26 دی ماه روز فرار دیکتاتور ایران
ویژگیهای رفتاری شاه و دربار
الف: ویژگیهای رفتاری و روانی شاه:
1. روحیه ي دیکتاتوری:
محمدرضا در خانوادهاي پرورش یافته بود که روح دیکتاتوری بر آن حکمفرما
بود. اين مسئله، تاثیر مهمي در چگونگی شكلگيري شخصيت وی داشت.
جریان داشتن روح دیکتاتوری بدین معناست که یک نفر «مطلقالعنان»
حکومت میکند و اختیار تام و مطلق دارد. هموست که معیار حق و باطل
است. خواستها، تمایلات، افکار و عقاید جامعه باید در جهتی باشد که او
می خواهد. در چنین محیطی همواره ترس و وحشت بر افراد غلبه دارد و
از محبت و احساس امنیت خبری نیست. بزرگ شدن محمدرضا در چنين
محيطي، با الگوي تربيتي رضاخان، باعث شد كه او نيز يك ديكتاتور شود؛
نسبت به زيردست، خشن و بيرحم باشد و نسبت به بالادست،
كاملا تمكين نمايد.
2. عدم اعتماد به نفس:
یکی ديگر از ویژگیهای رفتاری محمدرضا شاه که نقش عمدهای در سقوط
سلطنتش داشت، «نداشتن اعتماد به نفس» بود. پژوهشگرانی نظیر
«ماروين زونيس» که به تحقیق در میان احوالات شخصی وی پرداخته اند،
معتقدند که محمدرضا شاه به سبب اینکه دوران کودکی و نوجوانی خود
را در محیطی زنانه سپری کرد و سپس از دوران جوانی به بعد در کنار
پدری دیکتاتور و مستبد قرار گرفت، به لحظ شخصیتی، فردی کاملا مردد
و فاقد اعتماد به نفس بار آمده بود. رفتار رضاخان با محمدرضا به گونه ای
بود که مدام برای اشتباهاتش او را ملامت میکرده و با خشونت از تکرار
اشتباه منعش میساخته است. چنین برخوردی در مقابل اشتباههای
کودکانه ی محمدرضا او را دچار گیجی و بلاتکلیفی و عدم اعتماد به نفس
می کرد، به گونهای که نمیدانست چه کاری اشتباه و چه کاری درست
است. چنین ویژگیای در محمدرضا شاه باعث شده بود او فردی فاقد اراده
و قدرت لازم برای تصمیم گیری صحیح در مسائل مهم کشور باشد.
یکی از امراض روانی شاه خویشتن پرستی و عشق بی اندازه به شخص
خود بود. در روانشناسی از این مرض با عنوان «نارسیزیسم» یاد می کنند.
شخصی که به این بیماری مبتلا است اگر از شدت بیماری مشرف به مرگ
هم باشد، بهمحض اینکه به دروغ به او بگویند که مردم به او عشق
می ورزند و شیفته و فریفته او هستند، بهبود یافته و از بستر بر می خیزد.
محمدرضا در سالهای آخر حکومتش تلاش زیادی کرد تا خود را فرمانروایی
دانا و قدرتمند نشان دهد. برگزاری مراسم های باشکوه متعدد، اظهارات
اقتدارطلبانه و متعدد او در زمینه ي کلیهي جنبه های زندگی ایرانیان،
جملگی اجزایی از ارائه ي چنین تصویری بود که او از خود داشت.این
توهمات عظمتگرایانه از سوی محمدرضا باعث میشد که اطرافیان وی از
ارائه ي گزارشهای واقعی مملکت برحذر باشند و با گزارشهای غیر
واقعی از اوضاع مملکت، به تملق و چاپلوسی از شخص شاه بپردازند.
