خدايى كه نبينم نپرستم !
سیاست انقلابی کرمانشاه
بسم الله الرحمن الرحیم عماریون احساس وظیفه کنند در صحنه حاضر‌شوند
 
خدايى كه نبينم نپرستم !

امير مؤ منان در مسجد كوفه بالاى منبر خطبه مى خواند. مردى برخاست
 
كه به او ذعلب مى گفتند، داراى زبانى بليغ در خطبه و قلبى شجاع بود.
 
گفت : اى امير مؤ منان ! آيا پروردگارت را ديده اى ؟ حضرت فرمود:
 
واى بر تو اى ذعلب ! من خدايى را كه نبينم ، نمى پرستم . پرسيد:
 
 
اى امير مؤ منان ! پس چگونه او را ديده اى ؟ فرمود: واى بر تو اى ذعلب !
 
ديدگان با مشاهده او را نمى بينند؛ ولى قلب ها با حقايق ايمان او را
 
مى بينند. واى بر تو اى ذعلب ! خداى من چنان لطيف است كه لطفش به
 
 
وصف در نمى آيد و چنان عظيم است كه با عظمت وصف نمى گردد و چنان
 
 
بزرگ كبرياست كه با بزرگى وصف نمى شود. در جلالت چنان جليل است
 
كه با غلظت وصف نمى شود. قبل از هر چيز است و نمى شود گفت :
 
پيش از چيزى است . بعد از هر چيز است و نمى شود به او بعد گفت :
 
اشياء را خواسته ، اما نه با همت . درك كرده است ، اما نه با خدعه .
 
در همه اشياست ، اما با آن ها مخلوط نيست و از آن ها هم جدا نيست .
 
ظاهر است ، نه به شكل مباشرت . متجلى است ، نه با ديدن . دور است ،
 
 
نه با مسافت . قريب است ، نه با نزديك شدن . لطيف است ، نه با جسم
 
 
داشتن ، موجود است ، نه بعد از عدم . فاعل است ، نه به اضطرار. صاحب
 
 
تقدير است ، نه با حركت زياد مى شود، نه با اضافه . شنواست ، نه با
 
آلتى بيناست ، نه با اءداتى . اماكن حاوى او نمى شوند و اوقات او را
 
شامل نمى گردند، صفات او را محدود نمى كنند و خواب او را نمى گيرد.
 
هستى او از اوقات سبقت جسته ، وجودش از عدم و ازلش ، از ابتدا
 
پيشى گرفته است . با خلق مشاعر فهميده مى شود كه كسى براى او
 
مشاعر قرار نداده و با تجهير جواهر فهميده مى شود كه جوهر ندارد و با
 
 
ضد قرار دادن ميان اشيا فهميده مى شود كه او ضد ندارد و با خلق تقارن
 
 
ميان اشيا فهميده مى شود كه او قرين ندارد. نور را ضد ظلمت قرار نداده
 
است و خشكى را ضد ترى و زبرى را ضد نرمى ، و سردى را ضد گرمى ،
 
متباين ها را با هم جمع كرده و ميان چيزهايى نزديك ، دورى افكنده است
 
 
كه با تفريق ، بر مفرق و با تاءليف ، بر مؤ لف دلالت مى كند. و اين سخن
 
خداى تعالى است و من كل شى ء خلقنا زوجين لعلكم تذكرون . ( 1 )
 
ميان قبل و بعد، فاصله انداخت تا معلوم شود كه او قبل و بعدى ندارد و
 
موجودات با غرايزشان گواه اند كه آفريننده غريزه آن ها، غريزه ندارد و با
 
 
موقت بودن شان اعلام مى كنند كه براى قرار دهنده وقت آن ها وقتى
 
نيست . ميان موجودات حجاب و مانع قرار داده تا معلوم شود ميان او و
 
خلقش ‍ حجابى نيست . پروردگار است ، بدون اين كه خود پروردگارى
 
داشته باشد و اله است ، بدون اين كه خود الهى داشته باشد.
 
 
عالم است ، بدون اين كه معلوم باشد. سميع است ، بدون اين كه
 
مسموع باشد. ( 2 )

پی نوشته ها :

1 ) از هر چيز زوج آفريديم تا شما متذكر شويد.

2 ) رساله حول الرؤ يه ، ص 123 – 121.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








تاریخ: شنبه 6 دی 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار
آخرین مطالب

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 91
بازدید ماه : 523
بازدید کل : 81856
تعداد مطالب : 871
تعداد نظرات : 73
تعداد آنلاین : 1