواردی چون
 
ناکامی‌هایش در مسابقات در پایان عمر ورزشی تختی نام‌ برده
 
می‌شود.» بعد‌ها گفته شد که او یک روز پیش از مرگ، نزد وکیلی
 
رفته و با تنظیم وصیت‌نامه‌ای وضعیت مختصر اموالش را مشخص و
 
 
یکی از دوستانش [کاظم حسیبی] را به عنوان وصی خود تعیین
 
کرده است.

لختۀ خون پشتِ سر تختی از چه بود؟

همان روزهای اول گفته می‌شد چند تن از دوستان تختی که هنگام
 
شست‌وشوی او در غسالخانه حاضر بوده‌اند، متوجه لخته خونی پشت
 
 
سرش شدند. برخی دیگر حتی از وجود حفره‌ای بزرگ در سر او حکایت
 
 
می‌کردند. به نوشته «خراسان ورزشی»، چند سال بعد فرامرز
 
خدادادیان خبرنگار روزنامه کیهان گفت: «موقع انتقال جسد از اتاق
 
هتل آتلانتیک من آنجا بودم. ماموری که یک ‌طرف جنازه را گرفته بود
 
دستش سر خورد. سر مرحوم به شدت به زمین خورد و آسیب دید.
 
این علت‌ همان لکه‌های خونی بود که در غسالخانه روی سر تختی
 
وجود داشت....»

سیدمحمد آل‌حسنی معروف به آق‌ممد که از دوستان بسیار نزدیک
 
تختی به حساب می‌آید، در این باره می‌گوید: «اگر قضیه‌ای که خبرنگار
 
 
کیهان گفته به فرض مثال درست هم باشد، پس چرا پشت سر مرحوم
 
 
خونی بود و یک حفره عمیق وجود داشت؟ من خودم با انگشتانم آن را
 
لمس کردم.»
 
حسین شاه‌حسینی به نکته دیگری اشاره می‌کند: «جنازه در محل
 
تشریح بود و روی آن یک پارچه سفید کشیده بودند. وقتی یکی از
 
کارکنان ملحفه را برداشت گفتم چرا پشت سرش خونی است؟ گفت
 
برای تکه‌برداری این کار را کرده‌اند.»

 

روایت زیاد است. ناصر محمدی هم روایت می‌کند: «... جسد تختی را
 
روی سنگ غسالخانه با سینه شکافته دیدم. مرده‌شوی به نام حاج
 
 
عباس میرزا مراد مشغول شستنش بود. سر تختی را بلند کرد و من از
 
پشت سرش خونابه را روی سنگ دیدم.» نبی سروری دوست نزدیک
 
جهان‌ پهلوان در باشگاه پولاد هم به خوبی همه چیز را در خاطرش نگه
 
 
داشته: «وقتی در غسالخانه او را می‌شستند من روی سرش آب
 
می‌ریختم. دیدم از پشت سرش دارد خون می‌آید. سرش شکافته شده
 
بود. مدام آب می‌ریختیم اما بند نمی‌آمد.»

نایب حسینی از دیگر دوستان تختی که در آن لحظات، نزدیک پیکر
 
بی‌جان او بود، گفته: «وقتی رسیدم آنجا، دیدم پشت گردن و سرش
 
 
سوراخ است. از دکتر طباطبایی رئیس وقت پزشکی قانونی پرسیدم
 
این سوراخ چیست؟ او سکوت کرد. باز گفتم شما می‌دانید که او را
 
کشته‌اند چرا دیگر شکمش را پاره کرده‌اید؟ دکتر طباطبایی جواب داد:
 
 
من نمی‌دانم این حفره چیست. الان داریم به وظیفه خودمان عمل
 
 
می‌کنیم...»

 

استدلال هواداران تئوری قتل؛ ناراضی‌ای که از میان رفت

با وجود فراگیر شدن خبر خودکشی تختی در رسانه‌های رسمی و نیمه‌
 
رسمی، دیدگاه عمومی اما همچنان در حول و حوش قتل می‌گشت؛
 
قتلی که از سوی نهادهای امنیتی و در راس آن‌ها ساواک طراحی شده
 
 
است. همین شایعات بود که مراسم شب هفتم درگذشت تختی را به
 
میتینگی سیاسی تبدیل کرد. چهره‌های شاخص جبهه ملی و دیگر
 
گروه‌های ملی‌گرای منتقد نظام شاهنشاهی در ابن‌بابویه شهر ری
 
گردهم آمده بودند تا یاد همفکرشان را گرامی بدارند. گردهم آمدنی
 
که به مذاق حکومت خوش نیامد و برهم خورد.

اما پرویز ثابتی از بلندپایه‌ترین مقامات امنیتی رژیم شاه که سال‌ها
 
سمت معاونت امنیت داخلی ساواک را برعهده داشت، سال گذشته
 
 
بعد از چهار دهه، با رد شرکت سازمان متبوعش در آنچه قتل تختی
 
خوانده می‌شود، به صدای آمریکا گفت: «مثلا مرگ تختی که می‌گویند
 
 
تختی را کشتند. تختی فردی بود که گرفتاری داشت و گرفتاری جنسی
 
 
و ناتوانی جنسی و گرفتاری خانوادگی پیدا کرده بود و رفته بود سه
 
روز در هتل آتلانتیک مانده بود و ظرف این سه روز رفته بود محضر و
 
کاظم حسیبی از رهبران جبهه ملی را برای قیمومیت پسرش تعیین
 
کرده بود. کسی که سه روز رفته در هتل مانده و برای بچه‌اش هم قیم
 
 
تعیین می‌کند، یعنی چی؟ یعنی قصد دارد خودش را بکشد دیگر و
 
خودش را هم کشت. بعد این‌ها می‌گفتند نخیر او را کشتند...»

 

این موضوع اما مورد پذیرش بسیاری از دوستداران تختی قرار نگرفت،
 
چنان که بسیاری دیگر از ادعاهای ثابتی در کتاب «در دامگه حادثه»
 
 
نیز از سوی افراد درگیر در ماجراهای مطرح شده به چالش کشیده شد.
 
اما استدلال مخالفان
 
رژیم شاه برای آنکه این ماجرا را به عنوان «قتلی حساب‌ شده» روایت
 
 
کنند، چیست؟

«تختی از سال ۱۳۴۲ به بعد بار‌ها به ساواک احضار شد و و از نظر مالی
 
در مضیقه قرار گرفت... اطرافیان شاه با ناکامی از نزدیک کردن او به
 
دربار و حکومت، فشار‌ها را افزایش دادند. تختی حتی در مواردی از
 
ورود به ورزشگاه‌ها منع می‌شد.» این را علی میرزایی سردبیر فصلنامه
 
 
«نگاه نو» دو سال قبل در سالمرگ تختی نوشت.

اما دلیل احضار تختی به ساواک چه بود؟ گفته می‌شد او بعد از کودتای
 
 
۲۸ مرداد، به یاری خانوادۀ زندانیان سیاسی شتافته و بسیاری از آنان را
 
 
تحت حمایت خود قرار داده است. این دلسپردگی به مخالفان حکومت در
 
مراسم هفتمین روز درگذشت دکتر محمد مصدق رهبر نهضت ملی آشکار
 
 
شد، آنجا که تختی به رغم هشدارهای ساواک، به همراه یک گروه چهل
 
نفری از ورزشکاران ایران به احمدآباد رفت و به رهبر نهضت ملی ایران
 
ادای احترام کرد.

حسین شاه‌حسینی از بنیانگذاران نهضت مقاومت ملی و اولین رییس
 
 
سازمان تربیت بدنی پس از انقلاب دربارۀ شرکت تختی در مراسم مصدق
 
 
می‌گوید: «با وجود محاصره کامل احمدآباد توسط ماموران حکومتی او به
 
 
محل تدفین مرحوم مصدق می‌رود که البته این کار تختی هم باعث وحشت
 
 
حکومت شده بود چرا که اگر مردم باخبر می‌شدند که تختی در مراسم
 
حضور دارد از روستا‌ها و اطراف برای دیدن تختی سرازیر می‌شدند و فضا
 
 
شلوغ‌تر می‌شد، از این رو او را به شدت و با واهمه از مراسم دور کردند.»
 
 
تختی یک بار که از سوی رییس سازمان تربیت بدنی وقت از او خواسته
 
شد برای بازدید از شاه اقدامی بکند، گفته بود «با کسی که با دکتر مصدق
 
 
چنین می‌کند و منافع ملی را از بین می‌برد حتی نباید حرف زد...»

 

خودکشی از «تختی مذهبی» بعید است

به گزارش مشرق، از این گذشته، بسیاری مساله خودکشی تختی را به
 
 
دلیل اعتقادات مذهبی او رد می‌کنند. از آن جمله جلال آل‌احمد نویسنده
 
 
مشهور ایرانی بود که سال‌ها قبل دربارۀ مرگ تختی نوشت: «... از آن
 
 
همه جماعت هیچکس حتی برای یک لحظه به احتمال خودکشی فکر
 
نمی‌کرد. آخر جهان پهلوان باشی و در بودن خودت جبران کرده باشی
 
نبودن‌های فردی و اجتماعی دیگران را و آن وقت خودکشی کنی؟ این
 
قهرمان که خاک «خانی‌آباد» را خورده بود هرگز به ناامیدی نمی‌اندیشید؛
 
 
آخر امید یک ملت بود، ملت ایران... او مبنا و معنی آزادگی و بزرگی است.

 

جهان پهلوان تختی درکنار مرحوم آیت الله طالقانی

بعد از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ که بسیاری از اسناد ساواک به دست نیروهای
 
 
انقلابی افتاد، هیچ مدرکی دال بر دست ‌داشتن ساواک در مرگ وی و یا
 
قتل او پیدا ‌نشد. با این حال نزدیکی محل هتل آتلانتیک به یکی از
 
ساختمان‌های متعلق به نهادهای امنیتی نگذاشت این گمانه به کلی
 
رد شود.

بابک تختی تنها فرزند این قهرمان ملی، که درباره مرگ پدرش تحقیقاتی
 
کرده، می‌گوید در مورد درستی هیچ یک از دو احتمال (خودکشی یا قتل)
 
 
به نتیجه‌ای قطعی نرسیده است و گفته بود «مساله مهم نه چگونگی
 
مرگ تختی، که زندگی اوست.» با این حال بسیاری دیگر از جمله علی
 
حاتمی کارگردان فقید ایرانی که آخرین پروژۀ سینمایی ناتمام خود
 
«جهان پهلوان تختی» را به راز قتل این قهرمان ملی اختصاص داده بود
 
هم تحقیقاتی را در این زمینه انجام دادند که به چیزی جز ابهامی که بابک
 
 
تختی به بن‌بست آن خورده بود، نرسیدند.

حسین شاه‌حسینی از جمله افرادی است که نه قتل و نه خودکشی،
 
هیچ‌یک را محتمل نمی‌داند. کسی چه می‌داند. شاید آنچه او می‌گوید،
 
درست باشد: «او انسان معتقدی بود اما احتمال سکته مغزی بر اثر فشار
 
 
روحی و روانی را می‌توان داد. او شاید در هتل آتلانتیک سابق و هتل
 
استقلال امروز سکته کرده بود...»

تختی هنوز برای ما شناخته نشده؟

تختی هنوز برای ما شناخته نشده، آری، ما مردم عادت کردیم هر سال و
 
سالی یکبار چند ساعتی فکرمان، ذهن مان را به او مشغول و تعدادی هم
 
 
وقت شان را در حد چند ساعت برای او در سال گشت نبودنش گذرانده و
 
 
به کنار مزار او به احساسات پاک خود پاسخ داده و دیگر ...

 

سعی کنیم او را افسانه ای نکرده و بخشی از رفتارهای او را تدوین و
 
گردآوری کرده و با تعمق بیشتر بر روی هر حکایت، تلاش نمائیم به عنوان
 
مربی، مدیر و ورزشکار حداقل به آن رفتارها نزدیک شویم.

در ادامه چند خاطره و نقل قول در مورد جهان پهلوان تختی می‌آید که
 
 
نشان می‌دهد او اول پهلوان زندگی بود و سپس قهرمان جهان و المپیک.
 
بهتر است سعی کنیم از مسیر زندگی تختی درس‌هایی بگیریم و تلاش
 
 
کنیم به آن نزدیک شویم.

روحش شاد

منبع: مشرق



تاریخ: چهار شنبه 17 دی 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار

هفدهم دی سالروز اجرای طرح استعماری حذف حجاب

توسط رضاخان (1314 ه .ش)

در قرن اخیر از جمله اهداف استعمار غرب در ایران، هجوم به

ارزش های دینی و سنتی من جمله مسأله «حجاب زن» بوده

است.اقدام رضاخان بر ضد پوشیدگی زنان به تقلید از فرهنگ 

غرب نشانه عملی این هجوم فرهنگی بوده... 

 

 رضاشاه با مطرح کردن تغییر لباس و کلاه اروپایی (شاپو) ، اقدام

به تغییر لباس اسلامی و کشف حجاب بانوان نمود.که با

مخالفت‏های فراوان مردم مسلمان وعلما و نیز وقوع حادثه خونین

مسجد گوهرشاد منجر شد.

 

 با بروز جنگ جهانی اول، انگلیسی ها در ایران در موقعیت کاملاً برتر

قرار گرفتند. استعمارگران مهاجم انگلستان پس از دومین دهه قرن

بیستم و به دنبال بحران های پس از جنگ و نیز از بیم گرایش جامعه

فقر زده ایران به کمونیسم به اصلاحات رو بنایی و مقاومت زدایی و

تجددگرایی در جامعه ایران نیاز فراوان داشت و این همه را باید از طریق

طبقه ای بی اصالت، میان تهی و بی ریشه تأمین می کرد.

     انتخاب رضاخان میرپنچ در کنار سید ضیاء الدین طباطبایی و برکشیدن

او به مقام وزارت جنگ و سرانجام انتصاب او به سلطنت در تحقق همین

امر انجام گرفت. رضاخان حتی در مقایسه با هم ردیف های قزاق خود در

خصوص مبانی ارزش های جامعه اسلامی ایران بی ریشه تر و لاقیدتر

بود. با تشکیل سلطنت رضاخان سلطه سیاسی و اقتصادی

سرمایه داری انگلستان بر ایران که در طول ادوار قبلی هیچ گاه کامل

نشده بود، تکمیل گردید. با این حال همچنان تعلقات فرهنگی و

وابستگی جامعه ایران به ارزش های اسلامی ـ ملی کماکان به قوت

خود باقی بود.

     بنابراین دولت مردان رژیم جدید همانند تجربه اروپا هجوم به مذهب را

از ابتدا از طریق رواج سکولاریسم و لاقیدی و بی اعتنایی و تحقیر

نمادهای دینی و سنن ملی آغاز کردند و در ابتدا مطبوعات، کتاب ها و

نظام آموزشی به صورت ابزار اصلی برای اعمال این سیاست درآمدند.

     تأسیس مدارس خارجی در آن ایام، بازگشت فرزندان خانواده های

اشرافی از فرنگ پس از اتمام تحصیل، نشر برخی مطبوعات متاثر از

فرهنگ غربی و نهایتا فکر تشبه به غرب از جمله عوامل داخلی بود که

زمینه را برای اجرای سیاست کشف حجاب فراهم ساخته بود. خواسته

استعمار که عامل اصلی چنین سیاست هایی بود، برخی عوامل داخلی

و تلاقی این عوامل با خواسته های نفسانی موضوع کشف حجاب را

ایجاب می کرد.

     رضاخان مدعی بود که وقتی مردم لباس متحدالشکل بپوشند،

کلاه پهلوی به سر گذارند و به تقیدات دینی سستی نشان دهند متمدن

خواهند شد. در واقع آنان خواستار متمدن شدن جامعه ایران به معنای

رشد در پهنه دانش و فن آوری و فرهنگ نبودند بلکه ایجاد فرهنگ

مصرفی از طریق تحقیر ارزش های ملی و مذهبی مدنظر بود.

     اگرچه رضاخان فکر تجدد گرایی را از اوایل سلطنت خود در سر

می پروراند که از جمله: متحدالشکل کردن البسه در سال 1307 و

ماجرای حضور خانواده پهلوی در حرم حضرت معصومه (س) و مخالفت

مرحوم شیخ محمد تقی بافقی در سال 1306 و نوع پوشش اعضای

خانواده شاه و دیگر اقدامات او موید این واقعیت بود، ولی سفر ترکیه

این تلقی را تقویت کرد چرا که رضاخان بعد از مسافرت به ترکیه، در اغلب

اوقات ضمن اشاره به پیشرفت سریع کشور ترکیه از برداشتن حجاب

زن ها و آزادی آنان صحبت می کرد. تا اوایل 1314 شمسی که یکی از

روزها هیأت دولت را احضار کرد و گفت: ما باید صورتاً و سنتاً غربی

بشویم و در قدم اول کلاه ها تبدیل به شاپو بشود و نیز باید شروع به

برداشتن حجاب زن ها کنیم، اما چون برای عامه مردم دفعتا مشکل

است که اقدام کنند، شما وزرا و معاونان باید پیشقدم بشوید و هفته ای

یک شب با خانم های خود در کلوپ ایران جمع شوید و به حکمت وزیر

فرهنگ وقت دستور داد که در مدارس زنانه معلمان و دخترها باید بدون

حجاب باشند و اگر زن یا دختری امتناع کرد او را به مدارس راه ندهند.

     در شرایطی که رضاخان آماده می شد تا با برداشتن حجاب زنان دربار،

ملکه و دخترانش، آنان را با قافله تمدن غربی همراه سازد و از حرم خود

وسیله ای برای تعمیم فرهنگ تشبه به غرب در جامعه ایران بسازد و

استفاده کند، جریان اجبار محصلان به کشف حجاب در تهران و شهرها

ادامه یافت. در مقابل اجرای این سیاست بود که سرانجام واقعه خونین

مسجد گوهرشاد پدید آمد. رهبری کشتار خونین حرم حضرت رضا (ع) را

سرلشکر مطبوعی بر عهده داشت.


     با انتشار خبر قیام گوهرشاد، مقدمات اعتراض اجتماعی وسیعی

فراهم شده بود، اما فقدان رهبری منسجم و نیز خشونت شدید عوامل

شاه سبب شد که نه تنها این اعتراض اجتماعی تبلور پیدا نکند، بلکه

رضاخان را مصمم به اجرای خشونت بار کشف حجاب کند.

     نتیجه سیاست نابخردانه کشف حجاب، گذشته از متزلزل ساختن

ارزش های خودی و مقدمه سازی برای تسلط بر منحط ترین بخش های

فرهنگی غرب، این بود که جامعه مذهبی ایران وقتی خود را در برابر

سوادآموزی به قیمت برهنگی نوامیس خود دید، راه تحصیل را بر فرزندان

خود بست و به این ترتیب عملاً به فرایند رشد تحصیلی کشور نیز ضربه

وارد شد. بلافاصله بعد از سقوط رضاشاه، کسانی که روند زندگی

پیشین را پی گرفتند، روی بر تافتند و آنها دریافتند که راه حرکت به سوی

تمدن و توسعه، باز شدن راه برای شکوفایی استعدادهای اجتماعی

است نه آموختن مصرف گرایی و دنباله روی از مظاهر منحط فرهنگی.

     تمدن وقتی معنا و مفهوم پیدا می کند که مردم ما به راه اکتشافات

و اختراعات و رهروی فرزانگان و دانشمندان مغرب زمین می رفتند،

نه اینکه رهرو راه هنرپیشگان گردند.



توطئه استعماری کشف حجاب توسط "رضاخان پهلوی"(1314ش)

در پی توطئه استعمار در مبارزه با فرهنگ غنی اسلام، عاملان استعمار

در کشورهای اسلامی، همزمان اقدام به اعمال مشابهی نمودند.

"امان‏اللَّه خان" در افغانستان، "مصطفی کمال آتاتورک" در ترکیه و

"رضاخان پهلوی" در ایران مأموریت یافتند با مظاهر اسلام مخالفت و

مبارزه کنند. استعمارگران دریافته بودند که مستقیماً نمی‏توانند مسأله

کشف حجاب را مطرح کنند لذا بهتر دیدند ابتدا از تغییر لباس مردان

شروع کنند زیرا این کار دو نتیجه داشت. اول این که ذهن و روح جامعه

را نسبت به تغییرات عمده که جزء آداب و رسوم اجتماعی به شمار

می‏رفت آماده سازد، و دوم این که، نحوه عکس‏العمل اقشار مختلف مردم

را بسنجد. در این راستا رضاشاه با مطرح کردن تغییر لباس و کلاه

اروپایی (شاپو) و متحدالشکل کردن لباس مردان، اقدام به تغییر لباس

اسلامی و کشف حجاب بانوان نمود. وی این عمل شنیع را از خانواده

خویش آغاز کرد و سپس به کل جامعه سرایت داد. نخستین گروهی که

به این کاروان ضداسلامی پیوست، خانواده وزیران و دست‏اندرکاران نظام

استبدادی بودند. در نهایت علی رغم مخالفت‏های فراوان مردم مسلمان و

علما و نیز وقوع حادثه خونین مسجد گوهرشاد مشهد در اعتراض به

کشف حجاب، رضاخان در هفدهم دی ماه 1314ش، در جشن فارغ

التحصیلی دانشسرای مقدماتی دختران در تهران، قانون کشف حجاب

زنان را به طور آشکار آغاز نمود و خود به اتفاق همسر و دخترانش که

بدون حجاب بودند در این جشن شرکت کرد. مأموران رضاخان در راستای

اجرای این قانون، شب و روز در کوچه‏ها و خیابان‏ها گشت می‏زدند و هر

جا زنِ باحجابی را می‏یافتند با خشونت با او برخورد نموده، چادرش را

برمی‏ داشتند و مردان را مجبور می‏ کردند تا زن‏هایشان را سر برهنه به

خیابان‏ها و مجالس ببرند. با این همه، عده زیادی از زنان مسلمان، با به

جان خریدن همه خطرات و تحقیرها، تا پایان حکومت رضاخان و پس از

آن حاضر به ترک حجاب خود نشدند و با مقاومت، افتخار نسل‏های آینده

شدند.




تاریخ: چهار شنبه 17 دی 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار

 شباهت های 2رئیس جمهور

اقدامات احمدی نژاد گونه روحانی 

اصرار روحانی بر تکرار رفتار احمدی نژاد

شباهت رفتاری دو رئیس جمهور کشور در حالی است که صادق زیبا کلام
 
 
هم معتقد است بعضی از اقدامات آقای روحانی یادآور رفتارهای
 
 
پوپولیستی احمدی‌نژاد است که بیشتر جنبه تبلیغاتی داشت.
 

به گزارش فرهنگ نیوز ، این روزها برای اهالی رسانه و سیاست مداران

یادآور سال های پایانی دولت دهم است. در آن ایام ایجاد تنش در کشور

و تشدید اختلاف میان قوا به خصوص بین قوای مجریه و مقننه برای مردم

به امری عادی بدل شده بود؛ روزی نبود که احمدی نژاد سخنرانی عمومی

داشته باشد و بعد از آن موجی از واکنش ها از سوی گروه های مختلف در

جامعه ایجاد نشود.

در این میان هرچند حسن روحانی، رئیس جمهور و مجموعه دولت یازدهم

خود را منتقدان اصلی عملکرد احمدی نژاد و دولت های نهم و دهم

می دانند اما واقعیت ماجرا در عمل طور دیگری است. آنچه در عمل

مشاهده می شود تکرار برخی رفتارهای تنش زایی است که گرچه دولت

فعلی روزگاری منتقد آن بود اما امروز مجری همان برنامه ها و اقدامات

است! آنچنان که تصور می شود، انگار احمدی نژاد به رئیس جمهور بعد از

خود توصیه کرده است برای موفقیت در این جایگاه لازم است دقیقا پا

جای پای من بگذاری!

تکرار دوقطبی سازی در جامعه

استراتژی احمدی نژاد تا آخرین لحظات عمر دولتش دو قطبی سازی

«فقر و غنا» و «ساده زیستی و اشرافی گری» بود.دو قطبی که پرچم دار

آن امام خمینی(ره) بود و امروز رهبر معظم انقلاب این علم را بر دوش

گرفته اند. اما متاسفانه رئیس جمهور سابق تنها از این شعار برای

پیروزی اش در انتخابات سال ۸۴ و ۸۸ استفاده کرد و هرچند شعار

"پاک ترین دولت تاریخ" را بارها تکرار کرد اما بزرگترین فساد اقتصادی

(فساد سه هزار میلیاردی) در دولت وی رخ داد و برخی به اصطلاح عامه

مردم در این دولت بار خود را بستند.

حالا باز هم آن روزها در حال تکرار است؛ روزی نیست حسن روحانی-

رئیس جمهور محترم در همایش و کنگره و سفر استانی سخنرانی

داشته باشد و جامعه از پس لرزهای آن در امان باشد. روحانی این بار

رمز پیروزی و موفقیت خود را در ایجاد دو قطبی حامیان «سازش و

مقاومت» در موضوع هسته ای و در میان مردم یافته است. او اشتباه

احمدی نژاد را در موضوعی دیگر تکرار کرد و مسأله هسته ای را از سطح

یک موضوع ملی در حد دعواهای سیاسی میان احزاب تقلیل داد.

روحانی در سخنرانی اخیرش در «همایش اقتصاد ایران» ضمن «متوهم»

خواندن افرادی که در سیاست خارجی صحبت از «اصول و آرمان ها»

می کنند گفت: «منافع مشترک اساس بحث سیاست خارجی است و

اصول و آرمان در سیاست خارجی بحث نمی شود.» وی در ادامه تصریح

کرد: «آرمان ما به سانتریفیوژ وصل نیست بلکه به قلب و اراده ما وصل

است؛ اگر از آن طرف ما شفافیت بیشتری نشان دهیم و فلان غنی

سازی که به آن نیاز نداریم متوقف کنیم یعنی آرمان ما رفت؟»

اظهاراتی از این دست ـ که به تشدید اختلاف در جامعه و دو قطبی سازی

«سازش و مقاومت» کمک می کند ـ از سوی دیگر اعضای کابینه و هم

طیفان رئیس جمهور محترم تکرار شده بود؛مانند سخنرانی صادق زیبا کلام

و احمد شیرزاد در دانشگاه تهران که هیچ واکنشی را از سوی دولتی ها

به همراه نداشت.

تقابل با مجلس

یکی دیگر از رفتارهای احمدی نژاد در طول دوران ریاست جمهوری به

خصوص در دوران دولت دهم، تقابل وی با مجلس بود. احمدی نژاد بارها و

بر سر مسائل مختلف رودروی مجلس ایستاد و همین مسئله سبب شد تا

چالش های بسیاری ما بین قوای مجریه و مقننه به وجود آید. حتی گاهی

اوقات احمدی نژاد قانون های تصویب شده از سوی مجلس را نیز اجرایی

نمی کرد تا بدین صورت مخالفت خود را با این قوه نشان دهد. 

حالا این روزها نیز گویا حسن روحانی قصد دارد پای در همان مسیر

بگذارد. روحانی در سخنرانی اخیر خود می گوید: «در مورد مسائل مهم

کشور می توان بجای مجلس سراغ همه پرسی رفت» (بگذریم که

برگزاری همه پرسی نیاز به تصویب مجلس دارد) یعنی به عبارتی دور زدن

مجلس؛این اظهارات مشابه همان حرف هایی است که احمدی نژاد مطرح

می کرد. او می گفت: «رئیس جمهور بالاترین مقام اجرایی کشور است و

می تواند برخی مصوبات مجلس را که خلاف مصلحت می داند اجرا نکند.»

یا در جریان استیضاح رضا فرجی دانا رئیس جمهور ترجیح داد به جای

حضور در مجلس برای هفتمین سفر استانی خود عازم اردبیل شد. نمونه

این اقدام روحانی را پیشتر احمدی نژاد در جریان استیضاح بهبهانی وزیر

راه دولت نهم انجام داده بود. او در جلسه استیضاح وزیرش حضور نیافت.

روحانی در اردبیل تاکید کرد که همه باید به رای مجلس درباره استیضاح

وزیر علوم احترام بگذارند. اما علی رغم اینکه رئیس جمهور استیضاح را

حق مجلس می دانست پس از آن بارها در سخنرانی‌ها خود تاکید کرد که:

"همه بدانند با تغییر یک نفر، مسیر دولت عوض نمی‌شود و این دولت

همان مسیر را که مردم و آرای مردم برای آن مشخص کرده‌اند ادامه

خواهد داد."

رئیس دولت یازدهم بعد از آن و در زمان معرفی وزیران پیشنهادی علوم

هم با اشاره به روند انتخاب وزیر و سرپرست برای وزارت علوم از ابتدای

دولت، گفت: ابتدا وزیری را معرفی کردیم که رأی نیاورد، اما گفتیم

"اهلاً و سهلاً " . فرد دیگری را به عنوان سرپرست وزارت علوم معرفی

کردیم که گفتند او را برای وزارت معرفی نکنید که رأی نمی‌آورد و ما باز

گفتیم" اهلاً و سهلاً" و نفر سومی را معرفی کردیم. با وجود رأی آوردن

این وزیر، اما در کمتر از یکسال به این قضاوت رسیدند که او باید کنار برود.

یکی دیگر از نمونه های تقابل دولت یازدهم با مجلس نهم ماجرای تصویب

قانون امر به معروف است که دولت به مخالفت با آن پرداخته و حتی در

سخنرانی رئیس جمهور در جمع مردم زنجان نیز این مسأله به وضوح قابل

مشاهده بود.

اتهام زدن به نهادهای ارزشی

احمدی نژاد که در برهه ای تصمیم گرفته بود بر مدار رویارویی مستقیم با

سپاه وارد شود در مواردی فعالیت های سپاه را زیر سؤال برد. او زمانی

فعالیت‌های اقتصادی سپاه را مورد انتقاد قرار داد و زمانی دیگر تلویحا به

موضوع مهندسی انتخابات از سوی سپاه اشاره کرد و در شکل جزئی‌تر

مدعی دخالت سپاه در انتخابات نظام پزشکی هم شد. این اظهارات

رئیس جمهور سابق، واکنش های مختلفی را از سوی نمایندگان مجلس و

سایر مسؤولان کشوری و حتی فرمانده کل سپاه به همراه داشت.

اما روحانی رئیس دولت یازدهم هم در روز ارتش سال ۹۳ "عدم سهم

خواهی" ارتش را برجسته و گفته بود "ارتش جمهوری اسلامی ایران

همواره نشان داده که به وصیت امام راحل عمل کرده است که او فرمود:

نیروهای مسلح در کار سیاسی مداخله نکنند. ضمن اینکه نیروهای ارتش

کاملا به مسائل سیاسی آگاهی دارند و باید داشته باشند اما هرگز در

دسته بندی های سیاسی و بازی های سیاسی مداخله نمی کنند. ارتش

هرگز از ملت و دولت منتخب مردم سهم خواهی نکرده است. همواره

دنبال دفاع از میهن و کشور و انقلاب و نظام بوده است."

اگرچه روحانی هیچ نامی از سپاه نبرد اما، کارشناسان سیاسی بیان

«عدم سهم خواهی ارتش» را کنایه آمیز توصیف کردند. یک ماه بعد از این

مسؤول روابط عمومی کل سپاه گفت: حملاتی که گاه در قالب دلسوزی

با برچسب سهم‌خواهی و منفعت‌طلبی علیه سپاه مطرح می‌شود،

در صدد تبدیل سپاه به یک نیروی مسلح غیرانقلابی و عادی است.

روحانی بعدها نیز مشابه این اظهارات و اتهام زنی غیرمستقیم به سپاه

را تکرار کرد.او در همایش ملی ارتقای سلامت اداری با بیان اینکه مشکلات

کشور بدون مبارزه با فساد حل نخواهد شد، گفت: اگر سرمایه، سایت،

روزنامه، خبرگزاری، توپ و امکانات نظامی و دیگر مظاهر قدرت در یک نهاد

جمع شود، ابوذر و سلمان هم که باشد، فاسد می شود.

بزرگنمایی آماری

یکی دیگر از مسائلی که همواره در دولت قبل مورد نقد کارشناسان قرار

می گرفت، ارائه کردن آمارهایی غیر واقعی به مردم بود. به عنوان مثال

محمود احمدی نژاد آمارهایی از اشتغال و کاهش بیکاری و تورم ارائه

می کرد که آثار آن برای مردم در جامعه ملموس نبود. حالا دولت یازدهم

نیز همان مسیر قبل را در پیش گرفته و آمارهایی را ارائه می کند که

مردم آن را در زندگی خود احساس نمی کنند. از کاهش نرخ بیکاری،

کاهش رکود اقتصادی، کاهش تورم و افزایش اشتغال سخن می گوید

و این در شرایطی است که وضعیت بازار همچنان نشان می دهد قیمت

کالاهای اساسی هیچ تغییری نداشته و بلکه قیمت نان هم در برخی

موارد تا بیش از ۵۰ درصد افزایش قیمت داشته است.

شباهت رفتاری دو رئیس جمهور کشور در حالی است که صادق زیبا کلام

هم معتقد است بعضی از اقدامات آقای روحانی یادآور رفتارهای

پوپولیستی احمدی‌نژاد است که بیشتر جنبه تبلیغاتی دارد.

توصیه ای به رئیس جمهور

بی تردید با روی کار آمدن دولت یازدهم، آرامش نسبی در جامعه حاکم

شده است، آرامشی که البته چندین بار با اظهارات «احمدی نژادگونه»

روحانی در عمر یک سال و نیمه دولت، دستخوش تلاطم شده است.

یادآوری این نکته برای رئیس جمهور محترم لازم و ضروری به نظر

می رسد که ایشان بارها و به بهانه های گوناگون نظر منتقدان خود،

مجلسی ها و گروه های مختلف جامعه را به نتیجه انتخابات ۲۴ خرداد

۹۲ و پیام مهم آن جلب کرده است؛ غافل از اینکه بخشی از آراء مردم به

روحانی در واقع "نه" به برخی رفتارهای غلط احمدی نژاد بوده که

متاسفانه رئیس جمهور و برخی اعضای کابینه بر تکرار آنها اصرار دارند.

 



تاریخ: سه شنبه 16 دی 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار
ارشاد پاسخ دهد

تریبونی دولتی برای حمایت از یک ضد نظام

 آیا هنر متعالی را ارشاد می شناسد؟

همزمان با روز بصیرت آقای وزیر در سخنرانی شان تاکید بر مرزبندی با
 
 
فتنه گران می کند و حتی در بخش خبری بیست و سی چنین تاکیداتی را
 
 
تکرار می کنند و دو روز بعد سخنگوی وزارت خانه مطبوع دوباره به حمایت
 
 
از یک عنصر معلوم الحال می پردازد.
 
به گزارش گروه فرهنگی فرهنگ نیوز،فلسفه وجود سخنگو در هر سازمان
 
 
و ارگانی می توان دلایل خاصی داشته باشد.اما وجود چنین نماینده ای در
 
 
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تنها یک دلیل داشت و آن هم جمع بندی و
 
کنترل کردن اظهار نظرات نهایی. حقیقتا بعد از اظهار نظرهای متفاوت و
 
بعضا متناقض آقای وزیر ارشاد، برخی معاونین و حتی مدیرکل ها در مورد
 
 
موضوعات مشترک چنین تدبیری اتخاذ شد.
 
البته اگر بخواهیم دقیق ترش را بگوییم دقیقا بعد از صحبت های وزیر
 
ارشاد در مورد صدور مجوز برخی از کتاب ها در قم و با اختیار حوزه عالیه
 
 
قم و اظهار نظر مجموعه ممیزی کتاب در ارشاد و بقیه ماجراها؛ سخنگوی
 
 
وزارت خانه به طور رسمی معرفی شد و فعالیت خود را شروع کرد.
 
این سخنگو در واقع، معاون حقوقی و امور مجلس آقای وزیر بود، در
 
بخشی از حکم حسین نوش آبادی آمده: «مقتضی است ضمن برگزاری
 
جلسات منظم با مطبوعات و اصحاب رسانه نسبت به تشریح فعالیت ‌های
 
 
وزارت متبوع در حوزه‌ های مختلف، رفع القائات و شبهات مطروحه در
 
رسانه‌ ها و اعلام موضع نسبت به اهم مسایل فرهنگی و هنری اقدام
 
نمایید. بدیهی است کلیه معاونت ‌ها، مراکز و سازمان ‌های تابعه در این
 
زمینه با جناب‌ عالی همکاری لازم را خواهند داشت.»
 
چندی قبل نوش‌آبادی، در نشست خبری خود درباره شجریان و فعالیت
 
 
هنری‌ اش در ایران گفت: شجریان دهه اول انقلاب حضور و برنامه ‌های
 
خوبی داشت، اما نوع رفتارهایش در دهه دوم انقلاب باعث شد کمی از
 
مردم و نظام فاصله بگیرد و خودش مسئول این کار است. با این حال راه
 
بازگشت برای ورود ایشان باز است به شرطی که به چارچوب ‌های نظام
 
متعهد باشد. 
 
مگر چه کار بدی کرده است؟
 
این اظهار نظر به مذاق عده ای خوش نیامد، عده ای از جمله داریوش
 
 
پیرنیاکان (دبیر و سخنگوی خانه موسیقی). پیرنیاکان درگفت ‌و ‌گو با
 
خبرنگار ایلنا؛ درباره صحبت‌ های نوش‌آبادی گفت: این گونه صحبت‌ ها جفا
 
به حق موسیقی است. آقای شجریان همواره همراه با مردم بوده است.
 
یک نفر در سخنرانی رسمی‌ اش به مردم توهین کرد اما شجریان چه
 
توهینی كرده است؟ شجریان بابت چه چیز باید عذرخواهی کند؟
 
 
پیرنیاکان ادامه داد: من 25 سال است که شجریان را می ‌شناسم. تمام
 
 
اقشار جامعه او را دوست دارند. متاسفانه سال ‌هاست که در مقابل
 
شجریان، موضع اشتباهی گرفته شده است. من فکر می‌ کنم که این
 
مشکلات از دست آقای روحانی و وزیر ارشاد هم خارج است و دیگران با
 
 
شجریان مشکل دارند. به عقیده من، برخوردها باید دقیق تر و حساب‌
 
شده‌تر باشد و هرچه بیشتر در مقابل شجریان موضع بگیرند، شرایط بدتر
 
خواهد شد. وی افزود: شجریان استاد مسلم موسیقی است و اگر قرار به
 
 
اظهار نظر درباره او باشد؛ باید با احتیاط سخن گفت. می‌ گویند شجریان
 
برخوردی داشته که از مردم و نظام دور شده است. این اظهارنظر بسیار
 
عجیب است. مگر شجریان چه کرده است؟ امیدوارم از این به بعد، اظهار
 
نظر مسئولان درباره استاد شجریان با دقت بیشتری همراه باشد.
 
هیچ کار بدی نکرده است!!
 
اظهارات جالب پیرنیاکان در مورد، بی احترامی نکردن شجریان به مردم و
 
حتی نداشتن یک سخنرانی بر علیه مردم؛ اظهاراتی است که مخاطب
 
احساس می کند ایشان چند سالی در یک سیاره دیگر ساکن بوده و به
 
تازگی به زمین برگشته اند. 
 
یا اینکه در کما بوده اند و به هیچ رسانه ای طی چند سال گذشته
 
 
دسترسی نداشته اند. شاید هم تعریف ایشان از بی احترامی به مردم
 
فرق داشته باشد. نظام جمهوری اسلامی ایران یک نظام کاملا مردمی
 
است،نظامی که مردم به آن رای داده اند و بدیهی است که به آن پایبند اند
 
 
و اصول آن را اصول خودشان می دانند. همه می دانند در جریان دهمین
 
 
انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۸، شجریان به عنوان خواننده ای
 
مشهور، شکایت ناشی از توهمات دوستان سیاسی خود را به دامان
 
 
بیگانگان برد و با مصاحبه های متعددی که با شبکه های بیگانه انجام داد،
 
 
خود را کاملا در اردوگاه دشمنان نظام جمهوری اسلامی قرار داد.
 
 
او در مصاحبه تیرماه 88  با شبکه بی بی سی فارسی به نوعی مواضع
 
دولت دهم را به انتقاد گرفت و هتاکی های فراوانی را نثار شخص
 
رییس جمهور قانونی مردم ایران کرد. او در مصاحبه دیگری با همان شبکه
 
 
این بار نه رییس جمهور را  بلکه مستقیما حضرت امام خمینی(ره)؛ را مورد
 
 
هجمه و بی احترامی قرار داد. شجریان در اعتراض به پخش تصویر امام
 
بر روی تصنیف «ایران ای سرای امید» به بی ‎بی ‎سی فارسی گفت:
 
«آن آهنگ یک حالت رستاخیزی را در جامعه نشان می دهد اما دیدم که
 
اینها روی این آهنگ تصویر آقای خمینی را نشان می دهند که دارد از
 
پله های هواپیما پایین می آید، خوب، من این آهنگ را برای ایشان نخواندم
 
که! و دیدم که صدا و سیمای جمهوری اسلامی دارد از آهنگ های من
 
سوء استفاده این ‏جوری می کنند.»
 
این مصاحبه ها همچنان ادامه داشت و شجریان در روز سالگرد شکست
 
فتنه گران از ملت ایران، این بار با شبکه تلویزیونی سی ان ان گفت و گو
 
کرد. او به سی ان ان گفت: «در طول ۳۱ سال گذشته حتی یک هفته یا 
 
یک روز هم احساس شادی نکردم!» او ادامه داد: «من هر جای دنیا که
 
 
می روم و می بینم که مردم خوشحال و شاد هستند دوست دارم، ولی در
 
کشور خودم وقتی می بینم یک زن بدون پشتیبان در کنار خیابان مجبور به
 
 
سیگار فروشی است... من این صحنه ها را نمی توانم ببینم...
 
(و اشک شجریان جاری می شود.)
 
دامنه مصاحبه های شجریان با رسانه های ضد انقلاب و ضد دینی هر روز
 
 
وسیعتر و بیشتر می شد. تا جایی که پای او  به شبکه اس‌ بی اس
 
استرالیا هم باز شد و این بار استاد آواز ایران پا را از سیاست هم فراتر
 
 
نهاد و مستقیما دین ملت مسلمان ایران را نشانه گرفت و خواستار جدایی
 
 
دین از سیاست شد.  شجریان در تلویزیون استرالیا گفت: «۳۰ سالی
 
است که مذهب در سیاست وارد شده و حکومت را به دست گرفته و
 
نتیجه بسیار بدی داشته است (!) و همه (!) به این باور رسیده اند که باید
 
دین و مذهب از سیاست جدا شود...»
 
بی احترامی یعنی ناسزای مستقیم
 
اگر بی احترامی به عقیده و نظر مردم در مورد ساختار دینی و سیاسی
 
 
شان در جامعه بی احترامی و توهین نیست چه چیزی محسوب می شود؟
 
اگر اهانت به بزرگان مملکتی که با خواست و اصرار مردم بر جامعه
 
حکومت می کنند توهین به مردم محسوب نمی شود پس چه می شود.
 
آیا عده ای دوست دارند شجریان در شبکه های رسانه ای مستقیما به
 
مردم ناسزا بگوید و فحاشی کند تا این امر را توهین تلقی کنند؟  
 
مصاحبه های چند ساعته در شبکه هایی که هیچ کدام از آن ها مردم را
 
به حساب نمی آورند یا این که عوام ساده و بی اختیار می دانند خود مهر
 
تائیدی به بی احترامی به مردم است. با این حال نوش آبادی فردای
 
کنفرانس خبری خود با روزنامه «مردم امروز» مصاحبه می کند و با تغییر
 
مواضع خود می گوید، ضرورتی برای عذرخواهی شجریان احساس
 
نمی کنم. تازه اینجا همان مشکل اولیه دوبار سرباز می زند، همزمان با
 
 
فرا رسیدن روز بصیرت آقای وزیر در سخنرانی شان تاکید بر مرزبندی با
 
فتنه گران می کند و حتی در بخش خبری بیست و سی چنین تاکیداتی
 
را تکرار می کنند و دو روز بعد سخنگوی وزارت خانه مطبوع دوباره به
 
حمایت از یک عنصر می پردازد.  
 
 
اینجاست که این سوال مطرح می شود که
 
آدم باید دم خروس را باور کند یا قسمِ..
 
توجه بیش از اندازه به یک هنرمند آن هم در کنار تخلفات فرهنگی
 
 
گسترده و چشم فرو بستن به این موضوعات،  این سؤال و شبهه را
 
ایجاد می کند که یک بام و دو هوا داشتن در ارشاد از کجا نشأت گرفته
 
 
است؟ آیا می توان علایق شخصی را در تریبون رسمی نظام مطرح
 
نمود؟ تعهد هنرمند از دید مسئولین محترم ارشاد چه جایگاهی دارد؟ 



تاریخ: سه شنبه 15 دی 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار
 
رفراندم از یارانه تا نان و گوجه؛

برای قیمت نان و گوجه هم رفراندم برگزار

کنید! عبرت‌های رفراندم یارانه‌ای

اگر قرار به این‌گونه برگزاری رفراندم باشد باید تمام وقت و توان
 
 
دستگاه‌های اجرایی کشور به برگزاری رفراندم هایی برای مواردی که
 
مردم رضایت ندارند مانند قیمت نان و گوجه صرف شود.
 

گروه سیاسی فرهنگ نیوز: بررسی چرایی عمل نشدن به برخی قوانین

در دولت‌ها، مشخص نموده است که دولت‌ها با توجه به صرفه اجتماعی

-سیاسی و اقتصادی به قوانین مصوب عمل می‌نماید. کاری که یکی از

اصلی‌ترین دلایل عدم پیشرفت و حرکت صحیح کشور بر طبق برنامه بلند

مدت است.

یکی از مواردی که از زمان مناظره‌های انتخاباتی سال 1392 به‌عنوان یک

ملاک اقتصادی در انتخاب نامزدهای ریاست جمهوری در بخش اقتصادی

مورد نظر بود، بخش اصلاح تخصیص یارانه‌ها بوده است.

در زمینه چگونگی تخصیص یارانه‌ها سه دیدگاه کلی مطرح است:

1- تخصیص یارانه نقدی مساوی به همه مردم

2- تخصیص یارانه نقدی به همه غیر از اقشار مرفه

3- تخصیص یارانه نقدی فقط به محرومان و مستضعفان

هر یک از طرفداران این سه دسته نظریات و استدلال‌های خاصی برای

خود ارائه می‌نمایند، برخی معتقدند لازم است پول نفت به عنوان سرمایه

و پشتوانه کشور استفاده شود و برخی دیگر معتقدند این مبلغ باید برای

هزینه کرد در اختیار خود مردم قرار گیرد.

عده ای از کارشناسان معتقدند بر اساس قانون می‌بایست یارانه به

واحدهای تولیدی تخصیص داده شود و در این زمینه به قانون عمل نشده،

همچنین برخی معتقدند قانون مشخص نموده است که یارانه باید به

نیازمندان داده شود و مابقی درآمدهای نفتی باید به‌عنوان پشتوانه ملی

و یارانه صنایع مورد استفاده قرار گیرد.

اما اکنون که 16 ماه از فعالیت رسمی دولت یازدهم می‌گذرد، هنوز موضع

و راهکار دولت تدبیر و امید نسبت به مسئله یارانه‌ها مشخص نشده است.

این مسئله که در آغاز با طرح خود اظهاری توسط مردم شروع شد، عملاً

هیچ توفیقی نیافت چرا که اکثریت قاطع مردم مجدداً نسبت به دریافت

یارانه نقدی ثبت‌نام نمودند و این رویکرد مردم به دولت نشان داد با

موضوعی سخت و جدی مواجه است و به‌آسانی نمی‌توان در نظام

پرداخت و تخصیص یارانه‌ها تغییر ایجاد نمود.

اما هنگامی که میزان مطالبه نهادهای قانونی کشور همچون مجلس و

فشار اجتماعی توسط نخبگان اقتصاد و صنایع کشور نسبت به اصلاح نظام

پرداخت یارانه نقدی بیشتر شد، دولت نتوانست راهکار نهایی و مؤثری را

در اجرای «هدفمندی یارانه‌ها» ارائه نماید. در اثر این عدم توفیق چند

واکنش از طرف دولت نشان داده شد تا از بار مطالبات کاسته شود.

اولین رویکرد دولت تدبیر و امید در رابطه با عدم توفیق در هدفمندی

یارانه‌ها، انداختن توپ به زمین دولت پیشین بود. دولت با اعلام اینکه

قانون هدفمندی توسط دولت قبل بد اجراشده و به‌سادگی قابل تغییر

نیست، در مرحله نخست سعی نمود مقداری از بار فشار مطالبات

اجتماعی بکاهد و در حقیقت دولت پیشین را مسئول این معضل اقتصادی

معرفی نماید. این رویداد در حالی بود که همواره هنگامی که یک دولت

جدید بر رأس امور اجرایی کشور قرار می‌گیرد، باید پیش از پذیرفتن

مسئولیت، برای تمامی مسائل اجرایی کشور، راهکار و برنامه تدارک

دیده باشد تا امور کشور در حالت انتظار برای تصمیم درست در بین زمین

و هوا نماند.

رویکرد دوم دولت یازدهم،رویکردی متفاوت است که بازهم ریشه در سلب

مسئولیت از دولت دارد. در این راهکار دولت برای کاستن بار فشار تصمیم‌

گیری، تصمیم را به مردم واگذار می‌کند(رفراندم).در حقیقت در یک موضوع

مهم و تخصصی به‌جای رجوع به نخبگان و متخصصان، به عوام رجوع

می‌کند و این چیزی جز فریب افکار عمومی نیست.

 البته باید دید نتیجه چنین رویکردی چیست و آیا با تمسک به چنین روشی

دولت واقعاً خواهد توانست از بار فشار مطالبات مردمی بکاهد؟

برای بررسی نتیجه بهتر است نگاهی به سه دسته مورد اشاره در آغاز

یادداشت داشته باشیم و نوع واکنش هریک را بررسی کنیم.

1- دسته نخست که معتقد به دریافت یارانه نقدی توسط همه مردم به یک

میزان هستند، قطعاً در یک رفراندم و نظرخواهی، نظر مثبتی به حذف

یارانه خود نخواهند داشت.

2- دسته دوم نیز که معتقدند فقط مرفهان جامعه نباید یارانه بگیرند، نیز به

حذف یارانه خود رأی نخواهند داد.

3- قشر محروم و مستضعف هم که طبق تأیید همگان باید یارانه دریافت

کنند.

اگر نظر نخبگان را هم به‌عنوان درصدی از رفراندم در نظر بگیریم که

معتقدند یارانه باید به معنای واقعی هدفمند شود و این نحوه پرداخت

کنونی اشتباه است، بازهم نتیجه چنین رفراندمی چندان بهتر از طرح خود

اظهاری دریافت یارانه نقدی نخواهد بود.

 

* رفراندمی که یک بار طعم شکست را چشیده است!

 

در حقیقت دولت تدبیر و امید یک‌بار چنین رفراندمی را در قالب طرح خود
 
اظهاری یارانه‌ها انجام داده است،رفراندمی که با «نه محکم»مردم مواجه
 
شد. رفراندمی که نه تنها از بار فشار مطالبات اجتماعی نکاست بلکه،
 
حجتی از طرف مردم بر دولت شد تا اکنون دولت به‌آسانی نتواند
 
 
«طرح هدفمندی یارانه‌ها» را اصلاح نماید.

پس نتیجتاً دولت باید به این موارد دقت بیشتری نماید و تدبیری کند تا راه

اشتباه پیشین را مجدداً طی نکند و به دنبال طی نمودن مسیر صحیح و

پیدا کردن راهکار تخصصی درست باشد. هرچند که ممکن است اصلاح

اجرای چنین طرحی مانند بسیاری از جراحی‌های اقتصادی دیگر جسارت

و جرأت زیادی بطلبد و از نظر سیاسی زیاد به نفع دولت نباشد و در کوتاه‌

مدت، برخی از عوام جامع از عدم دریافت یارانه نقدی ناخرسند شوند، اما

در طولانی‌مدت همه عوام و خواص از ارتقاء ارزش پول ملی و آبادانی

کشور راضی و خرسند خواهند بود.

با اجرا کردن طرح‌های کوتاه‌مدتی که فقط به رضایت مقطعی عوام

بیانجامد، دولت محبوبیت و بدنه اجتماعی واقعی کسب نخواهد کرد، هر

چند که طرح چنین رفراندم هایی ممکن است به رضایت سطحی و

مقطعی و توفیق جریان سیاسی حامی دولت در انتخابات مجلس منتج

شود، اما درنهایت قطعاً به ضرر کشور و دولت خواهد بود. چرا که اگر

قرار به این‌گونه برگزاری رفراندم باشد باید تمام وقت و توان دستگاه‌های

اجرایی کشور به برگزاری رفراندم هایی برای مواردی که مردم رضایت

ندارند مانند «قیمت نان و گوجه» صرف شود؛ این‌گونه از مسئولان قیمت‌

گذاری نیز رفع تکلیف خواهد شد!




تاریخ: سه شنبه 15 دی 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار

 

 

مقام معظم رهبری: 

عمر بابرکت مرحوم آیت الله انصاری با پارسایی و پرهیزگاری سپری شد

حوزه/ حضرت آیت الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی

درگذشت عالم ربانی آیت الله انصاری شیرازی را تسلیت گفتند.

به گزارش خبرگزاری «حوزه» به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر مقام

معظم رهبری، متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است:

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

رحلت عالم ربانی مرحوم آیة الله آقای حاج شیخ یحیی انصاری شیرازی

(رحمة الله علیه) را به بازماندگان محترم و شاگردان و ارادتمندان این

حکیم و عارف الهی تسلیت عرض می‌کنم.

 

عمر با برکت آن مرحوم یکسره با پارسائی و پرهیزگاری سپری شد و در

خدمت علم و ترویج معارف الهی به کار رفت. طهارت قلب و سلامت نفس

او مشهود همه‌ی کسانی بود که وی را از نزدیک می‌شناختند. از خداوند

متعال رحمت و مغفرتش را برای روح آن مرحوم مسألت میکنم.

 

سیّد علی خامنه‌ای 

ارادت آیت الله انصاری شیرازی به امام موسی صدر؛ 

اگر آقا موسی به دست ظالم‌ها نیفتاده بود، مرجع تقلید می‌شد 

حوزه/ «آقا موسی صدر صورت نجیبی داشت. اگر به دست ظالم‌ها نیفتاده

بود، مرجع تقلید می‌شد. درسی در حوزه می‌گفت که بهترین درس‌ها بود.

وقتی آقاموسی قوانین می‌گفت درس بقیه تعطیل بود».




تاریخ: سه شنبه 14 دی 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار

مرگ یزیدبن معاویه در چنین روزی

شاید مهمترین اتفاق روز 14 ربیع به درک واصل شدن یزید بن معاویه باشد.
 

روز 14 ربیع الاول مصادف است با به درک واصل شدن یزید؛ او که شارب

الخمر، قمارباز، میمون باز،ناکح با محارم، صاحب اشعار کفرآمیز و

تارک الصلاة بود.

 
1- به درک واصل شدن یزید بن معاویه
 
در سال 64 هجری درشب 14 ربیع الاول یزید بن معاویه بن ابی سفیان در
 
سن 39 سالگی یا 37 یا 35 سالگی به درکات جحیم شتافت.
 
مادر یزید میسون دختر بجدل کلبی است. او کسی است که غلام پدر خود
 
 
را بر خود متمکن ساخت و به یزید ملعون بارور شد. از همینجاست که
 
طبق فرمایش ائمه(علیهم السلام) قاتل امام حسین (علیه السلام)،
 
یزید ملعون ولد الزنا است، که این کلام شامل شمر، عمرسعد، ابن زیاد و
 
 
غیر آنها نیز می شود. او شارب الخمر، قمارباز، میمون باز،ناکح با محارم،
 
صاحب اشعار کفرآمیز و تارک الصلاة بود. 
 
او بود که واقعه جانسوز کربلا را به وجود آورد. او بود که خانه خدا را
 
خراب کرد و پرده کعبه را سوزانید. همچنین او بود که در واقعه حره در
 
مدینه کشف ستر زنان مهاجر و
 
انصار کرد سه روز مال و جان و ناموس مردم را بر سربازان خود حلال
 
 
کرد.
 
در علت مرگ او چند قول است: یکی اینکه به بلای ناگهانی هلاک شده
 
است. احمد بن حنبل و جماعتی از اهل سنت لعن یزید را تجویز کرده اند
 
 
و عده ای از آنان معتقد به کفر یزید هستند.
 
در این روز زیارت امام حسین(علیه السلام) مناسب است.(1)
 
2- مرگ موسی خلیفه عباسی 
 
در این روز در سال 170 هجری موسی الهادی فرزند مهدی عباسی به
 
درکات جحیم شتافت. در همان شب هارون خلیفه شد و مامون نیز به
 
دنیا آمد. او به قساوت قلب و قلت رحم وخشونت طبع وشرارت مشهور
 
بود.(2)
 
پی نوشت:
 
1- بحارالانوار: ج 98 ص 101.
2- تتمه المنتهی: ص 224- 222.



تاریخ: سه شنبه 16 دی 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار


آغاز وجوب نماز
در سال اول هجرت در این روز نماز در حضر و سفر واجب شد1.

1.مسار الشیعه: ص30. منتخب التواریخ: ص55.




تاریخ: دو شنبه 14 دی 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار

امشب سخن ازجان جهان بایدگفت

توصیف رسول(ص) انس و جان باید گفت

در شـــــام ولادت دو قــطب عالم 

تبریک به صــاحب الزمان (عج) باید گفت . . .

شده   ایام    میلاد   نبوت

مبارک هفته زیبای وحدت

محمد  آخرین   پیغمبر  آمد

کندمارا به آن دنیاشفاعت


 

علت نامگذاری هفته وحدت

فاصله میان ۱۲ ربیع الأول که سالگرد ولادت بیامبر اکرم (ص) بنا بر روایات

أهل سنت تا ۱۷ربیع الأول که تاریخ ولادت رسول الله محمد صلى الله علیه و آله

بنا بر روایات موجود در شیعه است ، از سوی امام خمینی ره ، به عنوان

هفته وحدت نامکَذاری شده است . ارکَانی رسمی هم با نام ( مجمع تقریب

بین مذاهب اسلامی ) رسما الان در حال فعالیت هست ( ابتدا زیر نظر

سازمان فرهنکَـ و ارتباطات بود اما اکنون جند سالی است که به شکل

مستقل کار می کند و از این سازمان جداشده است ، و هر ساله

کنفرانسهایی برگزار می کند ، که کنفرانس بین المللی وحدت در هفته

وحدت هر ساله در تهران برکَذار می شود و علمای بزرکَـ را از کشورهای

مختلف دور هم جمع می کند . و همواره از شخص مقام معظم هبری تا

همه مسولین این مملکت تأکید دارند که وحدت میان مسلمانان باید ایجاد

شود و عوامل تفرقه خشکانده شود.

به امیدروزی که به این آرزوی دیرینه قرآن،اسلام،پیامبر،امام،رهبروهمه

مسلمین جامه عمل پوشانده شود

پس به پیش بسوی وحدت واتحاد اسلامی دربرابرکفروشرک ونفاق و

استکبار و استثمار

تاریخ هفته وحدت

دوازده تا بیست ودو ربیع الاول هفته وحدت امت اسلامی

دلیل نام گذاری هفته وحدت چیست

۱-به دلیل این که دین اسلام دین کامل و تحریف نشده یکتاپرستی است.

۲-برای حفظ وحدت میان اهل سنت وشیعه که در زادروز رسول ا… اتفاق

نظرندارند.

۳-برای این که قرآن کتابی است آسمانی و جامع که برای راهنمایی همه

بشریت نازل شده.

۴-به دلیل پیروزی انقلاب اسلامی که مدیون وحدت امت اسلامی است

شعر هفته وحدت

امشب رسیده رهبری که معنی دینه

باید برای عرض ادب برم مدینه ۲

تویی همه ی دین من     آرامش و تسکین من

ای مظهر آیین من     ابا الزهرا ۳

شراب چشات کوثره     شور عاشقیت محشره

دل تو جای حیدره     ابا الزهرا ۳

********

با اومدن تو دلامون به شور و شینه

ساقیِ می امشب ما جد حسینه ۲

آروم وقرار دلم     نشاط بهار دلم

طبیب و نگار دلم     ابا الزهرا ۳

یارم حبیب سرمده     توی دلبرا ارشده

لقب زیباش احمده     ابا الزهرا ۳

شاعر : میثم میرزایی

 

فرار رسیدن آغاز هفته وحدت 

 

میلاد نبی اکرم بهانه خلقت و قرآن ناطق، امام صادق(علیه السلام)

بر شما تبریک وتهنیت باد

 

بر مسلمانان جهان مبارک و خجسته باد.

 

صدای بال و پر جبرئیل می آید
 
شب است و ماه به آغوش ایل می آید
 
لب کویر پس از این ترک نخواهد خورد
 
که ساقی از طرف سلسبیل می آید
 
لباس خاطره را از حریر عشق بدوز
 
حلیمه! نزد تو فردی اصیل می آید
 
نگاه آمنه از این به بعد می خندد
 
چرا که معجزه ای بی بدیل می آید
 
میلاد پیامبر رحمت، تاج آفرینش بر شما خجسته باد

صادق که اساس دین ازاو شد معمور

بودند ملایک پی امرش مامور

میلاد ششمین اختر تابناک آسمان ولایت و نبی اکرم نور هدایت مبارک باد




تاریخ: یک شنبه 19 دی 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار

متن کامل نامه تاریخی امام خمینی به گورباچف

یازدهم دی ماه 1367 هجری شمسی

جناب آقای گورباچف صدر هیأت رئیسه اتحاد جماهیر

سوسیالیستی شوروی!

با امید خوشبختی و سعادت برای شما و ملت شوروی

از آنجا که پس از روی کار آمدن شما چنین احساس می شود که جنابعالی

در تحلیل حوادث سیاسی جهان خصوصاً در رابطه با مسائل شوروی در

دور جدیدی از بازنگری و تحول و برخورد قرار گرفته اید و جسارت و

گستاخی شما در برخورد با واقعیات جهان چه بسا منشأ تحولات و موجب

به هم خوردن معادلات فعلی حاکم بر جهان گردد، لازم دیدم نکاتی را یادآور

شوم هر چند ممکن است حیطه تفکر و تصمیمات جدید شما تنها روشی

برای حل معضلات حزبی و در کنار آن حل پاره ای از مشکلات مردمتان باشد

ولی به همین اندازه هم شهامت تجدید نظر در مورد مکتبی که سالیان

سال فرزندان انقلابی جهان را در حصارهای آهنین زندانی نموده بود، قابل

ستایش است و اگر به فراتر از این مقدار فکر می کنید اولین مساله ای که

مطمئناًً باعث موفقیت شما خواهد شد این است سیاست اسلاف خود

دایر بر خدا زدایی و دین زدایی از جامعه که تحقیقا بزرگترین و بالا ترین

ضربه را بر پیکر مردم کشور شوروی وارد کرده است، تجدید نظر نمایید و

بدانید که برخورد واقعی با قضایای جهان جز از این طریق میسر نیست.

البته ممکن است از شیوه های ناصحیح و عملکردهای غلط قدرتمندان

پیشین کمونیسم در زمینه اقتصاد، باغ سبز دنیای غرب رخ بنماید؛ ولی

حقیقت جای دیگری است. شما اگر بخواهید در این مقطع تنها گره های

کور اقتصادی سوسیالیسم و کمونیسم را با پناه بردن به کانون سرمایه

داری غرب حل کنید نه تنها دردی از جامعه خویش را دوا نکرده اید که

دیگران باید بیایند و اشتباهات شما را جبران کنند. چرا که امروز اگر

مارکسیسم در روش های اقتصادی و اجتماعی به بن بست رسیده است

دنیای غرب هم در همین مسائل - البته به شکل دیگر- و نیز در مسائل

دیگر گرفتار حادثه است.

جناب آقای گورباچف! باید به حقیقت رو آورد؛ مشکل اصلی کشور شما

مسأله مالکیت و اقتصاد و آزادی نیست. مشکل شما عدم اعتقاد واقعی

به خداست، همان مشکلی که غرب را هم به ابتذال و بن بست کشیده و

یا خواهد کشید. مشکل اصلی شما مبارزه طولانی و بیهوده با خدا و مبدأ

هستی و آفرینش است.

جناب آقای گورباچف!

برای همه روشن است که از این پس کمونیسم را باید در موزه های تاریخ

سیاسی جهان جستجو کرد، چرا که مارکسیسم جوابگوی هیچ نیازی از

نیازهای واقعی انسان نیست چرا که مکتبی است مادی و با مادیت

نمی توان بشریت را از بحران عدم اعتقاد به معنویت که اساسی ترین درد

جامعه بشری در غرب و شرق است، به در آورد.

حضرت آقای گورباچف!

ممکن است شما اثباتا در بعضی جهات به مارکسیسم پشت نکرده باشید

و از این پس هم در مصاحبه ها اعتقاد کامل خودتان را به آن ابراز کنید،

ولی خود می دانید که ثبوتاً این گونه نیست. رهبر چین اولین ضربه را به

کمونیسم زد و شما دومین و علی الظاهر آخرین ضربه را بر پیکر آن

نواختید. امروز دیگر چیزی با نام کمونیسم در جهان نداریم ولی از شما

جداً می خواهم که در شکستن دیوارهای خیالات مارکسیسم، گرفتار

زندان غرب و شیطان بزرگ نشوید. امیدوارم افتخار واقعی این مطلب را

پیدا کنید که آخرین لایه های پوسیده هفتاد سال کژی جهان کمونیسم را

از چهره تاریخ و کشور خود بزدایید. امروز دیگردولت های همسو با شما که

دلشان برای وطنشان و مردمشان می طپد، هرگز حاضر نخواهند شد بیش

از این منافع زیرزمینی و رو زمینی کشورشان را برای اثبات موفقیت

کمونیسم که صدای شکستن استخوان هایش هم به گوش فرزندانشان

رسیده است، مصرف کنند. آقای گورباچف! وقتی از گلدسته های مساجد

بعضی از جمهوری های شما پس از هفتاد سال بانک الله اکبر و شهادت

به رسالت حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله و سلم به گوش

رسید تمامی طرفداران اسلام ناب محمدی (ص) را از شوق به گریه

انداخت؛ لذا لازم دانستم این موضوع را به شما گوشزد کنم که بار دیگر به

دو جهان بینی مادی و الهی بیندیشید.

مادیون معیار شناخت در جهان بینی خود را حس دانسته و چیزی که

محسوس نباشد، از قلمرو علم بیرون می دانند و هستی را همتای ماده

دانسته و چیزی را که ماده ندارد، موجود نمی دانند. ظاهراً جهان غیب

مانند وجود خداوند تعالی و وحی و نبوت و قیامت را یکسره افسانه

می دانند. در حالی که معیار شناخت در جهان بینی الهی اعم از حس و

عقل می باشد و چیزی که معقول باشد، داخل در قلمرو علم می باشد

گرچه محسوس نباشد. لذا هستی اعم از غیب و شهادت است و چیزی

که ماده ندارد می تواند موجود باشد و همانطور که موجود مادی به مجرد

استناد دارد، شناخت حسی نیز به شناخت عقلی متکی است. قرآن مجید

اساس تفکر مادی را نقد می کند و به آنان که بر این پندارند که خدا نیست

وگرنه دیده می شد (لن نومن لک حتی نری الله جهره) می فرماید:

(لا تدرکه الابصار و هو یدرک الابصار و هو اللطیف الخبیر). از قرآن عزیز و

کریم و استدلالات آن در موارد وحی و نبوت و قیامت بگذریم که از نظر شما

اول بحث است. اصولاً میل نداشتیم شما را در پیچ و تاب مسائل فلاسفه

اسلامی بیندازیم. فقط به یکی دو مثال ساده و فطری و وجدانی که

سیاسیون هم می توانند از آن بهره ببرند بسنده می کنیم: این از بدیهیات

است که ماده و جسم هرچه باشد از خود بی خبر است. یک مجسمه

سنگی یا مجسمه مادی انسان هر طرف آن از طرف دیگرش محجوب

است، در صورتی که به عیان می بینیم که انسان و حیوان از همه اطراف

خود آگاه است؛ می داند کجاست، در محیطش چه می گذرد، در جهان

چه غوغایی است.

پس در حیوان و انسان چیز دیگری است که فوق ماده است و از عالم ماده

جدا است و با مردن ماده نمی میرند و باقی است. انسان در فطرت خود

هر کمالی را بطور مطلق می خواهد و شما خوب می دانید که انسان

می خواهد قدرت مطلق جهان باشد و به هیچ قدرتی که ناقص است دل

نبسته است. اگر عالم را در اختیار داشته باشد و گفته شود جهان دیگری

هم هست فطرتاً مایل است آن جهان را هم در اختیار داشته باشد.

انسان هر اندازه دانشمند باشد و گفته شود علوم دیگری هم هست،

فطرتاً مایل است آن علوم را هم بیاموزد. پس قدرت مطلق و علم مطلق

باید باشد تا آدمی دل به آن ببندد؛ آن خداوند متعال است که همه به آن

متوجهیم گرچه خود ندانیم. انسان می خواهد به حق مطلق برسد تا فانی

در خدا شود. اصولاً اشتیاق به زندگی ابدی در نهاد هر انسانی نشانه

وجود جهان جاوید و مصون از مرگ است. اگر جناب عالی میل داشته

باشید در این زمینه ها تحقیق کنید می توانید دستور دهید که صاحبان این

گونه علوم علاوه بر کتب فلاسفه غرب، در این زمینه ها به نوشته های

فارابی و بوعلی سینا (رحمت الله علیهما) در حکمت مشاء مراجعه کنند تا

روشن شود که قانون علیت و معلولیت که هر گونه شناختی بر آن استوار

است، معقول است نه محسوس، و ادراک معانی کلی و نیز قوانین کلی

که هرگونه استدلال بر آن تکیه دارد معقول است نه محسوس و نیز به

کتاب های سهروردی (رحمت الله علیه) در حکمت اشراق مراجعه نموده و

برای جنابعالی مشخص کنند که جسم هر موجود مادی دیگر، به نور صرف

که منزه از حس می باشد نیازمند است و ادراک شهودی ذات انسان از

حقیقت خویش مبرا از پدیده حسی است و از اساتید بزرگ بخواهید تا به

حکمت متعالیه صدر المتألهین (رضوان الله تعالی علیه و حشرت الله مع

النبیین و الصالحین) مراجعه نمایند تا معلوم گردد که حقیقت علم همانا

وجودی است مجرد از ماده و هرگونه اندیشه از ماده منزه است و به احکام

ماده محکوم نخواهد شد. دیگر شما را خسته نمی کنم و از کتب عرفا و

بخصوص محی الدین بن عربی نام نمی برم که اگر خواستید از مباحث این

بزرگ مرد مطلع گردید، تنی چند از خبرگان تیزهوش خود را که در این گونه

مسائل قویاً دست دارند، راهی قم گردانید تا پس از چند سالی با توکل به

خدا از عمق لطیف باریکتر از موی منازل معرفت آگاه گردند که بدون این

سفر آگاهی از آن امکان ندارد.

جناب آقای گورباچف!

اکنون بعد از ذکر این مسائل و مقدمات از شما می خواهم درباره اسلام

به صورت جدی تحقیق و تفحص کنید و این نه به خاطر نیاز اسلام و

مسلمین به شما، که به جهت ارزش های والا و جهان شمول اسلام

است که می تواند وسیله راحتی و نجات همه ملت ها باشد و گره

مشکلات اساسی بشریت را باز نماید. نگرش جدی به اسلام ممکن

است شما را برای همیشه از مساله افغانستان و مسائلی از این قبیل

در جهان نجات دهد. ما مسلمانان جهان را مانند مسلمانان کشور خود

دانسته و همیشه خود را در سرنوشت آنان شریک می دانیم. با آزادی

نسبی مراسم مذهبی در بعضی از جمهوری های شوروی، نشان دادید

که دیگر این گونه فکر نمی کنید که مذهب مخدر جامعه است. راستی

مذهبی که ایران را در مقابل ابر قدرت ها چون کوه استوار کرده است

مخدر جامعه است؟! آیا مذهبی که طالب اجرای عدالت در جهان و

خواهان آزادی انسان از قیود مادی و معنوی است مخدر جامعه است؟!

آری مذهبی که وسیله شود تا سرمایه های مادی و معنوی کشورهای

اسلامی و غیر اسلامی در اختیار ابر قدرت ها و قدرت ها قرار گیرد و بر

سر مردم فریاد کشد که دین از سیاست جداست، مخدر جامعه است.

ولی این دیگر مذهب واقعی نیست بلکه مذهبی است که مردم ما آن

را مذهب آمریکایی می نامند. در خاتمه صریحاً اعلام می کنم که جمهوری

اسلامی ایران به عنوان بزرگ ترین و قدرتمندترین پایگاه جهان اسلام به

راحتی می تواند خلا اعتقادی نظام شما را پر نماید و در هر صورت کشور

ما همچون گذشته به حسن همجواری و روابط متقابل معتقد است و آن

را محترم می شمارد.


و السلام علی من اتبع الهدی


روح الله الموسوی الخمینی




تاریخ: یک شنبه 13 دی 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار




  مشخصات حضرت سلیمان (ع) و نمونه هایی از عظمت او   

       

مشخصات سلیمان (ع) و نمونه‎هائی از عظمت او

یكی از پیامبران بزرگی كه هم دارای مقام نبوّت بود و هم دارای حكومت

بی‎نظیر و بسیار وسیع، حضرت سلیمان بن داوود ( علیه السلام )است كه

نام مباركش هفده بار در قرآن آمده است. او با یازده واسطه به حضرت

یعقوب (علیه السلام )می‎رسد و از پیامبران بزرگ بنی اسرائیل می‎باشد.


سلیمان (علیه السلام)حكومت وسیعی به دست آورد كه در آن جنّ و

انس و پرندگان و چرندگان و باد، همه تحت فرمان او بودند، و بر سراسر

زمین فرمانروایی می‎نمود.


خداوند در تمجید او می‎فرماید:

«وَ وَهَبْنا لِداوود سُلَیمانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ؛ ما سلیمان را به داوود ـ

علیه السلام ـ بخشیدیم، چه بنده خوبی! زیرا همواره با خدا ارتباط داشت

و به سوی خدا بازگشت می‎كرد و به یاد او بود.»[1]


امام صادق (علیه السلام )فرمود: «چهار نفر بر سراسر زمین فرمانروایی

كردند كه دو نفر از مؤمنان بودند و دو نفر از كافران. مؤمنان عبارت بودند

از سلیمان و ذو القرنین ( علیهما السلام)، و كافران عبارت بودند از

بخت النصر و نمرود.[2]


قرآن در آیه 12 و13 سوره سبأ، گوشه‎ای از عظمت و امكانات وسیع

سلیمان را بازگو كرده و چنین می‎فرماید:

«و برای سلیمان(علیه السلام) باد را مسخّر كردیم كه صبحگاهان مسیر

یك ماه را می‎پیمود، و عصرگاهان مسیر یك ماه را، و چشمه مس (مذاب)

را برای او روان ساختیم، و گروهی از جنّ پیش روی او به اذن پروردگارش

كار می‎كردند،و هر كدام از آنها كه از فرمان ما سرپیچی می‎كرد،او را عذاب

آتش سوزان می‎چشاندیم. آنها هر چه سلیمان(علیه السلام)می‎خواست

برایش درست می‎كردند، معبدها، تمثالها، ظروف بزرگ غذا همانند حوضها،

و دیگهای ثابت (كه از بزرگی قابل حمل و نقل نبود، و به آنان گفتیم: )

ای آل داوود! شكر (این همه نعمت را) بجا آورید، ولی عده كمی از بندگان

من شكر گزارند.[3]


آری خداوند مواهب عظیمی به این پیامبر بزرگ داد، مركبی بسیار سریع

و تندرو كه با آن می‎توانست در مدتی كوتاه، سراسر كشور پهناورش را

سیر كند، موادّ معدنی فراوان برای انواع صنایع و نیروی فعال كافی برای

شكل دادن به این مواد معدنی به او عطا كرد. او با بهره گیری از این

وسایل، معابد بزرگی ساخت. و مردم را به عبادت خدای یكتا ترغیب نمود،

و برای پذیرایی از لشكریان و مستضعفان، امكانات وسیعی در اختیارش

قرار گرفت و در برابر این همه مواهب، خداوند به او دستور شكرگزاری داد.


حضرت سلیمان در سیزده سالگی حكومت را به دست گرفت و چهل سال

حكومت كرد و در سن 53 سالگی از دنیا رفت.[4]


عظمت مقام ظاهری و باطنی حضرت سلیمان(علیه السلام)بسیار وسیع

و بی‎نظیر بود. در این جا در میان صدها نمونه، به سه نمونه زیر توجه كنید:


1. دعای مورچه

در زمان حضرت سلیمان، بر اثر نیامدن باران، قحطی شدید به وجود آمد.

ناچار مردم به حضور حضرت سلیمان آمدند و از قحطی شكایت كردند و

درخواست نمودند تا حضرت سلیمان (علیه السلام) برای طلب باران،

نماز «استسقاء» بخواند.سلیمان (علیه السلام) به آنها گفت: فردا پس از

نماز صبح، با هم برای انجام نماز استسقاء به سوی بیابان حركت می‎كنیم.


فردای آن روز مردم جمع شدند و پس از نماز صبح، به طرف بیابان حركت

كردند. ناگهان سلیمان(علیه السلام) در مسیر راه مورچه‎ای را دید كه

پاهایش را روی زمین نهاده و دستهایش را به سوی آسمان بلند نموده و

می‎گوید: «خدایا ما نوعی از مخلوقات تو هستیم و از رزق تو، بی‎نیاز

نیستیم. ما را به خاطر گناهان انسانها به هلاكت نرسان.»


سلیمان ـ علیه السلام ـ رو به جمعیت كرد و فرمود: «به خانه‎هایتان باز

گردید، خداوند شما را به خاطر غیر شما (مورچگان) سیراب كرد!»

در آن سال آن قدر باران آمد كه سابقه نداشت.[5]

آری گناه موجب بلا از جمله قحطی خواهد شد.


2. گریز از مرگ!!

در زمان حكومت حضرت سلیمان (علیه السلام)، مردی ساده اندیش، در

حالی كه سخت ترسیده و وحشت كرده بود و چهره‎اش زرد و لبهایش كبود

شده بود به سرای سلیمان(علیه السلام ) پناهنده شد و با عجز و لابه

گفت: «ای سلیمان به من پناه بده».

سلیمان به او گفت: «چه شده؟»

او عرض كرد: «عزرائیل با خشم به من نگاه كرد، وحشت كردم، از شما

تقاضای عاجزانه دارم كه به باد فرمان بدهی كه مرا به هندوستان ببرد تا

از بند عزرائیل رهایی یابم.

سلیمان به تقاضای او توجه كرد.[6]

باد را فرمود تا او را شتاب بُرد سوی خاك هندستان بر آب

روز بعد، سلیمان(علیه السلام) ، عزرائیل را دید و گفت: «چرا به این بینوا،

با دیده خشم آلود، نگاه كردی كه از وطن، آواره و بی‎خانمان شد».

عزرائیل گفت: «خداوند فرموده بود كه من جان او را در هندوستان قبض

كنم و چون او را در این جا دیدم، از این رو در فكر فرو رفتم و حیران شدم؛

با تعجّب گفتم اگر او دارای صد پر هم باشد و به طرف هندوستان پرواز

كند، به آن جا نمی‎رسد:

چون به امر حق به هندستان شدم دیدمش آن جا و جانش بِستُدم[7]

به هندوستان رفتم و دیدم او آن جا است، و در نتیجه جانش را گرفتم.»

 

3. پاسخ جنّ بزرگ، به سؤالات حضرت سلیمان(ع)

حضرت سلیمان (علیه السلام) از پیامبرانی بود كه خداوند او را بر جنّ و

انس و... مسلّط نموده بود. روزی چند نفر از اصحاب خود را همراه یكی از

جنّهای بزرگ و گردنكش فرستاد، تا چند ساعتی به میان مردم بروند و

گردش كنند و سپس بازگردند و به اصحاب فرمود: در این سیر و سیاحت

هر چه را از آن جنّ شنیدید به خاطر بسپارید و وقتی نزد من آمدید برای

من بیان كنید.


آنها همراه آن جنّ سركش حركت كردند تا به بازار رسیدند و امور زیر را از

آن جنّ دیدند:

1. دیدند آن جنّ به آسمان نگاه كرد و سپس به مردم نگریست و سرش را

تكان داد.

2. از آن جا عبور نمودند تا به خانه‎ای رسیدند، شخصی از دنیا رفته و

بستگان او گریه می‎كنند. آن جنّ وقتی كه آن منظره را دید خندید.


3. از آن جا عبور نمودند و افرادی را دیدند كه سیر را با پیمانه می‎فروشند،

ولی فلفل را با وزن (و سنجش دقیق ترازو) می‎فروشند. آن جنّ با دیدن

آن منظره خندید.


4. از آن جا عبور نمودند و به گروهی رسیدند. دیدند آنها ذكر خدا می‎گویند

و به یاد خدا به سر می‎برند، ولی گروه دیگری در كنار آنها هستند و به امور

بیهوده و باطل سرگرم می‎باشند. آن جنّ سرش را تكان داد و لبخند زد.

یاران سلیمان (علیه السلام)، از این سیر و عبور بازگشتند و جریان را

(در چهار مورد فوق به سلیمان ـ علیه السلام ـ گزارش دادند.


حضرت سلیمان(علیه السلام) آن جنّ را احضار كرد

و از او از چهار موضوع مذكور پرسید:


1. وقتی كه به بازار رسیدی، چرا سرت را به آسمان بلند نمودی.

و سپس به زمین و مردم نگاه كردی و سرت را تكان دادی؟


جنّ گفت: فرشتگان را بالای سر مردم دیدم كه اعمال آنها را با شتاب

می‎نوشتند.تعجّب كردم كه آنها این گونه با شتاب می‎نویسند ولی انسانها

آن گونه با شتاب سرگرم (امور مادی خود) هستند.


2. وقتی كه به خانه‎ای وارد شدی، شخصی مرده بود و حاضران گریه

می‎كردند، چرا خندیدی؟


جنّ گفت: خنده‎ام از این رو بود كه آن شخص مرده، به بهشت رفت،

ولی حاضران (به جای خوشحالی) گریه می‎كردند.


3. چرا وقتی كه دیدی سیر را با پیمانه، و فلفل را با وزن می‎فروشند

خندیدی؟


جنّ گفت: ازاین رو كه دیدم سیر را با آن همه ارزش، كه كیمیای درمان

است با پیمانه می‎فروشند، ولی فلفل را كه مایه بیماری است با وزن

دقیق به فروش می‎رسانند! از این رو از روی تعجّب خندیدم.


4. چرا در مورد آن دو گروه كه یكی در یاد خدا و دیگری سرگرم لهو و امور

بیهوده بودند، سر تكان دادی و خندیدی؟

جنّ گفت: زیرا تعجب كردم كه دو گروه، هر دو انسانند، ولی گروه اول بیدار

در یاد خدایند، اما گروه دوم غافل و سرگرم در بیهودگی هستند.[8]


قضاوت سلیمان، و جانشینی او از داوود ـ علیه السلام ـ

حضرت داوود ـ علیه السلام ـ (از پیامبران خدا بود و سالها در میان قوم

خود، به هدایت مردم پرداخت. در اواخر عمر) از طرف خدا به او وحی شد:

«از خاندان خود، وصی و جانشین برای خود تعیین كن».

حضرت داوود ـ علیه السلام ـ چندین فرزند (از همسران مختلف) داشت.

یكی از پسرانش نوجوانی بود كه مادر او نزد حضرت داوود ـ علیه السلام ـ

به سر می‎برد، و داوود ـ علیه السلام ـ مادر او را (كه یكی از همسرانش

بود) دوست داشت.


حضرت داوود ـ علیه السلام ـ پس از دریافت وحی مذكور، نزد آن همسرش

آمد و به او گفت: «خداوند به من وحی كرده تا از خاندانم، یكی از آنها را

برای خود وصی و جانشین قرار ‎دهم.»

همسر داوود: خوب است كه آن وصی، پسر من باشد.

داوود: من نیز، قصدم همین بود، ولی در علم حتمی خدا گذشته كه وصی

من «سلیمان» (پسر دیگرم) است.

از سوی خدا وحی دیگری به داوود ـ علیه السلام ـ شد كه قبل از رسیدن

فرمان من شتاب نكن.

از این وحی، چندان نگذشت كه دو مرد كه با هم مرافعه و نزاع داشتند به

حضور حضرت داوود ـ علیه السلام ـ برای قضاوت آمدند. آنها به داوود

(علیه السلام)گفتند: یكی از ما دامدار است، و دیگری باغدار می‎باشد.

خداوند به داوود ـ علیه السلام ـ وحی كرد: پسران خود را نزد خود جمع

كن و به آنها بگو هر كس در مورد نزاع این دو نفر باغدار و دامدار، قضاوت

صحیح كند او وصی تو بعد از تو است.

------------------------------------------------

[1]. سوره ص، 30.
[2]. سفینه البحار، ج 1، ص 60 (واژه بخت).
[3]. سوره سبأ، 12 و 13.
[4]. محاسن البرقی، ص 193؛ بحار، ج 14، ص 73. مطابق بعضی از روایات،‌حضرت سلیمان

712 سال عمر كرد (اكمال الدین صدوق، ص 289؛ بحار، ج 14، ص 140).
[5]. روضه الكافی، ص 246.
[6]. سلیمان در توجّه به مستضعفان به گونه‎ای بود كه وقتی صبح می‎شد از اشراف و رجال

ثروتمند روی بر می‎گرداند و نزد مستمندان و تهیدستان می‎آمد و با آنها می‎نشست

و می‎فرمود: «مِسكینٌ مَعَ المَساكین؛ مستمندی همراه مستمندان است.»

(بحار، ج 14، ص 83).

[7]. دیوان مثنوی، دفتر 1، ص 28 (به خط میرخانی).
[8]. اقتباس از بحار، ج 14، ص 79.

منبع:andisheqom.com

 



تاریخ: یک شنبه 14 دی 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار
آخرین مطالب

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 224
بازدید ماه : 404
بازدید کل : 81737
تعداد مطالب : 871
تعداد نظرات : 73
تعداد آنلاین : 1

Alternative content