4. بی اعتقادی مذهبی:
محمدرضا، تحت تاثیر عواملی نظیر، تربيت خانوادگي و تحصيل در غرب به
شدت فردی بی اعتقاد به مذهب شده بود. از اين رو، بدون ملاحظه به
فرهنگ مذهبي جامعه ي ايران، بيمحابا مشروب ميخورد و با زنان
بيشمار، ارتباط داشت و خانواده و اطرافيانش، غرق در فساد بودند. او
تقويم اسلامي را به تاريخ شاهنشاهي تغيير داد و كارهاي ضدمذهبي
ديگري انجام داد كه همه از روحيهي بياعتقادي و ضديت او با اسلام،
حكايت دارد.
فرح پهلوي در مورد اعتقادات مذهبی محمدرضا شاه میگفت: "شاه،
اعتقادات مذهبي نداشتند و به خصوص در اين سالهاي آخر حكومتشان،
مرتبا مورد مدح و چاپلوسي قرار ميگرفتند و به شدت، بيدين شده بودند
و حتي بدشان نميآمد كه توصيه ي اميرعباس هويدا را به كار ببندند
[هويدا از شاه خواسته بود تا رسميت دين اسلام را لغو و به بهاييان
اجازه ي فعاليت گسترده بدهد]؛ اما از مردم، به شدت ميترسيدند و
وحشت داشتند كه مردم عليه ايشان دست به شورش بزنند. به همين
خاطر، از هويدا خواستند تا دولت در خفا، وسيله ي رشد بهاييان را فراهم
كند." مشاهده ی چنین روحیه ای از شاه، نقش به سزایی در گسست و
جدایی جامعه از سیستم سیاسی داشت.
5. فساد اخلاقی:
یکی از شاخصه های عمده ي رفتاری محمدرضا شاه را باید فساد اخلاقی
و هوسرانی او دانست. محمدرضا شاه در فساد اخلاقي، حد و مرزي
نميشناخت و اصول اخلاقي را رعايت نميكرد. دربار او دائم محل رفت و
آمد فواحش خارجی و معشوقه های داخلی بود. گرچه شخصیتهای
پیرامونی محمدرضا شاه (مادر خواهران، وزیر دربار و دوستان او) نقش به
سزایی در زمینهسازی فساد جنسی شاه داشتند؛ اما عامل اصلی
شخصیت خود شاه بود. در اثر این فساد اخلاقی هزینه های گزافی را نیز
از بیت المال هزینه میکرد ب: ویژگیهای رفتاری دربار:
یکی از عوامل بروز نارضایتی گستردهی مردم از رژیم، ویژگیهای رفتاری
ناپسندی بود که در ساختار سیاسی کشور نهادینه شده بود. بروز و ظهور
چنین ویژگیهایی از سوی مسئولین حکومتی در صحنهی سیاسی _
اجتماعی کشور، موجبات جدایی هرچه بیشتر حکومت از بدنهی اجتماع
را فراهم می کرد.
ذیلا به مظاهری از این ویژگیهای رفتاری که میتوان از آنها با عنوان «فساد
رفتاری» یاد کرد، در یکی از نهادهای مهم ساختار حکومت پهلوی یعنی
«نهاد دربار» پرداخته خواهد شد.
1. اشرافیت و بی اعتنایی به مردم:
خصلت اشرافیت و اشرافیگری یکی از ویژگیهای عمدهای بود که در
ساختار سیاسی کشور بهصورت امری کاملا پسندیده نهادینه شده بود.
اشرافیگری بیماری عمومی دربار بود. خود شاه بیشتر از همه به این
بیماری مبتلا بود. او از خود چنان اسطورهای میساخت که گویی دستگاه
آفرینش او را برای رهبری و مدیریت مردم آفریده است. در سایه ي خصلت
اشرافیت دربار بود که دیگر ویژگیهای رفتاری نظیر «بی اعتنایی» و
«تحقیر مردم» بروز پیدا میکرد.
شاه در اثر بی اعتنایی به مردم ایران حاضر نبود حتی در ساده ترین کارها
به آنها اعتماد کند. به عنوان نمونه وی در بیماریهای پیش پا افتاده ای نظیر
دندان درد از پزشکان ایرانی استفاده نمی کرد، بلکه از یک دندانپزشک
سوییسی در دربار استفاده میکرد. شاه معتقد بود که اگر آثار تمدنی در
مردم ایران دیده میشود از برکت خاندان پهلوی است. او می گفت: «مردم
ایران از معدود ملل عقبافتادهي جهان بودند که حتی عادت به شست و
شوی دست و صورت خود را نداشتند و این پدرش رضاخان بود که مردم را
به شستن دست و صورت و نظافت شخصی عادت داد.» چنین نگاهی به
مردم اختصاص به شاه نداشت بلکه دربار عموما چنین نظری نسبت به
مردم ایران داشتند و از ابراز آن نیز ابائی نداشتند.
به عنوان نمونه مادر شاه، مردم ایران را مردمی «حسود» و «مذبذب»
میدانست که حتی حکومت کردن بر آنها افتخار به حساب نمیآید.و یا این که
فرح در یک اظهارنظری نسبت به مردم جنوب تهران آنها را «کمتر از حیوان
میدانست.»
2. چاپلوسی و تملق:
خصلت دیگری که بر حوزه ی رفتاری دربار سایه انداخته بود و سقوط رژیم
را شدت بیشتری می بخشید چاپلوسی و تملق بود.گاهی وقتها
چاپلوسی در دربار چنان شدت می گرفت که هر کدام از اطرافیان سعی
می کردند از رقیب خود سبقت بگیرد. چاپلوسی چنان تبدیل به یک ارزش
شده بود که گاه از شخص شاه میگذشت و نسبت به نزدیکان شاه،ملکه،
ملکه مادر، بچه ها و حتی سگ شاه هم میرسید. فرهنگ چاپلوسی
حلقه ای از تملقگویانی را تربیت میکرد که تنها مطالب مورد پسند را طرح
می کردند نه واقعیتها را.
3. فساد اخلاقی دربار:
فساد اخلاقی یکی از خصوصیتهای رفتاری دربار بود که علیرغم ضدیت
کامل با فرهنگ عمومی جامعه، به صورت آزاد در عرصه ي جامعه از سوی
دربار به نمایش گذاشته می شد و حد و مرزی نمیشناخت.رفتار جنونآمیز
درباریان، مادر،خواهران و زن شاه در حوزه ی فساد اخلاقی صفحات زیادی
از تاریخ دوره ی پهلوی را به خود اختصاص داده است.
جمع بندی و نتیجه گیری
محمدرضا شاه که در سالهای آخر با اعتراضات گسترده ای از سوی مردم
مواجه بود، از مکانیزمهای مختلفی همچون «نخست وزیرهای متعدد»،
«گزینههای نظامی» و... استفاده نمود که در عمل هیچ یک از این
تکنیکهای سیاسی در آرام کردن مردم موفق نبودند. به همین جهت
ناظران سیاسی به این جمع بندی رسیدند که با حضور شاه در ا یران،
اوضاع آرام نمیگیرد و شاه باید از مملکت (ولو به طور موقتی) برود. بدین
جهت شاه از کشور خارج شد تا زمانیکه اوضاع آرام شد به ایران برگردد.
در راستای پاسخ به علت سقوط و فرار شاه، به ویژگیهای رفتاری شاه و
دربار اشاره شد و بیان شد که مجموع این ویژگیها نقش تعیینکننده ای در
جدایی و گسست هرچه بیشتر دولت از مردم داشت. گسستی که نهایتا
منجر به سقوط و فرار شاه شد.
(منبع: امیراسدالله؛ علم، گفت وگوهای من با شاه (خاطرات محرمانه
امیراسدالله علم)
علی شهبازی،؛ محافظ شاه (خاطرات علی شهبازی))
نظرات شما عزیزان: